۱۳۹۳-۰۷-۰۶

همواره در طول تاريخ عده اي سعي کرده اند

همواره در طول تاريخ عده اي سعي کرده اند که عرفان را جداي از شريعت وشريعت را بي نياز از آن معرفي کنند که دلايل آن به اختصار عبارتند از:   1- برخورداري از عرفان، منوط به الهام و اشراق و ادراک قلبي و وجودي (نهادينه شدن معرفت و آگاهي) است و به عبارتي، افزودن کيفيت عمل مستلزم درک اسرار عمل است. براي چنين ارتقايي نياز به اتصال و ارتباط با خداوند است. کساني که از چنين تجربه اي برخوردار نيستند، خواسته يا ناخواسته صورت مسئله را پاک مي کنند. آنها رسيدن به ادراکات عرفاني را دشوار و ديرياب معرفي مي کنند و گاهي لزوم آن را منکر مي شوند.   2- گاهي افراد و يا گروه هايي که در طول تاريخ، به اهل عرفان مشهور شده اند، مقيد به آداب و مراسم ظاهري و ويژه اي بوده اند که باعث شده است تلقي اغلب مردم از عرفان فقط همان رفتار هاي خاص باشد. در واقع، همان گونه که در سراسر کره خاکي مذاهب گوناگوني وجود دارد، عرفان نيز در نقاط مختلف ( با توجه به روش هاي گوناگون باطن گرايي ) به صورت طريقه هاي متنوعي قابل شناسايي است. در اغلب موارد، سليقه هاي مختلف در انجام آداب و رسوم طريقتي باعث مي شود که سير و سلوک عرفاني و تحولات باطني در پوشش اين آداب پنهان بماند و تلقي نادرستي از عرفان به جا بگذارد. در نتيجه،عده اي توجه و تمايل به عرفان را غير ضروري و يا حتي کج روي محسوب مي کنند.   3- توجه به معرفت و کيفيت، عده اي را که خواهان عقب ماندگي جوامع بشري هستند، دچار نگراني مي کند. سلطه جويي اين عده موجب مي شود که در صدد حذف عرفان از دين برآيند تا با جدا کردن روح دين از آن ، به استعمار فرهنگي بپردازند و به دنبال آن ، به مقاصد خود دست يابند. کساني که قصد جدا کردن عرفان از شريعت را دارند، از روش هاي مختلفي استفاده مي کنند که يکي از آن ها معرفي نادرست است. به اين ترتيب، گاهي ديدگاهاي عرفاني در اثر تفسير غلط اشتباه جلوه داده مي شود. براي مثال، برخي مي گويند که عارف همه اشيا را خدا مي پندارد؛ در حالي که او آنها را عکس و سايه اي از حقيقت مطلق مي داند:   عکس روي تو چو در آينه جام افتاد / عارف ازخنده مي در طمع جام افتاد حسن روي تو که به يک جلوه که در آينه کرد / اين همه نقش در آينه اوهام افتاد اين همه عکس مي و نقش نگارين که نمود / يک فروغ رخ ساغي ست که در جام افتاد «حافظ»   او فقط حقيقت يگانه خداوند را حقيقت مطلق معرفي مي کند و هر چيز ديگر غير از «او» را در نسبت با «او» ، مجازي و غير حقيقي به حساب مي آورد ؛ اما گمراهي و برداشت نادرست از اين حقيقت و حقايق ديگري که وي درک کرده است، موجب برخوردهاي جاهلانه و ناشايست شده، در طول تاريخ ضربه هاي مهلکي به گسترش عرفان حقيقي و ناب و برخوداري از شريعت وادار کرده است. از سوي ديگر، با اين که برخوردهاي جاهلانه (عامدانه يا غير عامدانه) با عرفان و گسترش آن، قدمت ديرينه اي دارد و بر قوت خود باقي است، امروزه احساس مي شود که ميل دروني بسياري از مردم دنيا نسبت به عرفان رو به افزايش است و اگر به اين گرايش پاسخ مناسبي داده نشود، بيش از پيش، زمينه القائات فرهنگي غلط فراهم مي شود. رمز تعالي در حفظ ظاهر و باطن دين است و تنها در اين صورت است که حق دين داري ادا مي شود و ديگر شاهد قضاوت نادرست و سردرگمي کساني نخواهيم بود که به همه ابعاد دين نياز دارند؛ اما معرفي ناقص آن ( فقط با بعد شريعت ) آن ها را دچار روزمرگي يا وازدگي و تقويت روحيه دين گريزي کرده است.   ...

بخشي از کتاب "انسان و معرفت"
 نوشته استاد محمد علي طاهري

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر