وحدت کيهاني، همان وحدت الهي است و روزي که انسان به درک اين وحدت نائل شود و خود را با عالم هستي در يکتايي و همسويي ببيند، به مرز خدايي شدن و خدايي ديدن رسيده است! زماني که هر کجا روي نمايد فروغ رخ او را دريابد و به جز او را نبيند "رسد آدمي به جايي، که بجز خدا نبيند" و در آنصورت به معناي: "قبلهام يک گل سرخ، جانمازم چشمه، مهرم نور،..." رسيده و چيزي جز تجلي الهي را در پيش رو نخواهيم ديد، و همچنين به عينيت "اينما تولوا فثم وجه الله" پي برده و به دنبال آن، ... کعبهام بر لب آب، کعبه ام زير اقاقيهاست. کعبهام مثل نسيم ميرود باغ به باغ، ميرود شهر به شهر. حجرالاسود من، روشني باغچه است. (سهراب سپهري) و در آن زمان متوجه خواهيم شد که به هر سو نظاره کنيم، تجلي او را ديده و با ديدن تجليات او در واقع از ديدن اثر، پي به وجود صاحب اثر بردهايم.
روشن بنگر که آفتاب است
آن نور که خوانيش به مهتاب (شاه نعمت الله ولي)
و از نظاره مهتاب، در حقيقت پي به وجود آفتاب بردهايم. آفتابي که از خورشيد است، همان خورشيدي که نميتوانيم به طور مستقيم، لحظهاي به آن نگاه کنيم و چشمان ما ياراي تحمل نور آن را ندارد.
مقاله ي « اصل وحدت راه »
استاد محـمدعلي طاهـري
روشن بنگر که آفتاب است
آن نور که خوانيش به مهتاب (شاه نعمت الله ولي)
و از نظاره مهتاب، در حقيقت پي به وجود آفتاب بردهايم. آفتابي که از خورشيد است، همان خورشيدي که نميتوانيم به طور مستقيم، لحظهاي به آن نگاه کنيم و چشمان ما ياراي تحمل نور آن را ندارد.
مقاله ي « اصل وحدت راه »
استاد محـمدعلي طاهـري
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر