ذات مقدس خداوند همه هستی را با عشق متجلی کرده است و عشق او عامل وجود هر چیزی در کل عالم است.
در ازل پرتو حسنش ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
آدم حامل امانت عشق شد در حالی که آسمان و زمین از تحمل آن سر باز زدند.
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه کار به نام من دیوانه زدند
درست است که همه مخلوقات خداوند بر اساس عشق خلق شده اند و در عشق الهی شناور هستند، اما جز آدم هیچ یک از آن با خبر نیستند و بهره مندی آگاهانه ندارند !
فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی
بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز
عشق 3 فاز دارد :
1- عشق به خود
2- عشق به دیگری و خود
3- عشق کامل
بطور کلی آدم عشق را در سه مرحله تجربه میکند.
در مرحله اول آدم مورد سجده قرار گرفت و متوجه شدکه همه هستی به خاطر او به وجود آمده است. و حتی خداوند نیز به دلیل خلقت او به خود تبریک گفته و بدنبال این که پی به وجود خود برد عاشق خویش شد. به این ترتیب او اولین مرحله عشق را تجربه کرد و به خودشیفتگی مبتلا شد.
در مرحله دوم که در حال حاضر اغلب ما آن را تجربه می کنیم، این است که قادریم هم عاشق خودمان باشیم و هم عاشق کسی یا چیز دیگر. یعنی بین عشق به خود و دیگری در نوسان هستیم تا اینکه بتوانیم به طور کامل این عشق را به غیر خود معطوف کنیم و در اثر آن جلوه رحمانی یابیم و از خودشیفتگی رها شویم.
این فازها باید طی شود.
عشق زمینی یکی از مهمترین وسایلی بوده که قرار بوده ما ازآن استفاده کنیم تا با مسائلی آشنا بشویم.
این از عنایت ها شمر که از عشق پیش آمد ضرر
عشق مجازی را گذر بر عشق حق است انتها
قاضی به دست پور خود شمشیر چوبین میدهد
تا او در آن اوستا شود شمشیر گیرد در غزا
عشقی که بر انسان بود شمشیر چوبین آن بود
با عشق رحمان میشود چون آخر آید ابتلا
ما میرویم تا با ذات او آشنا بشویم
ولی ذات او غیر قابل تعریف است و این عشق زمینی پایه درک این مساله است.
مولانا میگوید:
عاشقی گر زین سر و گر زان سر است
عاقبت ما را بدان شه رهبر است
قرار بوده ما با عشق زمینی تمرینی داشته باشیم تا در انتها به آن عشق حقیقی برسیم.
ولی گفتیم در دنیای وارونه عشق به معنای اسارت شده در حالیکه عشق به معنای واقعی آزادی است.
ما قرار بوده که این درس را بگیریم که:
از مردمک دیده بباید آموخت
دیدن همه کس را و ندیدن خود را
یک تعریف غلط باعث شده عشق به قمار تبدیل بشود و ما اگر بردیم خوشبختیم و اگر باختیم بدبختیم و گروهی به بدبختی و سرخوردگی میرسند و کارایی اصلی وجودشان از دست میرود و باری به هر جهت زندگی میکنند.
یک تصور غلط دیگر این است که ما فکر میکنیم عشق جاودانه است.
البته عشق می تواند تمام عمر ادامه پیدا کند، اما تصور ما باید درست باشد که در روی زمین هیچ چیز جاودانه نیست. قرار است عشق زمینی به عشق آسمانی برسد و اگر عشق زمینی جاودانی میشد دیگر نمی شد به عشق آسمانی رسید !
دلیل دیگر این که
« کل شی هالک الا وجهه»
یعنی هر چیزی فنا پذیراست غیر از او !
پس موضوع دیگری که افراد را به خودکشی وادار میکند، تعریف غلط و توقع نابه جا از جاودانگی عشق است. البته سو ءتفاهم نشود ممکن است همه زندگی ما را پوشش بدهد اما باید بدانیم که جاودانه نیست !
دوره 3 - استاد طاهری
در ازل پرتو حسنش ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
آدم حامل امانت عشق شد در حالی که آسمان و زمین از تحمل آن سر باز زدند.
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه کار به نام من دیوانه زدند
درست است که همه مخلوقات خداوند بر اساس عشق خلق شده اند و در عشق الهی شناور هستند، اما جز آدم هیچ یک از آن با خبر نیستند و بهره مندی آگاهانه ندارند !
فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی
بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز
عشق 3 فاز دارد :
1- عشق به خود
2- عشق به دیگری و خود
3- عشق کامل
بطور کلی آدم عشق را در سه مرحله تجربه میکند.
در مرحله اول آدم مورد سجده قرار گرفت و متوجه شدکه همه هستی به خاطر او به وجود آمده است. و حتی خداوند نیز به دلیل خلقت او به خود تبریک گفته و بدنبال این که پی به وجود خود برد عاشق خویش شد. به این ترتیب او اولین مرحله عشق را تجربه کرد و به خودشیفتگی مبتلا شد.
در مرحله دوم که در حال حاضر اغلب ما آن را تجربه می کنیم، این است که قادریم هم عاشق خودمان باشیم و هم عاشق کسی یا چیز دیگر. یعنی بین عشق به خود و دیگری در نوسان هستیم تا اینکه بتوانیم به طور کامل این عشق را به غیر خود معطوف کنیم و در اثر آن جلوه رحمانی یابیم و از خودشیفتگی رها شویم.
این فازها باید طی شود.
عشق زمینی یکی از مهمترین وسایلی بوده که قرار بوده ما ازآن استفاده کنیم تا با مسائلی آشنا بشویم.
این از عنایت ها شمر که از عشق پیش آمد ضرر
عشق مجازی را گذر بر عشق حق است انتها
قاضی به دست پور خود شمشیر چوبین میدهد
تا او در آن اوستا شود شمشیر گیرد در غزا
عشقی که بر انسان بود شمشیر چوبین آن بود
با عشق رحمان میشود چون آخر آید ابتلا
ما میرویم تا با ذات او آشنا بشویم
ولی ذات او غیر قابل تعریف است و این عشق زمینی پایه درک این مساله است.
مولانا میگوید:
عاشقی گر زین سر و گر زان سر است
عاقبت ما را بدان شه رهبر است
قرار بوده ما با عشق زمینی تمرینی داشته باشیم تا در انتها به آن عشق حقیقی برسیم.
ولی گفتیم در دنیای وارونه عشق به معنای اسارت شده در حالیکه عشق به معنای واقعی آزادی است.
ما قرار بوده که این درس را بگیریم که:
از مردمک دیده بباید آموخت
دیدن همه کس را و ندیدن خود را
یک تعریف غلط باعث شده عشق به قمار تبدیل بشود و ما اگر بردیم خوشبختیم و اگر باختیم بدبختیم و گروهی به بدبختی و سرخوردگی میرسند و کارایی اصلی وجودشان از دست میرود و باری به هر جهت زندگی میکنند.
یک تصور غلط دیگر این است که ما فکر میکنیم عشق جاودانه است.
البته عشق می تواند تمام عمر ادامه پیدا کند، اما تصور ما باید درست باشد که در روی زمین هیچ چیز جاودانه نیست. قرار است عشق زمینی به عشق آسمانی برسد و اگر عشق زمینی جاودانی میشد دیگر نمی شد به عشق آسمانی رسید !
دلیل دیگر این که
« کل شی هالک الا وجهه»
یعنی هر چیزی فنا پذیراست غیر از او !
پس موضوع دیگری که افراد را به خودکشی وادار میکند، تعریف غلط و توقع نابه جا از جاودانگی عشق است. البته سو ءتفاهم نشود ممکن است همه زندگی ما را پوشش بدهد اما باید بدانیم که جاودانه نیست !
دوره 3 - استاد طاهری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر