تاريخچه:
سايمنوتولوژي يا ذهن - روانشناسي کل نگر سي سال پيش توسط اينجانب ( محمد علي طاهري )، پايه
گذاري شده است و در دو دهه ي گذشته مراحل تجربي خود را با موفقيت پشت سر گذارده و در پنج سال
اخير در محافل علمي با نام «سايمنتولوژي» نام گذاري و معرفي شده است. عاملي که باعث ايجاد اين
رشته شده است، برخورد اينجانب به عنوان بنيانگذار فرادرماني و سايمنتولوژي با واقعيت ها و حقايق
هستي بود که از دوران طفوليت به شدت با آن مواجه بودم. تفکر نسبت به اين که از کجا آمده ايم؟
و به کجا مي رويم؟
خالق کيست؟
چرا خلق نموده؟
و نتيجه ي اين خلقت؟
و اينکه انسان چيست؟
راه هاي نزديکي و شناخت او ؟ نحوه ي فعال کردن توان بالقوه ي او؟
تعريف زندگي و مرگ و ...
در اين رابطه اشتياقي بيش از حد براي فهم جهان هستي و پي بردن به رمز و راز خلقت داشتم به طوري که
اين افکار لحظه اي مرا رها نمي کرد. تا اين که در دهم آبان سال 1357 به يکباره با الهام ها و دريافت هاي
ذهني اي روبرو شدم که به به دنبال آن زوايايي از هستي و انسان بر من آشکار شد. در نتيجه ي آن به اين
آگاهي رسيدم که بر جهان هستي، شعور و هوشمندي عظيمي حاکم است. اين هوشمندي همانند يک «
اينترنت کيهاني» همه ي اجزا و زير مجموعه ي خود را تحت پوشش هوشمندانه اي قرار داده است. اين
آگاهي نه تنها دربرگيرنده ي موضوعات نظري بود، بلکه اطلاعات کاربري و دستورالعمل هاي نحوه ي استفاده
و بهره برداري عملي از آن را نيز شامل مي شد. نحوه ي استفاده از چنين اينترنتي، دست مايه ي بنيانگذاري
طب هاي مکمل ايراني( فرادرماني و سايمنتولوژي) و جند رشته ديگر گرديد که در اين جا صرفا سايمنتولوژي
مورد بررسي قرار مي گيرد.
از جمله پيامدهاي چنين دريافتي تفکر«اينتريونيورسال» (Interuniversal) بود که نشان مي داد به زندگي
نگاه کند و جايگاه ويژه ي خود را در آن پيدا نمايد.
منبع: مجله دانش پزشکي، سال چهارم ، شماره1، ضميمه بهمن 89
(ويژه نامه تخصصي سايمنتولوژِي)
سايمنوتولوژي يا ذهن - روانشناسي کل نگر سي سال پيش توسط اينجانب ( محمد علي طاهري )، پايه
گذاري شده است و در دو دهه ي گذشته مراحل تجربي خود را با موفقيت پشت سر گذارده و در پنج سال
اخير در محافل علمي با نام «سايمنتولوژي» نام گذاري و معرفي شده است. عاملي که باعث ايجاد اين
رشته شده است، برخورد اينجانب به عنوان بنيانگذار فرادرماني و سايمنتولوژي با واقعيت ها و حقايق
هستي بود که از دوران طفوليت به شدت با آن مواجه بودم. تفکر نسبت به اين که از کجا آمده ايم؟
و به کجا مي رويم؟
خالق کيست؟
چرا خلق نموده؟
و نتيجه ي اين خلقت؟
و اينکه انسان چيست؟
راه هاي نزديکي و شناخت او ؟ نحوه ي فعال کردن توان بالقوه ي او؟
تعريف زندگي و مرگ و ...
در اين رابطه اشتياقي بيش از حد براي فهم جهان هستي و پي بردن به رمز و راز خلقت داشتم به طوري که
اين افکار لحظه اي مرا رها نمي کرد. تا اين که در دهم آبان سال 1357 به يکباره با الهام ها و دريافت هاي
ذهني اي روبرو شدم که به به دنبال آن زوايايي از هستي و انسان بر من آشکار شد. در نتيجه ي آن به اين
آگاهي رسيدم که بر جهان هستي، شعور و هوشمندي عظيمي حاکم است. اين هوشمندي همانند يک «
اينترنت کيهاني» همه ي اجزا و زير مجموعه ي خود را تحت پوشش هوشمندانه اي قرار داده است. اين
آگاهي نه تنها دربرگيرنده ي موضوعات نظري بود، بلکه اطلاعات کاربري و دستورالعمل هاي نحوه ي استفاده
و بهره برداري عملي از آن را نيز شامل مي شد. نحوه ي استفاده از چنين اينترنتي، دست مايه ي بنيانگذاري
طب هاي مکمل ايراني( فرادرماني و سايمنتولوژي) و جند رشته ديگر گرديد که در اين جا صرفا سايمنتولوژي
مورد بررسي قرار مي گيرد.
از جمله پيامدهاي چنين دريافتي تفکر«اينتريونيورسال» (Interuniversal) بود که نشان مي داد به زندگي
نگاه کند و جايگاه ويژه ي خود را در آن پيدا نمايد.
منبع: مجله دانش پزشکي، سال چهارم ، شماره1، ضميمه بهمن 89
(ويژه نامه تخصصي سايمنتولوژِي)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر