ارسالی از یکی از همران بسیار گرامی جناب Shahin Khayatpour +1
مقدمتاً عرض کنم که سال گذشته بسبب مجموعه ای از اتفاقات و وقوع پاره امورات که آشفتگی و گسستگی روال عادی زندگی من را سبب شد من جمله از ... روزهای متوالی و هر روز ساعات مدیدی را به تنهایی میگذراندم که ناخواسته فرصت مغتنمی دست داد تا مداوم به خلقت این جهان بیاندیشم که پس از مدتی متوجه شدم پاسخ سؤالاتی که شاید یافتن آنها انکی قبل حتی برایم متصور هم نبود گوئی از منبعی "عالم الغیب" به ذهنم تراوش میکند .
من باب مثال در بحرانی ترین شرایط که این سؤال که "خداوندا به جهت کدامین قانون یا علت ابطلا به این مکافات حق من است؟ " پاسخی آرامبخش وآن هم در حالتی رویا گونه بر من نمایان شد که پس از آن دیدگاه من به زندگی کاملا متحول شد و بنایی جدید بر آن شکل گرفت.
-اینکه خداوندی که عالم و قادر و غالب است بهترین را روا میدارد و طرح "چرا" برای بیان عیب و خلل در ماوقع "ابلهانه ترین " سخن انسان است . کاری که عموما در مواجه با اموراتی که موجب ناخرسندی انسان میشود همه انجام میدهیم . چرا من؟ چرا اینچنین ؟ چرا....
بدین شکل که با وقوع حادثه ای که از دید ریاضی و با تکیه بر قواعد احتمالات ، احتمال وقوق آن نزدیک به صفر بود گویی عینا برایم روشن ساخت که هر ناممکنی برای ذات الهی شدنی و سهل است .
و در مرحله بعد در حالیکه ذهنم کاملا مشغول یافتن دلیلی برای مشکلاتم بود و بهمین جهت خواب مفیدم به حداقل رسیده بود در حالتی مابین خواب و بیداری تصویری از مقابل دیدگانم گذشت که بعد آن گویی از نو زاده شدم :
مادری که طفل نوزادش را در آغوش داشت را در محیزط بیمارستانی دیدم . در حالی که کودک سرگم عوارض دنیای پیرامون بود حتی اینکه در آغوش مادر بود را از یاد برده بود و به بازیچه پیرامون مشغول بود که با صدای بلند گوی سالن به خود آمد و با یافتن خود در آغوش مادر دوباره آرامش یافت ... اما بلند گو نوبت اورا برای تزریق واکسن خبر میداد .... بعد از مدتی طفل دید که مادرش بی هیچ تآثر و مقاومتی به فرد دیگری اجازه میداد تا سوزنی درد ناک را در تن او فرو کند ... طفل با خود میاندیدشید این چه مادری است مگر دیگر به او علاقه ندارد ؟ چرا جلوی آفت را نمیگیرد ؟ مگر نمیداند که قدرت نوزاد در برابر آن بحد مراقبت از خویش نیست؟ و در همین حال آنچنان بخاطر درد ناآرام بود که حتی متوجه ی دلداریهای مشفقانه مادر نبود. حتی نمی دید که مادر او را محکمتر در آغوش میفشارد و تنها درد طفل را مشغول خود ساخته بود "
امروز در دید من هیچ اتفاقی شٌر و نامیمون نیست حتی در صورت کمال ناخواسته بودن و تألم بار بودن ...
حتی عقیده دارم جریانات پلید مانند جریان بشهادت رساننده امامان بنفسه قدرتی ندارند که مقابل رضایت الهی اقدامی کنند و اگر عمل پلیدی هم هست قسمتی از سناریوی فیلمنامه هستی است که خداوند طرح نموده و پلیدی ها هم مانند هنرپیشگان نقش های منفی آنچه کارگردان هستی امر نموده میکنند (البته با توجه به قدرت اختیار در کسب هر نقش) و هرآنچه رخ میدهد مانند بال زدن یک پیروانه که به اثبات علم فیزیک متواند علت وقوع طوفانی در دیگر نقطه هستی باشد براساس نظم ماوراء شعور بشری ما و از جمله نعمات الهی است.
" براستی که شعور طفیلی ما درک نمی کند چه بسا رنجی که امروز به آن دچاریم واکسن بلایای محتملی باشد: که این نه درد، که نعمت است و شکرش واجب "
با تشکر و طلب خیر مجدد
مقدمتاً عرض کنم که سال گذشته بسبب مجموعه ای از اتفاقات و وقوع پاره امورات که آشفتگی و گسستگی روال عادی زندگی من را سبب شد من جمله از ... روزهای متوالی و هر روز ساعات مدیدی را به تنهایی میگذراندم که ناخواسته فرصت مغتنمی دست داد تا مداوم به خلقت این جهان بیاندیشم که پس از مدتی متوجه شدم پاسخ سؤالاتی که شاید یافتن آنها انکی قبل حتی برایم متصور هم نبود گوئی از منبعی "عالم الغیب" به ذهنم تراوش میکند .
من باب مثال در بحرانی ترین شرایط که این سؤال که "خداوندا به جهت کدامین قانون یا علت ابطلا به این مکافات حق من است؟ " پاسخی آرامبخش وآن هم در حالتی رویا گونه بر من نمایان شد که پس از آن دیدگاه من به زندگی کاملا متحول شد و بنایی جدید بر آن شکل گرفت.
-اینکه خداوندی که عالم و قادر و غالب است بهترین را روا میدارد و طرح "چرا" برای بیان عیب و خلل در ماوقع "ابلهانه ترین " سخن انسان است . کاری که عموما در مواجه با اموراتی که موجب ناخرسندی انسان میشود همه انجام میدهیم . چرا من؟ چرا اینچنین ؟ چرا....
بدین شکل که با وقوع حادثه ای که از دید ریاضی و با تکیه بر قواعد احتمالات ، احتمال وقوق آن نزدیک به صفر بود گویی عینا برایم روشن ساخت که هر ناممکنی برای ذات الهی شدنی و سهل است .
و در مرحله بعد در حالیکه ذهنم کاملا مشغول یافتن دلیلی برای مشکلاتم بود و بهمین جهت خواب مفیدم به حداقل رسیده بود در حالتی مابین خواب و بیداری تصویری از مقابل دیدگانم گذشت که بعد آن گویی از نو زاده شدم :
مادری که طفل نوزادش را در آغوش داشت را در محیزط بیمارستانی دیدم . در حالی که کودک سرگم عوارض دنیای پیرامون بود حتی اینکه در آغوش مادر بود را از یاد برده بود و به بازیچه پیرامون مشغول بود که با صدای بلند گوی سالن به خود آمد و با یافتن خود در آغوش مادر دوباره آرامش یافت ... اما بلند گو نوبت اورا برای تزریق واکسن خبر میداد .... بعد از مدتی طفل دید که مادرش بی هیچ تآثر و مقاومتی به فرد دیگری اجازه میداد تا سوزنی درد ناک را در تن او فرو کند ... طفل با خود میاندیدشید این چه مادری است مگر دیگر به او علاقه ندارد ؟ چرا جلوی آفت را نمیگیرد ؟ مگر نمیداند که قدرت نوزاد در برابر آن بحد مراقبت از خویش نیست؟ و در همین حال آنچنان بخاطر درد ناآرام بود که حتی متوجه ی دلداریهای مشفقانه مادر نبود. حتی نمی دید که مادر او را محکمتر در آغوش میفشارد و تنها درد طفل را مشغول خود ساخته بود "
امروز در دید من هیچ اتفاقی شٌر و نامیمون نیست حتی در صورت کمال ناخواسته بودن و تألم بار بودن ...
حتی عقیده دارم جریانات پلید مانند جریان بشهادت رساننده امامان بنفسه قدرتی ندارند که مقابل رضایت الهی اقدامی کنند و اگر عمل پلیدی هم هست قسمتی از سناریوی فیلمنامه هستی است که خداوند طرح نموده و پلیدی ها هم مانند هنرپیشگان نقش های منفی آنچه کارگردان هستی امر نموده میکنند (البته با توجه به قدرت اختیار در کسب هر نقش) و هرآنچه رخ میدهد مانند بال زدن یک پیروانه که به اثبات علم فیزیک متواند علت وقوع طوفانی در دیگر نقطه هستی باشد براساس نظم ماوراء شعور بشری ما و از جمله نعمات الهی است.
" براستی که شعور طفیلی ما درک نمی کند چه بسا رنجی که امروز به آن دچاریم واکسن بلایای محتملی باشد: که این نه درد، که نعمت است و شکرش واجب "
با تشکر و طلب خیر مجدد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر