گروه خبري سايت
مواجهه اخلاقی با پرونده محمدعلی طاهری
حسین حق جو (پژوهشگر حوزه معرفت شناسی ادیان)
مقدمه: در این مقام سعی شده که سویه مواجه اخلاقی قوانین و احکام، مورد داوری قرار گیرد. قبل از پرداختن به موضوع اصلی باید اشاره شود که این نوشتار، حقوقی نیست. در امور حقوقی وکلای پرونده و دستگاه قضایی صاحب نظر هستند.
در باب رابطۀ «اخلاق» و «حقوق» دیدگاههای مختلفی وجود دارد و قول به تناظر و تلازم این دو یکسان نیست. اما دست کم در باب رابطۀ «اخلاق» و «فقه»/ «شریعت» در میان فقیهان اصولی شیعی مقبولیت زیادی دارد. به باور بسیاری از این فقیهان، فقه و اخلاق دو نظامِ هنجاریِ متناظرند، بدین معنا که متناظر با هر حکم اخلاقی یک حکم شرعی همسو با آن وجود دارد و بر عکس. از این رو در این مجال سویه اخلاقی احکام صادر شده، که توسط دیوان عالی کشور نیز نقض شده است، مورد برسی قرار می گیرد.
در این نوشتار پاسخی بر پایه اخلاق به این پرسش داده می شود که آیا محمدعلی طاهری مستحق چنین برخوردی بوده است که حتی احکامی چون فساد فی الارض ومحاربه به او نسبت داده شود؟
برای پاسخ دادن به این پرسش، چنانکه درمییابیم، میتوان از تفکیک میان «خطای معرفتی» و «خطای اخلاقی» مدد گرفت. خطا، اعم از خطای معرفتی و اخلاقی است. اگر کسی ادّعا کند «مجموعۀ زوایای داخلی مثلث در هندسۀ اقلیدسی برابر با دویست درجه است»، خطا کرده و سخنش معرفتبخش نیست. میتوان با او وارد گفتوگو شد و خطای او را تصحیح کرد؛ اما این سخن الزاماً به آن معنا نیست که چنین کسی مرتکب خطای اخلاقی شده است. عموم اخلاقیون گفتهاند که عملی مشمول داوری اخلاقی قرار میگیرد که «ربط اخلاقی»[۱] داشته باشد. اگر انسان بالغی، پسربچهای را کتک بزند؛ این کنش، مورد داوری اخلاقی قرار میگیرد، چرا که ذیل عنوان اخلاقیِ «آسیب رساندن به دیگران» قرار میگیرد، متّصف به وصف بدی شده و از منظر اخلاقی خطا و ناموجه[۲] انگاشته میشود.[۳] اما، هنگامی که کسی واقعا باور دارد امروز چهارشنبه است[۴] و می گوید «امروز چهارشنبه است»، در حالیکه امروز پنجشنبه است، از آنجائی که این سخن در حالت عادی ربط اخلاقی ندارد، قبح اخلاقی نیز ندارد و گوینده مورد مذمّت عقلا قرار نمیگیرد، هر چند خطا و اشتباه معرفتی کرده است. در واقع، اگر نظریۀ صدقِ مختار ما، «مطابقت با واقع»[۵] باشد؛ گزارۀ «امروز چهارشنبه است»، متّصف به وصفِ صدق نمیشود و صادق نیست؛ چرا که این گزاره، مطابَق و مدلولی در عالم خارج ندارد و امر واقعی با آن متناظر نیست و «رابطه تطابقی»[۶] میان گزاره و امر واقع برقرار نیست. درحالیکه اگر امروز چهارشنبه باشد، گزارۀ «امروز چهارشنبه است» صادق است، چرا که رابطۀ تطابقی میان این گزاره و مطابَق آن در جهان پیرامون برقرار است.[۷]
این تفکیک موجه و رهگشا را میتوان در وادی معرفت و عرفان و دیانت نیز به کار بست. کسی چون استاد محمد علی طاهری که بر اثر تأمل و کندوکاوهای معرفتیِ و شهودی درازآهنگ خویش، به دستاورد ها و متاع های تازه رسیده است، حتی اگر به زعم پاره ای از افراد، باورهای دینیِ کنونیِ اسلامی را ناموجه انگاشته و آنها را فرو نهاده باشد و یا به زعم ایشان یافته های معرفتی او با بعضی از امور دینی در تضاد باشد[که ابداً اینگونه نیست]، از منظر آن متدینان و مطابق با باورهای ایشان، خطای معرفتی کرده است و از نظر آنها، کسی که معتقدات دینیِ خود را فرو نهاده، خطا کرده و مدّعیات کنونی او ناموجه است و معرفتبخش نیست. اما باید در نظر داشت که این خطا، به فرض اگر خطا باشد، «خطای معرفتی» است و نه «خطای اخلاقی». مگر غیر این است که خطای معرفتی جز به مدد بحث و گفتوگو در عرصۀ عمومی و به نحو بینالاذهانی از میان رخت ببندد ؟ اساسا آیا مگر راهی به غیر از بحث و گفتگو برای محک یک اندیشه یا معرفت هست ؟ البته و صد البته وقتی که سخن از گفتگو است گفتوگویی مد نظر است که در آن، طرفینِ گفتوگو در موقعیت برابر قرار دارند و کسی بر دیگری استیلا ندارد و قدرت سیاسی و یا دینیای پشتوانۀ سخنش نیست و صرفاً استحکام ادّله و شواهدِ اقامه شده از سوی طرفینِ گفتوگو، بحث را پیش میبرد. اگر این شرایط متقارن از بین رود، آن گفتوگو، در واقع «مسمّا به گفتوگو» است و ارزش معرفتی ندارد و رهگشا نخواهد بود و در مقابل فرمایش قرآن است که می فرماید :
« بندگان مرابشارت ده،همان کسانی که سخنان رامی شنوند و از نیکوترین آنها تبعیت میکنند. آنان کسانی هستند که خداوند هدایتشان کرده، و آنان خردمندان هستند. » [۸]
این آیه صراحتاً مردم را به شنیدن سخنان و متابعت بهترین آنها دعوت می کند، چرا که انسان برای کشف حقیقت نیازمند استماع اقوال و سپس اتباع احسن آنهاست و تمییز حق از باطل در ظل تقابل آراء گوناگون حاصل میشود. در واقع، این آیه از فرصت گفتگو و تبادل افکار و امکان طرح نظریات موافق و مخالف خبر میدهد، زیرا در صورتی متابعت احسن میسر خواهد بود که چندین راه و کلام وجود داشته باشد و استماع همه آنها ممکن باشد و این ممکن نیست، مگر در صورتی که آزادی بیان افکار مخالف وجود داشته باشد، تا دیگران با شنیدن، امکان مقایسه بین آنها و اتباع احسن را داشته باشند.
این در حالی است که استاد طاهری و مجموعه عرفان حلقه همواره خود، داوطلبانه، پای در باز کردن باب گفتگو قرار داده اند، برگزاری کلاس های قانونی و گرفتن مجوز از دولت وقت، انتشار کتب و مجلات با مجوزهای قانونی از وزارت ارشاد اسلامی، دعوت از علما و اندیشمندان پیرو مباحث علمی و معرفتی، که در این راستا تشکیل کمیته های مختلف اعم از علم پژوهی تا دین پژوهی و غیره، همه و همه موید احساس ضرروت گفتگو از سوی ایشان در مجموعه عرفان حقله است. جهد و تلاش مجموعه عرفان حلقه و در راس آن محمدعلی طاهری برای باز کردن باب گفتگو تا بدینجا هم به پایان نرسیده بود و نه تنها از صاحبان اندیشه، علما و فضلا دعوت به عمل می آمده بلکه در بسیاری از مواقع خود مجموعه و آقای طاهری بودند که به نزد علما رفته و از آنان در خصوص آراء خود نظر خواهی می کردند.
اما دریغا که پاسخ این همه جهد معرفتی در بند کردن و متهم ساختن ایشان به احکام سنگینی بود که برفرض ارتکاب خطای معرفتی، آن را نیز عین خطای اخلاقی در نظر گرفتند گویی آنکه همه این کوشش های معرفتی در چهاچوب حوزه علم و اندیشه ایشان، هم ردیف کسانی است که در تضییع حقوق ملت و دولت گام بر می دارند. در این راستا در بند شدن ایشان، نه تنها جامعه علمی و معرفتی ما را از حضور ایشان بی بهره کرد، بلکه حتی جان ایشان نیز مورد تهدید قرار گرفت.
این در حالی است که عموم اخلاقیون و حقوقدانان متفقالقولند که باید تناسبی میان خطا (جرم) و مجازات برقرار باشد. حتی فرض خاطی بودن، جواز هر نوع مواجهه و برخوردی را به دست نمی دهد. اگر کسی از مغازهای نانی بدزد، درست است که خطا کرده و مرتکب عمل دزدی شده؛ اما نباید او را به خاطر ارتکاب این جرم، به حبس ابد محکوم کرد؛ مطابق با شهودهای اخلاقیِ عرفی، در این سیاق، تناسبی میان جرم و مجازات بر قرار نیست.[۹] علاوه بر این، مطابق با شهودهای اخلاقیِ عرفی، تنها خطاهای اخلاقی در خور مذمت عقلا است؛ نه مطلقِ خطا کردن. کسی که مجدّانه در پی رسیدن به حقیقت است و در عین حال در نظر جماعتی، در داوریها و یافتههای معرفتی خویش به خطا رفته، کار غیراخلاقی نکرده و مستحق مذمّت و عقوبت نیست.[۱۰] حال آنکه بخشیدن بسیاری از زندگی ها، درمان روانی و جسمی و رشد معنوی و عرفانی تنها و تنها بخشی از دستاوردهای ایشان است که دست کم می توان مستندات آن را در شهادت های افرادی که با این دانشمند عصر ما همرهی کوتاه و یا بلند داشته اند دید.
در روزگار کنونی که بیش از شصت سال از صدور «اعلامیه جهانی حقوق بشر» میگذرد و گفتمان حقوق بشری بر صدر نشسته و «خود آیینی»[۱۱] و «آزادی ابراز عقیده» کم و بیش بدیهی انگاشته میشود، «اصل غایتمندی انسان»[۱۲] ، «برتر نشستنِ جان بر عقیده»[۱۳] ، تفکیک میان «حق بودن» و «حق داشتن»[۱۴] ، «جرات دانستن داشتن»، ارج نهادن به بازخوانیِ انتقادیِ معتقدات و عادات مألوف ذهنی و پاس داشتن حقوقِ بنیادینِ تخطی ناپذیرِ تمام انسانها، فارغ از جنسیت، مذهب، نژاد و… در زمرة مفروضات موجه عموم انسانها تلقی میشود.
حقیقتا روا نیست انسانی به جرم اندیشیدن، دوباره چون تبار پیشینیان خود ازعلما و فضلا در مظان اتهام باشد و اینجنین مورد جفا قرار گیرد. آزادی بی قید و شرط ایشان شاید فرصت و عرصه ای را فراهم می کند تا این جفا جبران شود و متاع و دستاوردهای ایشان نه در ترازوی دادگاه بلکه بر ترازوی اندیشه قرارا گیرد و وزن آن نزد عقول و قلوب ره جویان و حقیقت طلبان معلوم شود و اگر نقصانی هست روشن و رفع شود. چه که عمکرد و مشی مجموعه عرفان حقله و شمس وچراغ این مجموعه استاد محمد علی طاهری در سال های متمادی نیز غیر از این نبوده است.
Moral relevance
«شناختگرایان اخلاقی» قائل به خطای اخلاقی هستند و آن را در نظام فلسفیِ اخلاقیِ خویش گنجاندهاند. شناختگرایانی نظیر کانت و قراردادگرایانی که به لحاظ وجودشناختی، «واقعگرا» نیستند و جهان پیرامون را عاری از اوصاف اخلاقیای نظیر «خوبی» و «بدی» و «باید» و «نباید» میدانند، نیز قائل به صدق و کذبِ گزارههای اخلاقی و تفکیک میان کنشهای اخلاقی موجه و کنشهای اخلاقیِ ناموجهاند. در مقابل، «ناشناختگرایان اخلاقی» قائل به صدق و کذب بردار بودن و خطاپذیریِ دعاوی اخلاقی نیستند. برای آشنایی بیشتر با نسبت میان «واقعگرایی اخلاقی»، «ناواقعگرایی اخلاقی» و «شناختگرایی اخلاقی»، نگاه کنید به :
Alexander Miller (2003) An Introduction to Meta-ethics (Oxford: Blackwell Publishing), Chapters 1, 2 & 9
برای بسط بیشتر مفهوم «ربط اخلاقی» و محوریت آن در صدورِ داوریهای اخلاقی، نگاه کنید به: سروش دباغ، «بی اخلاقی یا بی حجابی: کدام غیر اخلاقی است؟»، در سایت جرس: http://www.rahesabz.net/story/65483
یعنی در مقام دروغ گفتن و فریفتنِ مخاطب نیست و آنچه بیان می کند، حاکی از «باور» اوست.
Correspondence theory of truth
Correspondence relation
در معرفتشناسی و منطق جدید، انتقاداتی متوجه نظریۀ صدق مطابقتی شده؛ عدهای این انتقادات را موجه انگاشته و نظریات دیگری چون «نظریه صدق انسجامگرایی»، «نظریه صدق عملگرایانه» و «نظریه صدق زائد بودن» را پیش کشیده و «نظریه صدق مطابقتی» را فرونهادهاند. در عین حال، عدهای در مقام پاسخ دادن به انتقادات مطرح شده برآمدهاند. ارزیابی معرفتی «نظریه صدق مطابقت با واقع»، بیرون از قلمرو این مقاله است. به عنوان نمونهای از مقالات کلاسیک در سنت فلسفۀ تحلیلی در نقد «نظریه صدق مطابقت با واقع»، نگاه کنید به: گوتلوب فرگه، «اندیشه»، ترجمه محمود یوسفثانی، فصلنامۀ ارغنون، ۱۳۷۴، شماره ۸ و۷
سوره ۳۹: الزمر – جزء ۲۳ ایه ۱۸
ویکتور هوگو، در «بینوایان» به نقد قانونی می پردازد که مطابق با ان مجازات دزدیدن یک قرص نان، چندین سال حبس با اعمال شاقه است.
ارتداد در ترازوی اخلاق ، سایت جرس، روز سه شنبه، مورخ: ۹۲/۶/۵
Autonomy
Principle of ends
اصل غایت بودنِ انسان که صورتبندی دوم از «امر مطلق» در فلسفه اخلاق کانت است، به همراه دیگر مؤلفههای فلسفه اخلاق کانت، تأثیر مهمی در تکوین ادبیات حقوق بشری و صدور «اعلامیه جهانی حقوق بشر» در قرن بیستم داشته است. برای آشنایی بیشتر با فلسفۀ اخلاق کانت و تنسیق های چندگانۀ «امر مطلق»، به عنوان نمونه، نگاه کنید به: راجر سالیوان، اخلاق در فلسفه کانت، ترجمه عزت الله فولادوند، تهران، طرح نو،۱۳۸۰
عبدالکریم سروش، سیاست نامه، تهران، صراط، ۱۳۷۷؛ صفحات ۲۵۵ الی ۲۶۶؛ همو، «فقه در ترازو»، کیان، ۱۳۷۸، شماره۴۶
گفتگو با محمد راسخ، “«حق» و« تکلیف» در عصر قدیم و جدید”، بازتاب اندیشه، ۱۳۸۱، شماره۳۳
سایت نجات با حلقه
منبع خبر : گروه خبري سايت www.erfanekeihani.com
صفحه رسمي سايت سايمنتولوژي فرادرماني
www.instagram.com/ErfaneKeihani
www.erfanekeihani.picsart.com
www.line.me/ti/p/@uqw4341j
www.telegram.me/erfanekeihani
مواجهه اخلاقی با پرونده محمدعلی طاهری
حسین حق جو (پژوهشگر حوزه معرفت شناسی ادیان)
مقدمه: در این مقام سعی شده که سویه مواجه اخلاقی قوانین و احکام، مورد داوری قرار گیرد. قبل از پرداختن به موضوع اصلی باید اشاره شود که این نوشتار، حقوقی نیست. در امور حقوقی وکلای پرونده و دستگاه قضایی صاحب نظر هستند.
در باب رابطۀ «اخلاق» و «حقوق» دیدگاههای مختلفی وجود دارد و قول به تناظر و تلازم این دو یکسان نیست. اما دست کم در باب رابطۀ «اخلاق» و «فقه»/ «شریعت» در میان فقیهان اصولی شیعی مقبولیت زیادی دارد. به باور بسیاری از این فقیهان، فقه و اخلاق دو نظامِ هنجاریِ متناظرند، بدین معنا که متناظر با هر حکم اخلاقی یک حکم شرعی همسو با آن وجود دارد و بر عکس. از این رو در این مجال سویه اخلاقی احکام صادر شده، که توسط دیوان عالی کشور نیز نقض شده است، مورد برسی قرار می گیرد.
در این نوشتار پاسخی بر پایه اخلاق به این پرسش داده می شود که آیا محمدعلی طاهری مستحق چنین برخوردی بوده است که حتی احکامی چون فساد فی الارض ومحاربه به او نسبت داده شود؟
برای پاسخ دادن به این پرسش، چنانکه درمییابیم، میتوان از تفکیک میان «خطای معرفتی» و «خطای اخلاقی» مدد گرفت. خطا، اعم از خطای معرفتی و اخلاقی است. اگر کسی ادّعا کند «مجموعۀ زوایای داخلی مثلث در هندسۀ اقلیدسی برابر با دویست درجه است»، خطا کرده و سخنش معرفتبخش نیست. میتوان با او وارد گفتوگو شد و خطای او را تصحیح کرد؛ اما این سخن الزاماً به آن معنا نیست که چنین کسی مرتکب خطای اخلاقی شده است. عموم اخلاقیون گفتهاند که عملی مشمول داوری اخلاقی قرار میگیرد که «ربط اخلاقی»[۱] داشته باشد. اگر انسان بالغی، پسربچهای را کتک بزند؛ این کنش، مورد داوری اخلاقی قرار میگیرد، چرا که ذیل عنوان اخلاقیِ «آسیب رساندن به دیگران» قرار میگیرد، متّصف به وصف بدی شده و از منظر اخلاقی خطا و ناموجه[۲] انگاشته میشود.[۳] اما، هنگامی که کسی واقعا باور دارد امروز چهارشنبه است[۴] و می گوید «امروز چهارشنبه است»، در حالیکه امروز پنجشنبه است، از آنجائی که این سخن در حالت عادی ربط اخلاقی ندارد، قبح اخلاقی نیز ندارد و گوینده مورد مذمّت عقلا قرار نمیگیرد، هر چند خطا و اشتباه معرفتی کرده است. در واقع، اگر نظریۀ صدقِ مختار ما، «مطابقت با واقع»[۵] باشد؛ گزارۀ «امروز چهارشنبه است»، متّصف به وصفِ صدق نمیشود و صادق نیست؛ چرا که این گزاره، مطابَق و مدلولی در عالم خارج ندارد و امر واقعی با آن متناظر نیست و «رابطه تطابقی»[۶] میان گزاره و امر واقع برقرار نیست. درحالیکه اگر امروز چهارشنبه باشد، گزارۀ «امروز چهارشنبه است» صادق است، چرا که رابطۀ تطابقی میان این گزاره و مطابَق آن در جهان پیرامون برقرار است.[۷]
این تفکیک موجه و رهگشا را میتوان در وادی معرفت و عرفان و دیانت نیز به کار بست. کسی چون استاد محمد علی طاهری که بر اثر تأمل و کندوکاوهای معرفتیِ و شهودی درازآهنگ خویش، به دستاورد ها و متاع های تازه رسیده است، حتی اگر به زعم پاره ای از افراد، باورهای دینیِ کنونیِ اسلامی را ناموجه انگاشته و آنها را فرو نهاده باشد و یا به زعم ایشان یافته های معرفتی او با بعضی از امور دینی در تضاد باشد[که ابداً اینگونه نیست]، از منظر آن متدینان و مطابق با باورهای ایشان، خطای معرفتی کرده است و از نظر آنها، کسی که معتقدات دینیِ خود را فرو نهاده، خطا کرده و مدّعیات کنونی او ناموجه است و معرفتبخش نیست. اما باید در نظر داشت که این خطا، به فرض اگر خطا باشد، «خطای معرفتی» است و نه «خطای اخلاقی». مگر غیر این است که خطای معرفتی جز به مدد بحث و گفتوگو در عرصۀ عمومی و به نحو بینالاذهانی از میان رخت ببندد ؟ اساسا آیا مگر راهی به غیر از بحث و گفتگو برای محک یک اندیشه یا معرفت هست ؟ البته و صد البته وقتی که سخن از گفتگو است گفتوگویی مد نظر است که در آن، طرفینِ گفتوگو در موقعیت برابر قرار دارند و کسی بر دیگری استیلا ندارد و قدرت سیاسی و یا دینیای پشتوانۀ سخنش نیست و صرفاً استحکام ادّله و شواهدِ اقامه شده از سوی طرفینِ گفتوگو، بحث را پیش میبرد. اگر این شرایط متقارن از بین رود، آن گفتوگو، در واقع «مسمّا به گفتوگو» است و ارزش معرفتی ندارد و رهگشا نخواهد بود و در مقابل فرمایش قرآن است که می فرماید :
« بندگان مرابشارت ده،همان کسانی که سخنان رامی شنوند و از نیکوترین آنها تبعیت میکنند. آنان کسانی هستند که خداوند هدایتشان کرده، و آنان خردمندان هستند. » [۸]
این آیه صراحتاً مردم را به شنیدن سخنان و متابعت بهترین آنها دعوت می کند، چرا که انسان برای کشف حقیقت نیازمند استماع اقوال و سپس اتباع احسن آنهاست و تمییز حق از باطل در ظل تقابل آراء گوناگون حاصل میشود. در واقع، این آیه از فرصت گفتگو و تبادل افکار و امکان طرح نظریات موافق و مخالف خبر میدهد، زیرا در صورتی متابعت احسن میسر خواهد بود که چندین راه و کلام وجود داشته باشد و استماع همه آنها ممکن باشد و این ممکن نیست، مگر در صورتی که آزادی بیان افکار مخالف وجود داشته باشد، تا دیگران با شنیدن، امکان مقایسه بین آنها و اتباع احسن را داشته باشند.
این در حالی است که استاد طاهری و مجموعه عرفان حلقه همواره خود، داوطلبانه، پای در باز کردن باب گفتگو قرار داده اند، برگزاری کلاس های قانونی و گرفتن مجوز از دولت وقت، انتشار کتب و مجلات با مجوزهای قانونی از وزارت ارشاد اسلامی، دعوت از علما و اندیشمندان پیرو مباحث علمی و معرفتی، که در این راستا تشکیل کمیته های مختلف اعم از علم پژوهی تا دین پژوهی و غیره، همه و همه موید احساس ضرروت گفتگو از سوی ایشان در مجموعه عرفان حقله است. جهد و تلاش مجموعه عرفان حلقه و در راس آن محمدعلی طاهری برای باز کردن باب گفتگو تا بدینجا هم به پایان نرسیده بود و نه تنها از صاحبان اندیشه، علما و فضلا دعوت به عمل می آمده بلکه در بسیاری از مواقع خود مجموعه و آقای طاهری بودند که به نزد علما رفته و از آنان در خصوص آراء خود نظر خواهی می کردند.
اما دریغا که پاسخ این همه جهد معرفتی در بند کردن و متهم ساختن ایشان به احکام سنگینی بود که برفرض ارتکاب خطای معرفتی، آن را نیز عین خطای اخلاقی در نظر گرفتند گویی آنکه همه این کوشش های معرفتی در چهاچوب حوزه علم و اندیشه ایشان، هم ردیف کسانی است که در تضییع حقوق ملت و دولت گام بر می دارند. در این راستا در بند شدن ایشان، نه تنها جامعه علمی و معرفتی ما را از حضور ایشان بی بهره کرد، بلکه حتی جان ایشان نیز مورد تهدید قرار گرفت.
این در حالی است که عموم اخلاقیون و حقوقدانان متفقالقولند که باید تناسبی میان خطا (جرم) و مجازات برقرار باشد. حتی فرض خاطی بودن، جواز هر نوع مواجهه و برخوردی را به دست نمی دهد. اگر کسی از مغازهای نانی بدزد، درست است که خطا کرده و مرتکب عمل دزدی شده؛ اما نباید او را به خاطر ارتکاب این جرم، به حبس ابد محکوم کرد؛ مطابق با شهودهای اخلاقیِ عرفی، در این سیاق، تناسبی میان جرم و مجازات بر قرار نیست.[۹] علاوه بر این، مطابق با شهودهای اخلاقیِ عرفی، تنها خطاهای اخلاقی در خور مذمت عقلا است؛ نه مطلقِ خطا کردن. کسی که مجدّانه در پی رسیدن به حقیقت است و در عین حال در نظر جماعتی، در داوریها و یافتههای معرفتی خویش به خطا رفته، کار غیراخلاقی نکرده و مستحق مذمّت و عقوبت نیست.[۱۰] حال آنکه بخشیدن بسیاری از زندگی ها، درمان روانی و جسمی و رشد معنوی و عرفانی تنها و تنها بخشی از دستاوردهای ایشان است که دست کم می توان مستندات آن را در شهادت های افرادی که با این دانشمند عصر ما همرهی کوتاه و یا بلند داشته اند دید.
در روزگار کنونی که بیش از شصت سال از صدور «اعلامیه جهانی حقوق بشر» میگذرد و گفتمان حقوق بشری بر صدر نشسته و «خود آیینی»[۱۱] و «آزادی ابراز عقیده» کم و بیش بدیهی انگاشته میشود، «اصل غایتمندی انسان»[۱۲] ، «برتر نشستنِ جان بر عقیده»[۱۳] ، تفکیک میان «حق بودن» و «حق داشتن»[۱۴] ، «جرات دانستن داشتن»، ارج نهادن به بازخوانیِ انتقادیِ معتقدات و عادات مألوف ذهنی و پاس داشتن حقوقِ بنیادینِ تخطی ناپذیرِ تمام انسانها، فارغ از جنسیت، مذهب، نژاد و… در زمرة مفروضات موجه عموم انسانها تلقی میشود.
حقیقتا روا نیست انسانی به جرم اندیشیدن، دوباره چون تبار پیشینیان خود ازعلما و فضلا در مظان اتهام باشد و اینجنین مورد جفا قرار گیرد. آزادی بی قید و شرط ایشان شاید فرصت و عرصه ای را فراهم می کند تا این جفا جبران شود و متاع و دستاوردهای ایشان نه در ترازوی دادگاه بلکه بر ترازوی اندیشه قرارا گیرد و وزن آن نزد عقول و قلوب ره جویان و حقیقت طلبان معلوم شود و اگر نقصانی هست روشن و رفع شود. چه که عمکرد و مشی مجموعه عرفان حقله و شمس وچراغ این مجموعه استاد محمد علی طاهری در سال های متمادی نیز غیر از این نبوده است.
Moral relevance
«شناختگرایان اخلاقی» قائل به خطای اخلاقی هستند و آن را در نظام فلسفیِ اخلاقیِ خویش گنجاندهاند. شناختگرایانی نظیر کانت و قراردادگرایانی که به لحاظ وجودشناختی، «واقعگرا» نیستند و جهان پیرامون را عاری از اوصاف اخلاقیای نظیر «خوبی» و «بدی» و «باید» و «نباید» میدانند، نیز قائل به صدق و کذبِ گزارههای اخلاقی و تفکیک میان کنشهای اخلاقی موجه و کنشهای اخلاقیِ ناموجهاند. در مقابل، «ناشناختگرایان اخلاقی» قائل به صدق و کذب بردار بودن و خطاپذیریِ دعاوی اخلاقی نیستند. برای آشنایی بیشتر با نسبت میان «واقعگرایی اخلاقی»، «ناواقعگرایی اخلاقی» و «شناختگرایی اخلاقی»، نگاه کنید به :
Alexander Miller (2003) An Introduction to Meta-ethics (Oxford: Blackwell Publishing), Chapters 1, 2 & 9
برای بسط بیشتر مفهوم «ربط اخلاقی» و محوریت آن در صدورِ داوریهای اخلاقی، نگاه کنید به: سروش دباغ، «بی اخلاقی یا بی حجابی: کدام غیر اخلاقی است؟»، در سایت جرس: http://www.rahesabz.net/story/65483
یعنی در مقام دروغ گفتن و فریفتنِ مخاطب نیست و آنچه بیان می کند، حاکی از «باور» اوست.
Correspondence theory of truth
Correspondence relation
در معرفتشناسی و منطق جدید، انتقاداتی متوجه نظریۀ صدق مطابقتی شده؛ عدهای این انتقادات را موجه انگاشته و نظریات دیگری چون «نظریه صدق انسجامگرایی»، «نظریه صدق عملگرایانه» و «نظریه صدق زائد بودن» را پیش کشیده و «نظریه صدق مطابقتی» را فرونهادهاند. در عین حال، عدهای در مقام پاسخ دادن به انتقادات مطرح شده برآمدهاند. ارزیابی معرفتی «نظریه صدق مطابقت با واقع»، بیرون از قلمرو این مقاله است. به عنوان نمونهای از مقالات کلاسیک در سنت فلسفۀ تحلیلی در نقد «نظریه صدق مطابقت با واقع»، نگاه کنید به: گوتلوب فرگه، «اندیشه»، ترجمه محمود یوسفثانی، فصلنامۀ ارغنون، ۱۳۷۴، شماره ۸ و۷
سوره ۳۹: الزمر – جزء ۲۳ ایه ۱۸
ویکتور هوگو، در «بینوایان» به نقد قانونی می پردازد که مطابق با ان مجازات دزدیدن یک قرص نان، چندین سال حبس با اعمال شاقه است.
ارتداد در ترازوی اخلاق ، سایت جرس، روز سه شنبه، مورخ: ۹۲/۶/۵
Autonomy
Principle of ends
اصل غایت بودنِ انسان که صورتبندی دوم از «امر مطلق» در فلسفه اخلاق کانت است، به همراه دیگر مؤلفههای فلسفه اخلاق کانت، تأثیر مهمی در تکوین ادبیات حقوق بشری و صدور «اعلامیه جهانی حقوق بشر» در قرن بیستم داشته است. برای آشنایی بیشتر با فلسفۀ اخلاق کانت و تنسیق های چندگانۀ «امر مطلق»، به عنوان نمونه، نگاه کنید به: راجر سالیوان، اخلاق در فلسفه کانت، ترجمه عزت الله فولادوند، تهران، طرح نو،۱۳۸۰
عبدالکریم سروش، سیاست نامه، تهران، صراط، ۱۳۷۷؛ صفحات ۲۵۵ الی ۲۶۶؛ همو، «فقه در ترازو»، کیان، ۱۳۷۸، شماره۴۶
گفتگو با محمد راسخ، “«حق» و« تکلیف» در عصر قدیم و جدید”، بازتاب اندیشه، ۱۳۸۱، شماره۳۳
سایت نجات با حلقه
منبع خبر : گروه خبري سايت www.erfanekeihani.com
صفحه رسمي سايت سايمنتولوژي فرادرماني
www.instagram.com/ErfaneKeihani
www.erfanekeihani.picsart.com
www.line.me/ti/p/@uqw4341j
www.telegram.me/erfanekeihani
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر