عَلَّمَ آدَمَ الاَسماءَ كُلَّها
اين حركت ذاتي، چيزي را اينجا بالقوّه به ما دادند «عَلَّمَ آدَمَ الاَسماءَ كُلَّها» (بقره 31) بالقوه به ما دادند ولي ما الان اينجا ميگوييم نميدانيم چي داريم، چي بَلَديم؟ هيچي بلد نيستيم،....... در حالي كه آنجا گفت كه «عَلَّمَ آدَمَ الاَسماءَ كُلَّها» همه علوم را دادم حتي علم خدايي را، چون وقتي ميگويد «كُلّها» ممكن است بپرسيم علم خدايي هم به او دادي؟ اگر بگويد نه، پس «كُلّها» كُلّها نيست بايد جمعوجورتر شود. بنابراين داده ولي ميبينيد ما الان اينجا كلّي مجهولات داريم، اگر داده پس چرا ما مجهول داريم؟
پس داده، بالقوه هست...... ميخواهد برود در انتها به بالفعل تبديل شود....... و در يك جايي به خليفهاللهي كه منجر ميشود،...... آنجا ما ديگر داريم دسترسي پيدا ميكنيم به...، يعني آن چيزهايي كه بالقوه بوده دارد تبديل ميشود به بالفعل، كه گفتيم بعد از جهنم رخ ميدهد.......، بحث جنّات و بقيه ماجراها. تازه ما آنجا خليفهالهي خواهيم شد يعني از يكسري امكانات الهي تازه آنجا برخورداريم و ظاهر شده است ولي الان ما چيزي به آن صورت نداريم....... همه انسانها را از بَدو پيدايش تا انتها را روي هم بگذاريم چقدر بلد هستند نسبت به هستي، نسبت به علم الهي؟ به اندازه همه انسانها ابتدا تا انتها آگاهي انسان نسبت به آگاهي الهي، نسبت به شعور الهي يك كسر كوچكي را تشكيل ميدهد.
خوب اين هم از حركت ذاتي كه ما مرتب ميميريم و زنده ميشويم «ثُمّ يُميتكم ثمّ يُحيكم» (بقره 28) ميميرانيم زنده ميكنيم، ميميرانيم زنده ميكنيم و اين ادامه دارد، برگشت ندارد تا انتها بايد برويم،...... مگر در انتها دوباره «الست بربكم» (اعراف 172) ما بگوييم «نه!» دوباره سيب درخت و دوباره و دوباره و از اين ماجراها.
ما مردودين دورههاي قبل هستيم لااقل يكبار «الست بربكم» را شنيديم و متعاليهاي زندگي قبل هستيم كه برزخمان را طي كرديم آمديم در زندگي واقعي خودمان.
ترم پنجم، جلسۀ سوم، تصویری
محمد علی طاهری، عرفان کیهانی
اين حركت ذاتي، چيزي را اينجا بالقوّه به ما دادند «عَلَّمَ آدَمَ الاَسماءَ كُلَّها» (بقره 31) بالقوه به ما دادند ولي ما الان اينجا ميگوييم نميدانيم چي داريم، چي بَلَديم؟ هيچي بلد نيستيم،....... در حالي كه آنجا گفت كه «عَلَّمَ آدَمَ الاَسماءَ كُلَّها» همه علوم را دادم حتي علم خدايي را، چون وقتي ميگويد «كُلّها» ممكن است بپرسيم علم خدايي هم به او دادي؟ اگر بگويد نه، پس «كُلّها» كُلّها نيست بايد جمعوجورتر شود. بنابراين داده ولي ميبينيد ما الان اينجا كلّي مجهولات داريم، اگر داده پس چرا ما مجهول داريم؟
پس داده، بالقوه هست...... ميخواهد برود در انتها به بالفعل تبديل شود....... و در يك جايي به خليفهاللهي كه منجر ميشود،...... آنجا ما ديگر داريم دسترسي پيدا ميكنيم به...، يعني آن چيزهايي كه بالقوه بوده دارد تبديل ميشود به بالفعل، كه گفتيم بعد از جهنم رخ ميدهد.......، بحث جنّات و بقيه ماجراها. تازه ما آنجا خليفهالهي خواهيم شد يعني از يكسري امكانات الهي تازه آنجا برخورداريم و ظاهر شده است ولي الان ما چيزي به آن صورت نداريم....... همه انسانها را از بَدو پيدايش تا انتها را روي هم بگذاريم چقدر بلد هستند نسبت به هستي، نسبت به علم الهي؟ به اندازه همه انسانها ابتدا تا انتها آگاهي انسان نسبت به آگاهي الهي، نسبت به شعور الهي يك كسر كوچكي را تشكيل ميدهد.
خوب اين هم از حركت ذاتي كه ما مرتب ميميريم و زنده ميشويم «ثُمّ يُميتكم ثمّ يُحيكم» (بقره 28) ميميرانيم زنده ميكنيم، ميميرانيم زنده ميكنيم و اين ادامه دارد، برگشت ندارد تا انتها بايد برويم،...... مگر در انتها دوباره «الست بربكم» (اعراف 172) ما بگوييم «نه!» دوباره سيب درخت و دوباره و دوباره و از اين ماجراها.
ما مردودين دورههاي قبل هستيم لااقل يكبار «الست بربكم» را شنيديم و متعاليهاي زندگي قبل هستيم كه برزخمان را طي كرديم آمديم در زندگي واقعي خودمان.
ترم پنجم، جلسۀ سوم، تصویری
محمد علی طاهری، عرفان کیهانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر