۱۳۹۴-۱۲-۰۲

نامه اقای خلیلی وکیل استاد طاهری

گروه خبري سايت
نامه اقای خلیلی وکیل استاد طاهری
به نام خدای عادل و حکیم
ان تبدوا خيرا او تخفوه او تعفوا عن سوء فان اللّه كان عفوا قديرا(نساء/ 149)
در باره خلق به آشكار يا پنهان نيكى كنيد يا از بدى ديگران بگذريد كه خدا هميشه از بديها در مى گذرد با آنكه در انتقام بدان توانا است.
مدیر محترم موسسه بهداشت معنوی
جناب آقای مظاهری سیف
با سلام و دعای خیر
نامه جوابیه شما را دیدم و در آخرین ملاقاتم با آقای طاهری به عرض ایشان رساندم و پاسخ ایشان را هم در ادامه نقل می کنم. اما ذکر چند نکته را در اینجا ضروری دیدم .
چون من مدافع فکر ایشان یا عرفان کیهانی نیستم و به عنوان یک وکیل دادگستری که درس حقوق خوانده و موظف به دفاع از حقوق انسانی و قانونی موکل خویش است با شما گفتگو می کنم طبعا زاویه نگاهم با شاگردان ایشان همسان نیست. در واقع از نگاهی حقوقی وارد جنبه های ماهوی مباحثات بین شما نمی شوم اما از لحاظ قانونی نکاتی را به استحضارتان می رسانم.
برادر گرامی شما امروز در حالی پرچمدار مبارزه با آقای طاهری و عرفان کیهانی شده اید که در شرایط برابری قرار ندارید و در حالی به او اینگونه بی پروا می تازید که او سالهاست در زندان بسر می برد و از ابتدایی ترین امکانات زندانیان عادی برای نوشتن و خواندن مطالب شما محروم است. همین مسئله به تنهایی خود حکایتگر تمام و کمال واقعیتی تلخ است که در این هماوردطلبی ها یکی بر مسند قدرت تکیه دارد و با ابزار تهدید و اعدام سخن می گوید و دیگری در محبس انفرادی و دستش کوتاه از همه جا !!!و باز هم با این شرایط او را به مناظره می خوانید در حالیکه همه می دانیم بر سر باصطلاح مناظره های گذشته چه آمده است و چگونه در زندان و دادگاه با وی رفتارکرده و چگونه بخشهای گزینشی از آنها در صدا وسیما نمایش داده و دستمایه تخریب شخصیت وی قرار داده شد. آیا در مشرب شما به این رفتارها مناظره می گویند؟ نمی دانم که شما نسبتی با نهاد دستگیر کننده و یا صادر کننده حکم دارید یا نه، اما آیا این اتفاقات به نظر شما غیرعادی نیست ؟
در مناظره، برابری شرایط و امکانات گفتگو و بیان آزاد و دفاع از عقاید و دسترسی به امکانات دفاع و اجازه بیان عقاید از شروط اساسی است، همانطور که معنی لغوی آن هم بر این برابری اشارت دارد و لذا هنگامی که کسی را به (استناد متن دادنامه) بخاطر عقیده اش به بند می کشند و به زیر حکم اعدام می برند مناظره با او چه معنی و مفهومی دارد؟ هرچند خوشبختانه قضات عالیرتبه اجازه ندادند بدنامی اجرای چنین احکامی بر پیشانی نظام بماند.
اکنون اجازه دهید به عنوان نمونه ای دیگر، بخشی از دو حکم قضایی را برای شما بازگو می کنم (که چه بسا شما خود از آن مطلعید). تعداد زیادی از شاگردان آقای طاهری به اتهام ترویج افکار وی با استدلال هایی نا صواب به حبسهایی طولانی محکوم گردیده اند، و عمده این احکام دارای متنی ثابت بوده و جملات زیر در آنها تکرار شده است ..... همگی اصرار دارند که شیعه و مسلمان هستند و لکن عملکردشان در بحث برگزاری کلاس های غیر تخصصی و غیر کارشناسی برخلاف اهداف اسلام است .کلمات استفاده شده از قبیل: به نام بی نام او و غیره در کلاسها نشانگر چه چیزی است؟....
و نیز در متن حکم محکومیت خود آقای طاهری این چنین ذکر شده است .... در اینجا متهم معتقد است هرگونه اسم یا صفت برای خداوند محدودیت ایجاد می کند لذا در مباحث خود و در نوشتاری و گفتاری از کلمه به نام بی نام استفاده می کند حال آنکه در قرآن کریم 200 نام برای خداوند ذکر شده و نام الله به تنهایی 2816 بار تکرار شده و با این همه خداوند را بدون نام یاد می نماید ....
با کمی دقت در آثار عرفای بزرگ درمی یابیم که این جمله وجه مشترک آموزه های همه آن بزرگان است . مثلا امام خمینی(ره) در کتاب مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه، ص۱۳ می فرمایند ... بدان ... که هویت غیبیه احدیه و عنقاء مُغربی که در غیب هویت مستکنّ است و حقیقتی که تحت پرده‌های نوری و حجا‌ب‌های ظلمانی در «عماء» و بطون و غیب و کمونْ پنهان است، نه اسمی از او در عوالم ذکر حکیم هست و نه رسمی... .( لا اسم ولا رسم له )
اکنون باتوجه به این واقعیت تلخ شما بفرمایید که وقتی صحبت از مطلبی عرفانی در این حد و اندازه تحمل نمی شود و دلیل انحراف و سند محکومیت کسانی می گردد آنگاه مناظره چه مفهومی دارد ؟ آیا اصلا در مانحن فیه فرصت یا مجالی برای ابراز عقیده و اظهار نظر باقی مانده است تا در آن فضا کسی با شما به گفتگو و مناظره بنشیند و از نظرات خود دفاع کند؟
بگذارید به رهنمودی از قرآن کریم تمسک جویم «در تفسیر آيه 46 سوره عنكبوت گفته شده که خداوند متعال با تبيين شيوه گفت وگو و جدال احسن، پس از تكيه بر اصول و اعتقادات مشترك به عنوان يك اصل اساسي تبیین مي كند كه چنين جدال احسن و خردمندانه اي با برخي از انسان ها و گروه ها امكان پذير نيست. از جمله كساني كه نمي توان با آنان به مناظره و گفت وگوي نيك و خردمندانه پرداخت انسان هاي ظالمي هستند كه از جاده حق و حقيقت بيرون رفته و بي منطق نسبت به هر چيزي ستيز مي كنند؛ زيرا اين افراد پيش از گفت وگو و مناظره، خود را در موضعي قرار مي دهند كه به نتايج پاياني مناظره پایبند نيستند. از اين رو ممكن است حتي در روش گفت وگو نيز به سبب همان خصلت ستمگرانه و خروج از جاده عدالت، به بيراهه روند و با سخنان بيهوده و روش ها و شواهد نادرست به بحث و گفت وگو بپردازند. اين دسته از مردم، اصولا تمايلي به شناخت حق از باطل و سره از ناسره ندارند و گفت وگو با آنان جز بيهودگي و فرصت سوزي چيزي به دنبال نخواهد داشت. از اين رو خداوند مؤمنان را از این نوع گفت وگوها ، نهي كرده است. »
انشاءالله که ما و شما جزو این دسته نیستیم اما ای کاش دست کم حضرتعالی ابتدا با نفی صریح چنان روش های غیرقانونی(به ویژه که قوانین جمهوری اسلامی اعتبار شرعی هم دارد) درباره آقای طاهری او را دعوت به مناظره می کردید تا خدای ناکرده شائبه مناظره غیراحسن پیش نیاید. کهاز نظر قرآن کریم اين گونه گفت وگوها و جدال ها، مناظره هاي بی فایده ای است كه هدفي جز تمسخر اهل حق با بهره گيري از روش هاي باطل پي نمي گيرد. (كهف آيه 56 و غافر آيه 5) چنين کسانی تنها به هدف نابودي حق به گفت وگو مي پردازند و هيچ هدف انساني، عادلانه و حق خواهانه اي را دنبال نمي كنند از اينرو تمسخر طرف ديگر گفت وگو براي آنان امري طبيعي و عادي است و در گفت وگوها پايبند هيچ يك از اصول اخلاقي نيستند.
امیدوارم جسارت به حضرات نشود، چه غرض از بیان فرمایش خدای متعال این است که مبادا ناخواسته جزو این کسان قرار گیریم و شما که پرچمدار بهداشت معنوی هستید طبعاً باید بیش از همه به این توصیه های حق تعالی التفات داشته باشد.
به همین دلیل از شما به عنوان مروج معنویت انتظار می رود بجای اینکه چنین کسی را به مناظره بطلبید تا در شرایطی نابرابر خود را پیروز میدان و برحق جلوه دهید، دغدغه رعایت حقوق انسان ها را داشته باشید. آیا این سخن حضرت امام(ره) که نقض قوانین خلاف شرع است برای شما حجت نیست؟ اگر نیست که باید زبان در کام گرفت و اگر هست چرا نسبت به اینکه شخصی را که طبق قانون پس از تحقیقات باید به بند عمومی منتقل شود و از همه فرصت ها و شرایط موجود در بند عمومی استفاده کند در زندان بسته و بازداشتگاه انفرادی نگهداری می شود و جلوی چشم متولیان و مدعیان قانون و قضا چنین قانون شکنی هایی صورت می گیرد و همه تماشاگر هستند و شما هم با سکوت تان و کنایه هاتان این قانون شکنی ها را تأیید می فرمایید؟
علیرغم تصریح قانون بر حق زندانیان برای مرخصی ، چند سال است که آقای طاهری به مرخصی نرفته است ، در حالی طبق اصل 168 قانون اساسی اگر جرم او ثابت هم بود باید امتیازاتی نسبت به مجرمان عادی داشت، اما مجرمان عادی (بحق) از انواع امتیازات قانونی مانند مرخصی و نگهداری در بند عمومی و آزادی مشروط و غیره برخوردار می شوند ولی ایشان از همه آنها محروم است.
در شریعت مقدس اسلام و قوانین ایران حتی مجرمان هم از حقوق انسانی بهره مند هستند چنانکه حضرت امام درباره قاتلی که جرم او محرز شده است می فرمایند اگر در حین بردن او برای اجرای حکم مأموری به او اهانت کرد باید اجرای حکم متوقف شود و اهانت کننده قصاص شود، اما با وجود آن همه بهتان و تهمتهای سنگین اخلاقی و مالی و عقیدتی که برای ملکوک کردن چهره آقای طاهری در حقش روا داشته شد و هزاران خبر دروغ و تحلیل و تفسیر ناجوانمردانه در رسانه عمومی و صفحات شما علیه ایشان درج گردید و دست آخر هیچکدام هم ثابت نشد ، آیا اجازه شکایت به موکل داده شد ؟ آیا حقوق آقای طاهری طبق آیین نامه زندان و قوانین رعایت می شود؟
برادر گرامی، همین که بفرمایید :«من حقوقدان نیستم و از جزئیات پرونده شما هم اطلاعی ندارم؛ از اینکه آیا دادگاه شما قانونی برگزار شده یانه؟ و...» رافع تکلیف شما نیست. بگذریم که گمان می کنم این سخن شما حقیقت ندارد و به شهادت محتویات سایت بهداشت معنوی و شما در جریان تمام جزئیات پرونده هستید و حتی در مواردی در تدارک آن نقش داشته اید و ازجمله اینکه نماینده ای از شما در دادگاهی غیرعلنی حضور یافته و چند ساعت با متهم در حال محاکمه بحث کرده (در واقع بازجویی) و در جلسه محرمانه و غیرعلنی دادگاه دوربین تعبیه و ضبط کرده است در حالیکه به ظاهر ایشان هیچ سمتی در پرونده نداشته اند .
نصیحتی برادرانه عرض می کنم که حتی اگر عرفان کیهانی را هم منحرف بدانید و شما آن فرشته نجات مردم مسلمانان و بر سبیل صواب و رستگاری باشید ، با این شیوه ای که در پیش گرفته اید ره به جایی نخواهید برد. ایکاش شما که اینهمه توش و توان خود را برای اثبات انحراف آقای طاهری گذاشته اید تا اسلام را نجات دهید اگر درد دین دارید و نگران اسلام و آبروی اسلام هستیدکمی هم به رفتارهای مغایر با قانون اعتراض می کردید. اخلاق انسانی اقتضا دارد در شرایطی که کسی همانند شما در فرضی برابر نیست و امکان دفاع از خود را ندارد نباید بر او تاخت.شما اینهمه محدودیت برای یک زندانی را نمی بینید و به نحوی از ارسال نامه او سخن می گویید که گویی او اصلا در زندان نیست و در انفرادی بسر نمی برد و در آزادی تمام متنعم از همه بهره های دنیاست! یا شاید همین اندازه قطره چکانی ملاقاتها هم که هربار با کلی تلاش و انتظار صورت می پذیرد را زیاده می دانید و چون او بر سبیل شما نیست باید علاوه بر حبس از این حقوق هم محروم باشد؟
صرفاً جهت رفع شبهه عرض می کنم که ایشان نامه های شما را تا بحال ندیده اند و تنها در فرصت کوتاه ملاقات خلاصه ای را به ایشان عرض کرده ام، هم آن نامه قبلی و هم این نامه را من بر اساس گفته های شفاهی ایشان و بر سبیل امانت مکتوب کرده به شما رسانده ام در حالیکه آقای طاهری از نامه قبلی شما بی اطلاع بوده و هستند اما با وجود آنهمه بی مهری و آزار دیدن از سوی مؤسسه شما، چنان نامه مسالمت جویانه ای را برای شما انشاء نمودند و این نشان از اخلاق حسنه و طبع بلند او دارد.
در پایان بر سبیل موکل خود درخواستی دوستانه از شما دارم: اینکه در شرایطی که همه ما وشما و همه دلسوزان می دانیم که اجتماع امروز ما در وضعیت نگران کننده ای قرار دارد و شرایط برای طرح اینگونه اختلافات فراهم نیست بیاییم با همدلی و همراهی هم و با جرأت و شهامت گامی در راستای کاهش جدال های بیهوده برداشته و نامه آقای طاهری را به جای اینکه وسیله تشدید تهاجم قرار داده فرصتی برای التیام بدانیم.
سعید خلیلی
جناب آقای مظاهری سیف
برادر عزیز شما می گویید. « ماکه بیش از شش سال است غیراز اتهام واهانت پاسخی نشنیده ایم،از این تغییر رویه واقعاً خشنود ومسروریم...»من هم ضمن اینکه ادبیات شما را به قال نیک می گیرم عرض می کنم که بر فرض که شما اتهام شنیدید اما ما زندان و زجر و فشار و تهدید و انهدام زندگی مان را تجربه کردیم.
استناد میکنید که«الگوی ماکسی است که به کفار قریش گفت اگر خورشید را در دست راست و ماه را در دست چپ من بگذارید ، از راه خود دست برنمی دارم.» اما برادر عزیز پیامبرعظیم الشأن کجا و ما ریزه خواران سفره او کجا؟ و من به عنوان ریزه خوار خوان وحیانی او در برابر حجت شما به حجتی بزرگتر و از زبان خدا و رسولش متوسل می شوم که فرمود: لایکلف الله نفساً الا وسعها.
من همچنان اصرار دارم که می خواهم به زندگی خود بازگردم و در برابر آنچه بر من رفته است دیگر تکلیفی بر عهده نمی بینم. مسئولیت کمک به جوانانی که در معرض انتخاب های سخت قرار دارند را هم به عهده کسانیکه قدرت بر انجام وظیفه دارند وا می گذارم و شما هم اگر حقیقتاً در پی گفتگو بودید نه منکوب کردن ابتدا شرایط مساوی ایجاد می کردید. شما برای اینکه وجدان خود را آسوده کنید می گویید:« از جزئیات پرونده شما هم اطلاعی ندارم ؛ از اینکه آیا دادگاه شما قانونی برگزار شده یا نه؟ اینکه در شرایط نامناسب دوران حبس را سپری کرده اید یا نه؟ واینکه دیوانعالی حکم شما را نقض کرده یا به علت نقص آن را به شعبه دیگر ارجاع داده است ؛ اینها همه مطالبی است که به طور ضد ونقیض از گوشه وکنار می شنویم.یکروز می خوانیم که زیر شکنجه هستید و حال شما وخیم است ، روز بعد می گویند شما خودکشی کرده اید، روز دیگر خبر می رسد که شما را کشته اند و شاگردانتان برایتان قبر می خرند، سپس در خبرها می خوانیم که اعتصاب غذا کرده اید ، و پس از هفتاد روز اعتصاب را شکسته و در صحت کامل هستید!!! وقتی نامه دردناک شما را می بینم که در آن نوشته از ارتباط با بیرون محروم هستید ، به یادم می آید که با خانواده ملاقات دارید ،مرخصی نوروزی می روید... » وچون کم می آورید به بعضی حرف ها و اقدامات دیگران استناد می کنید که اگر با همین روش بخواهم من هم حرف ها و اقدامات دیگران و همسویان شما را به شما نسبت بدهم می دانید چه خواهد شد؟ شما در قالب این نمی دانم ها سعی کرده اید مطالبی را القاء کنید. اما برادر من « و ماادریک ما السجن؟» من آرزو نمی کنم برای اینکه شرایط مرا درک کنید وضعی درست شبیه وضع مرا پیدا کنید که تردید ندارم یکماه آنها را هم نمی توانید تحمل کنید و دلایل آن را می گذارم و گذرم اما اندکی انصاف بدهید که اگر کسی در فضای بسته ای باشد که برخلاف مقررات زندان که به مجرمان واقعی مرخصی های ماهیانه می دهد و برخلاف القائات شما 5سال است هیچ مرخصی ای نداشته چه رسد به مرخصی نوروزی(و می دانید که دروغ گناه کبیره است) و کسی که در این شرایط فقط هفته ای چند دقیقه خانواده اش را و چند هفته یکبار وکیلش را آنهم به مدت 20تا30 دقیقه با حضور مأمور ملاقات می کند و یا هفته ای چند دقیقه فرصت تلفن زدن دارد، برای رساندن پیامش باید از راه ها و روزنه های گوناگون استفاده کند و تکه ای را تلفنی بگوید و تکه ای را به وکیل و با انواع ترفندها تا در طول هفته ها بتواند پیامی را به دست شما برساند و شما که می توانید هر وقت اراده کردید هر کاری را در هر زمانی انجام دهید واقعا موقعیت ما برابر است؟ عدالتی که شما از آن می گویید همین است؟ اینکه یکطرف قدرت داشته باشد دیگری را در حبس کند و هل من مبارز بطلبد و دعوت به مناظره کند فکر می کنید چه سیمایی از شما در ذهن دیگران می سازد. این همان چیزی است که من مایل بودم شما از آن بری شوید تا کلام تان در دل ها بنشیند.
برای اینکه بدانید شرایط ما چقدر برابر است همین بس که من با این همه محدودیت امکانات 250 صفحه در نقد کتاب افسون حلقه می نویسم و از کارشناس محترم می خواهم که به عنوان بخشیاز دفاعیه من آن را روی پرونده بگذارند اما برخلاف قانون و شرع این امانت و حق دفاع را به مقصد نمی رسانند و ماه هاست که برای طلب نسخه ای از آن رنج ها برده اما آیا شما هم چنین وضعیتی دارید که مطالبی را که در چارچوب حق دفاع و در چارچوب قانون و شرع نگاشته اید مصادره و توقیف می کنند؟
شما اگر از اعتصاب دهها زندانی در ایران در این سال ها بی خبرید که هفته ها امساک کردند و ضعیف شدند و چند نفر جان باختند دست کم اخبار دیگر کشورها را دنبال می کردید که چند هفته و چند ماه در اعتصاب بودند اما انگار شما فقط در صورت مرگ انسان ها باورشان می کنید و البته آنجا هم برچسب خودزنی به قصد ضربه زدن به نظام و انواع تهمت های دیگر به مدد خواهد آمد.
شما فرموده اید: متأسفانه این پذیرش و آمادگی گفتگو از سوی شما، با گریز از آزادی اندیشه و فرار از گفتگو همراه است. آنجا که نوشته اید: «دیگر انگیزه ای برای دغدغه های عرفانی گذشته ندارم. تکلیف منوط به استطاعت است و با توجه به سوءتفاهم های پیش آمده دیگر تکلیف را از خود ساقط می دانم. » چطورممکن است یک اندیشمند به خاطر سوءتفاهم از اندیشه اش دست بکشد.
ولی اگر فقط به یک سوء تفاهم ختم می شد حق با شما بود. این سوء تفاهم تاوان سنگینی برای یک طرف داشته و فکر را با فکر پاسخ نداده اید پس عقل و شرع حکم می کند که دیگر تکلیفی بر من نیست. این گریز از گفتگو نیست چون آنچه اتفاق افتاده است گفتگو نبوده. مجازات و اتهام حیرت انگیرافساد فی الارض به یک مسلمان معتقد بوده که قضات و مقامات جمهوری اسلامی هم آن را وهن نظام و اسلام دانستند و نیز سال ها حبس بوده است.
شما خواسته اید مرا به هماورد و مناظره بطلبید. من بخاطر عزم جزم خود در عزلت گزینی وارد مناظره نمی شوم اما معنایش این نیست که سخنی نداشته ام. شما اگر نخواهید مانند مدعاهای دادنامه ای که هیچیک پایه و اساسی جز جعلیات و ادعاهای دیگران نداشت رفتار کنید و دنبال حقیقت باشید بدانید من همه حرف هایم را در کتاب هایم که با مجوز وزارت ارشاد اسلامی منتشر شده است و در دفاعیه 250 صفحه ای مصادره شده و ربوده شده گفته ام که همه اش برای شما قایل دسترسی است. شما به جای مناظره و تلاش برای کشانیدن من به عرصه ای که نه انگیزه ای و نه تکلیفی برایآن ندارم کافی است همان نوشته ها را ملاحظه بفرمایید. اگر برخطا باشم از خداوند طلب بخشش می کنم و اگر بر صواب باشم نزد او مأجور خواهم بود. مگر همه بزرگان ما در گذشته و حال مطلق و معصوم بوده اند؟ مگر علمای ما خودشان نفرموده اند للمصیب اجران و للمخطی اجرا واحد. اگر من مخطی باشم و خداوند به جای اجر بخواهد در عقبی مکافات دهد مملوک او هستم.
امّا اگر شما به واقع طالب حقیقتید و اگر می خواهید مناظره کنید چرا با من؟ شما میتوانید با مجتهدان و کارشناسانی که در جامعه معتبر و شناخته شده اند و در این مدت ضمن انتقادات خود به عرفان حلقه ، همه اتهامات شما را کتبا رد کرده و اعلام نظر نموده اند و محدودیت های مرا هم ندارند مناظره کنید و علمای تان را به مناظره با آنان بفرستید که ایشان هم اساتید حوزه و دانشگاه هستند و هم عرفان را و هم فقه و تفسیر و هم معارف اسلامی را می شناسند. من که هیچگاه ادعایی نداشته ام. تنهاادعایم این بود که عرفان سنتی ایرانی- اسلامی را با بیان و زبانی متناسب با نیاز نسل جدید و جوان و با مفاهیمی نو بازگو می کنم و چون این دعوت را بر نتابیدند دیگر وظیفه ای ندارم و شما را به ارباب فضل حواله می دهم.
محمدعلی طاهریزندان اوین 13/11/94

صفحه فیسبوک اقای خلیلی وکیل استاد طاهری

منبع خبر : گروه خبري سايت   www.erfanekeihani.com
صفحه رسمي سايت سايمنتولوژي فرادرماني
www.instagram.com/ErfaneKeihani
www.erfanekeihani.picsart.com
www.line.me/ti/p/@uqw4341j
www.telegram.me/erfanekeihani

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر