۱۳۹۳-۰۷-۰۸

متن نامه سرکار خانم عادله رزم آور

متن نامه سرکار خانم عادله رزم آور همسر سابق بهرام روشن منش شاکی اصلی پرونده استاد محمد علی طاهری به آقای محمد نوری زاد و مقامات، مراجع و مراکز قانونی و قضائی داخلی و خارجی جهت روشنگری پاپوش های دروغین بهرام روشن منش و نقش ایشان در جوسازی ها و توطئه های صورت گرفته بر علیه آقای طاهری و مجموعه عرفان حلقه.

به نام خدا
حضور محترم جناب آقای نوری زاد
با سلام و عرض ادب اینجانب عادله رزم آور یکی از شاگردان استاد محمد علی طاهری هستم. همانطور که از قبل مستحضر هستید ایشان بنیانگذار عرفان حلقه و طب مکمل فرادرمانی و سایمنتولوژی و برنده جوایز متعدد از چندین کشور جهان هستند که هم اکنون حدود سه سال و اندی است که در زندان اوین بند 2الف در اسارت بسر می برند و در این مدت تحت شکنجه و آزار بسیاری قرار گرفته اند و حدود سه ماه پیش رنجنامه ای از ایشان منتشر شد که در رابطه با پاپوش هایی در یکی از بندها اشاره داشتند.
از سال 84 با آقای طاهری و دوره های عرفان حلقه آشنا شده و از جنبه های بینشی و درمانی حلقه های رحمانیت استفاده بسیاری برده ام، هم تدریس می کردم و هم در یکسری از فعالیت های مجموعه شرکت داشتم. مدت یکسال مدیریت فرادرمانگاه خیریه شهرک غرب و مدت یکسال هم مدیریت بخش مرکز تحقیقات پزشکی گذشته نگر را بعهده داشته ام و از 2000 پرونده بیمارانی که به فرادرمانگاه مراجعه می کردند 100 تا از آنها را انتخاب کرده و همراه با تیم پزشکی و کادر اداری مشغول به فعالیت بودم و مستقیما با خود آقای طاهری در ارتباط کاری قرار داشتم.همچنین (تابستان سال 1386)نماینده تام الاختیار در منطقه 2 تهران برای تشکیل غرفه موسسه عرفان حلقه جهت آشنایی و معرفی فرادرمانی در جشنواره همگامان سلامت شهرداری تهران انجام وظیفه نموده ام.
(فرادرمانگاه محلی است که داوطلبانه بوسیله افراد راه اندازی می شد تا آنها بتوانند برای آشنایی بیشتر از فرایند درمان درمرکز فرادرمانگاه بصورت رایگان بهره ببرند و همچنین برای کسانی که دوره فرادرمانی را می گذرانده اند فرصت خوبی بود برای کارورزی و کسب تجربه عملی در فرادرمانگری).
هدفم از نوشتن این نامه برای شما روشنگری مختصری است بر روشن شدن یکسری از این پاپوش ها توسط بهرام روشن منش و مروری داشته باشم بر نقش ایشان در جوسازی ها و توطئه های صورت گرفته بر علیه آقای طاهری و مجموعه عرفان حلقه.
بهرام روشن منش (همسر دومم و از شاکیان خصوصی پرونده آقای محمد علی طاهری) با توجه به صرف هزینه و نفوذ زیادش در دستگاه های حکومتی، وزارت اطلاعات و سپاه و بیت رهبری و با طرح نقشه هایی به بهانه دریافت مجوز رسمی جهت برگزاری کلاس های عرفان حلقه و شراکت مالی در قبال دریافت مجوز رسمی پیشنهاد نوعی همکاری با آقای طاهری را مطرح کرد و ابتداعا مبالغی را از ایشان گرفته بود ولی پس از مدتی به دلیل زیاده خواهی و انحصارطلبی به قصد باج خواهی و تسلط بر همه امور مجموعه برای حفظ منافع بیشتر، مبالغ بیشتری را از ایشان درخواست کرده بود که با مخالفت آقای طاهری رو به رو شد و در پی این مخالفت، روشن منش طی تهدیدی اعلام کرد که "آقای طاهری بدون من نمی توانی هیچ کاری انجام دهی و این را ثابت خواهم کرد"، وی با همکاری عده ای فرصت طلب و سودجو از شاگردان آقای طاهری بنام تبار و قاجار و محمد صابری و فریدون عباس نژاد و بسیاری دیگر، برعلیه آقای طاهری همدست شدند و گویا عده ای از آنها بعدها از شاکیان آقای طاهری درآمدند.
بهرام روشن منش پرونده شکایتی در منکرات ارشاد خیابان وزرا به اتهام ارتکاب فعل حرام و اعمال نامشروع برای آقای طاهری و من تشکیل داد و آن را به همه ارگانها و سازمانها ارسال و ادعا می کند که در کلاس های عرفان حلقه روابط نامشروع رواج داشته و افراد شرکت کننده در کلاسها بی حجاب هستند و از آلبوم عکسهای شخصی و خانوادگی من عکس های یک جشن تولد را توسط یکی از شاگردان آقای طاهری بنام فریدون عباس نژاد می دزدند و عکس یک مهمانی خانوادگی را بجای کلاس های عرفان جا می زنند که باعث تعطیلی کلاس های آقای طاهری در گاندی و یکی از اتهامات ایشان می شود.
بهرام روشن منش به همراه عده ای هدایت این جریان را به عهده داشت و مسبب بسیاری از ناهنجاری هایی که امروز شاهد آن هستید شد، اقدام به ارسال مقالاتی دروغین و به دور از واقع به روزنامه ها و تمامی ارگانهای دولتی که در آن کلاسهای عرفان حلقه را عامل جدایی خانواده ها و همین طور عامل فروپاشی خانواده خود معرفی می کند (در حالی که من و بهرام روشن منش سالها با هم دچار مشکلات عدیده ای بودیم) در این مدت با توجه به نفوذشان در سپاه و ارگان ها در جهت تخریب مجموعه و تخریب اذهان عمومی و شخص محمد علی طاهری از هیچ عمل غیر انسانی دریغ نورزیده است. روشن منش شکایت دیگری دال بر شریک بودن با آقای طاهری و طلب داشتن از ایشان مطرح کردند (با توجه به ملغی شدن قبلی همه ی برنامه ها از طرف آقای طاهری چنین ادعایی قابل قبول نیست).
از یک طرف به دلیل طمع و سودجویی و از سویی دیگر برای موجه جلوه دادن خود از اختلافات و مسائل خصوصی زندگی من برای پاپوش و تخریب شخصیت آقای طاهری و مجموعه و به زانو درآوردن و از میان برداشتنم(به دلیل آگاهی من از کارهای خلاف و اعتیاد بالای ایشان و کار قاچاق مواد مخدر از طریق ارومیه و عراق، داشتن پاسپورت و شناسنامه افغانی با نام و نشانی افغانی نه ایرانی وووو، وجود من به صلاح ایشان نبود و در مرحله ای که پای قانون به میان آمد، می بایست حذف می شدم، در پاراگراف های بعدی توضیح دادم) با همکاری اطلاعات سپاه و پلیس امنیت وقوه قضائیه و بسیاری از ارگانهای دولتی استفاده کرد و این نقطه آغازی بود برای اتفاقاتی که رخ داد و تا حد امکان بطور خلاصه بازگو می کنم. از جمله این اقدامات : درج مطالب تخریب کننده و دروغین بر علیه مجموعه عرفان حلقه در روزنامه ها، تولید برنامه های رادیوئی و تلویزیونی بر علیه مجموعه، صرف هزینه های هنگفت برای جلب شاکیان خصوصی و جو سازی و تطمیع افراد مجموعه و افراد حکومتی، تعطیلی کلاسها، دستگیری آقای طاهری و حکم صادره برای آقای طاهری، راه اندازی و پشتیبانی وب سایتها و وبلاگهای "سراب کیهانی" ، "اظهار ظهور" و "عرفان ۹۰" و... بوده که به صرف هزینه وسفارش ایشان ودوستان ذینفعش و به علت نفوذشان در اطلاعات سپاه و غیره امکان پذیر گردید.
اسدالله تبار یکی دیگر از شاگردان و دشمنان استاد طاهری که او نیز دشمنی دیرینه با ایشان داشته و از طرفی دشمنی علنی خود را با عرفان حلقه بیان کرده ، از سوی روشن منش به عنوان بهترین گزینه انتخاب شد.شکایت جدیدی به اتهام "ترور". مطرح نمودن ترور تبار به دلیل زیاده خواهی ایشان برای دست بردن در آموزه های عرفان حلقه که با مخالفت آقای طاهری روبرو شده بود و هم به علت دشمنی و مناظره صورت گرفته بین آقای تبار و شخص آقای طاهری باب جدیدی را باز کرد. روشن منش نیز از این موقعیت سوءاستفاده کرد و نقشه ترور خود را طراحی و اجرا می کند تا بدین وسیله ثابت شود که دو ترور توسط افراد مجموعه صورت پذیرفته است چرا که هر دوی این افراد سابقا مخالفتشان را با مجموعه به صورت علنی اظهار کرده بودند. نکته اینجاست که در این مثلا ترور فرضی هیچ شاهدی حضور نداشته و تیر فرضی به شیشه ماشین روشن منش برخورد کرده و حتی هیچ پوکه و یا اثر فشنگی یافت نشده است. حتی کوچک ترین آسیبی نیز به روشن منش نرسیده است . گزارش این ترور نیز همچون سایر اقدامات این شخص با پرداخت رشوه و خرید چندین کارشناس منتشرگردید و تا کنون هیچ گونه مدرک قابل توجه و مستندی ارائه ندادند و اثبات نشده باقی ماند و روشن منش هنوز هم دست از شکایتش برنداشته است.
از طرفی با روشن منش سالها بود که مشکلات زناشویی داشتم و بارها برای جدایی به صورت توافقی به دادگاه مراجعه کرده بودیم ولی هر بار به دلایلی که مفصل است و در این گزارش نمی گنجد، طلاقی صورت نمی گرفت وباز با همان مشکلات ادامه می دادیم و هر چند وقت یکبار دوباره از یک جایی سرباز میکرد.
غرض از بیان زندگی شخصی ام این است که بدانید اختلافات ما از ابتدای ازدواج مان و همزمان به موازات ورودم به کلاسها ادامه داشت و روشن منش همیشه از ابتدای ازدواج مترصد بهانه جویی و سرکوب و اتهام زدن به من بود و چون بارها دچار ضرب و شتم او قرار گرفته بودم و ناامنی و خطرجانی برای خود و فرزندانم احساس می کردم، از طریق قانونی شکایت کردم و مرا تهدید می کرد و مجبور بودم از ادامه پیگرد قانونی دست بردارم؛ و این موضوع ادامه داشت تا زمانی که من دوره های آقای طاهری را شروع کردم؛ این دوره ها و فعالیتم در مجموعه بهانه ای شد تا در جهت تخریب و سوءاستفاده و بازی با آبروی خانوادگی من و فرزندانم که مدتها منتظر فرصت مناسبی بود و چون می دانست که من از ایشان اطلاعاتی دارم که اگر بازگو شود باعث بی اعتباری اش می شود و هم مقابله با آقای طاهری عمل کند که منجر شد به پرونده ارشاد که تبرئه شدیم و ترور که به نتیجه ای نرسید، بعدها تبار شکایتش را پس گرفت ولی روشن منش هنوز در صدد ضربه زدن به آقای طاهری است و پرونده ایشان را برای سیاسی شدن و ارتداد و مفسد فی الارض تا آنجا پیش برد که اکنون به جاهای باریک کشیده شده.
تعطیلی کلاسهای آقای طاهری در گاندی، بسته شدن دفتر موسسه در سعادت آباد، تعطیلی فرادرمانگاه و کلاسهای خودم در شهرک غرب از طریق پلیس و تهیه صورتجلسه برعلیه آقای طاهری، ممنوع الخروج کردن من از طریق نهاد ریاست جمهوری، همکاری با سپاه برای دستگیری و به زندان انداختن آقای طاهری و حتی خود من، تهدید خانواده ام و هنوز هم از این مرد ترس و وحشت دارند که مبادا آسیبی به آنها برساند و البته در این سالها من هم بیکار ننشستم و تا جایی که توانستم جهت دفاع از آبروی آقای طاهری و آموزه های بسیار ارزشمند ایشان که به شخصه نتایج بسیاری گرفتم و خود را مدیون این راه و این معلم فرهیخته می دانم و همچنین دفاع از آبروی خانوادگی خودم و فرزندانم تا آنجا که در توان داشتم تلاش کردم و هر جا در دادگاهی لازم بود حاضر شدم و مدارک مورد نیاز برای دفاع از پرونده را ارائه دادم و همه مدارک موجود است.حکم جلب روشن منش را به اتهام تهدیدها و فحاشی هایی که از طریق اس ام اس های ناشناس به من میزد گرفتم که البته باز هم پشت پرده کارهایی انجام داد که هیچگونه حکمی برایش رقم نخورد.
در سال 1390 به اتهام همکاری با آقای طاهری و فعالیت در مجموعه و بدگویی ها و مظلوم نمایی هایی که بهرام روشن منش طی چند سال زمینه سازی کرده بود در منزل دستگیر شدم، کامپیوتر و اسناد و مدارکم را بردند، به بند 209 انفرادی اوین منتقل شدم و پس از بازجویی های متعدد پس از 34 روز با کفالت آزاد شدم ولی پرونده ام هنوز باز است و چند ماه بعد پس از رفع ممنوع الخروجی از ایران خارج شدم و در حال حاضر آمریکا هستم.
در آخر از شما تقاضا دارم قبول زحمت نموده و در مورد آقای محمد علی طاهری گزارشی را در این مورد انتشار دهید تا پاپوش هایی که برای ایشان درست شده خنثی شود؛ از شما درخواست دارم در رابطه با آزادی زندانی عقیدتی محمد علی طاهری ما را یاری نمایید و از مراجع و مراکز و رهبری دادخواهی نموده. من تا کنون هر کاری از دستم بر میامده انجام دادم و بعد از این هم آمادگی خود را جهت پیگیری و شهادت درباره صحت مطالب فوق در پرونده آقای طاهری اعلام میدارم همراه با مدارک مستند، تا جایی که امکان داشته به سازمانها و ارگان های داخلی و خارجی شرح حالی فرستادم امیدوارم به امید خدا از طریق کمک شما هم راهگشایی برای تحقق حقوق نقض شده انسانهای باشرافتی چون آقای طاهری و امثال ایشان باشد و حقیقت روشن شده تا مغرضان به خود آیند و دست از کینه توزی بردارند. به امید آزادی همه زندانیان سیاسی و عقیدتی.
با احترام
عادله رزم آور

‏ ‏واحد خبر عرفان حلقه‏ 

معرفي فرادرماني و سايمنتولوژي توسط استاد محمد علی طاهری با زیر نویس انگلیسی

معرفي فرادرماني و سايمنتولوژي توسط استاد محمد علی طاهری با زیر نویس انگلیسی
استاد محمد علي طاهري
گـروه سـايت سـايمنتولـوژي _ فـرادرمــاني
عــرفـان خــدا مـحــور
http://erfanekeihani.com

مصاحبه با محمد علي طاهري بنيانگزار فرادرماني با زیر نویس فرانسوی

مصاحبه با محمد علي طاهري بنيانگزار فرادرماني با زیر نویس فرانسوی
استاد محمد علي طاهري
گـروه سـايت سـايمنتولـوژي _ فـرادرمــاني
عــرفـان خــدا مـحــور
http://erfanekeihani.com

توضيحات استاد طاهري در مورد هر ارتباطي کار مخصوص به خودش رو انجام ميده

توضيحات استاد طاهري در مورد هر ارتباطي کار مخصوص به خودش رو انجام ميده
استاد محمد علي طاهري
گـروه سـايت سـايمنتولـوژي _ فـرادرمــاني
عــرفـان خــدا مـحــور
http://erfanekeihani.com

توضیحات استاد درمورد مـرام تـسـليـم

توضیحات استاد درمورد مـرام تـسـليـم
استاد محمد علي طاهري
گـروه سـايت سـايمنتولـوژي _ فـرادرمــاني
عــرفـان خــدا مـحــور
http://erfanekeihani.com

پيغام استاد محمد علي طاهري به مجموعه عرفان حلقه

پيغام استاد محمد علي طاهري به مجموعه عرفان حلقه
استاد محمد علي طاهري
گـروه سـايت سـايمنتولـوژي _ فـرادرمــاني
عــرفـان خــدا مـحــور
http://erfanekeihani.com

هرگز مستقیم به چشمانت خیره نشده ام

هرگز مستقیم به چشمانت خیره نشده ام
آخر شنا نمی دانم
غرق می شوم …
آفتابگردانها سر افکنده نیستند
فقط سر به زیرند
۶ تیرماه ۹۲...

Soroosh Azemikhah

دعای باران می خوانید؟

دعای باران می خوانید؟
با کدام ابر
کدامین تابش
کدام دریا؟…
آب را کثیف،
ابر را مسموم
خورشید را …
باران ؟!
فرصت اما هنوز هست…
شاید هنوز
دعای خورشید
آسمانتان را ابری کند…
٧ مهرماه ١٣٩٣
http://www.shamseman.com/?p=1339


Soroosh Azemikhah

بگذار هرچه می خواهند بگویند!

بگذار هرچه می خواهند بگویند!
این سماع عاشقانه قلم من است
در انتهای خزان نام رفیعت
نه لرزش دستانم
نامی که دوازده ماه سال را
با دوازده قله
نماینده است
در انتهای ماه نهم نامت،
الف قامتی را دیدم
که هرگز سر خم نکرد
و قلمی که
توان گام نهادن به زمستان را نداشت
بگذار هرچه می خواهند بگویند!
سماع دست و قلمم،
در انتهای خزان نام رفیعت،
یادی از همان الف است
قامتی که ثبت شدنی نیست
دیدنی است…
۲۹ شهریور ماه ۹۲
http://www.shamseman.com/?p=1072&q=1

Soroosh Azemikhah

مهتاب بگفت؛ که به شب راهی نیست

نایِ ناچیز :
مهتاب بگفت؛ که به شب راهی نیست
مرغ سحری گفت؛ که پروائی نیست
بیدار شد آدم به دل و بیدل شد
پیداست که جز رسم وفا راهی نیست
پالوده نشد جان، ز من و من سخنی
جز مرگِ منان، راه به آسانی نیست
افسرده دلان در پی ی قال اند همه
آزاده شدن، از رهِ بیزاری نیست
غوغا طلبان، ز پله ی عقل نگون
بی عفتِ گفتار، به دل راهی نیست
ققنوس به آواز، قوقولی نکند
برسفره ی قاف، جای کفتاری نیست
بالای صلیبِ جُلجُتا، کین برود
اشهد سخنی، انگِ مسلمانی نیست
عشاق به جمعِ روحِ کیهان شده اند
هم رگ شدکی، شعورِ تزویری نیست
رگ
هديه اي به رسم وفا و امانتداري
از عزيز عرفاني جناب Rag Art Ananda‌ با طلب خير

و كسانى از مردم هستند

و كسانى از مردم هستند كه مى گويند به خداوند و روز بازپسين ايمان آورده ايم، ولى آنان مؤمن نيستند! ﴿۸﴾
مى خواهند به خداوند و مؤمنان نيرنگ بزنند، در حالى كه جز به خودشان نيرنگ نمى زنند، و نمى دانند! ﴿۹﴾
در دلهايشان بيمارى هست و خداوند بر بيماريشان بيفزايد، و به كيفر دروغى كه مى گفتند عذابى دردناك [در پيش] دارند! ﴿۱۰﴾
و چون به آنان گفته شود در [اين] سرزمين فساد نكنيد، گويند ما كه اهل اصلاحيم! ﴿۱۱﴾
بدانيد كه ايشان اهل فسادند، ولى خود نمى دانند! ﴿۱۲﴾
و چون به ايشان گفته شود چنانكه [ساير] مردم ايمان آورده اند، شما هم ايمان آوريد، گويند آيا ما هم مانند كم خردان ايمان بياوريم؟ بدانيد كه خودشان كم خردند، ولى نمى دانند! ﴿۱۳﴾
و چون با مؤمنان روبه رو شوند، گويند ايمان آورده ايم، و چون با پيشوايان خويش تنها شوند، گويند ما با شما هستيم، ما فقط ريشخند مى كنيم! ﴿۱۴﴾
خداوند ريشخندشان مى كند و در طغيانشان سرگشته مى دارد! ﴿۱۵﴾
اينان كسانى هستند كه گمراهى را به بهاى هدایت خريدند، و سوداى آنان سودى نكرد، و هدایت نشدند! ﴿۱۶﴾
داستان ايشان همچون داستان كسانى است كه آتشى افروختند، و چون پيرامونشان را روشن كرد [بناگاه] خداوند نورشان را خاموش كرد، و در تاريكى اى كه [چيزى را] نمى بينند واگذاشت! ﴿۱۷﴾
ناشنوا و گنگ و نابينا هستند و به راه نمى آيند! ﴿۱۸﴾

وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ ﴿۸﴾
يُخَادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا يَشْعُرُونَ ﴿۹﴾
فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضًا وَلَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ ﴿۱۰﴾
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ ﴿۱۱﴾
أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِن لاَّ يَشْعُرُونَ ﴿۱۲﴾
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُواْ كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُواْ أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاء أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاء وَلَكِن لاَّ يَعْلَمُونَ ﴿۱۳﴾
وَإِذَا لَقُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُواْ إِنَّا مَعَكْمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُونَ ﴿۱۴﴾
اللّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ ﴿۱۵﴾
أُوْلَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرُوُاْ الضَّلاَلَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَت تِّجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُواْ مُهْتَدِينَ ﴿۱۶﴾
مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لاَّ يُبْصِرُونَ ﴿۱۷﴾
صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لاَ يَرْجِعُونَ ﴿۱۸﴾
(سوره ۲: البقرة )

اى فرزندان آدم

اى فرزندان آدم
اى فرزندان آدم، مگر با شما عهد نكرده بودم كه شيطان را مپرستيد زيرا وى دشمن آشكار شماست!
و اينكه مرا بپرستيد، اين است راه راست!
و به راستى گروهى بسيار از شما را گمراه كرد، آيا تعقل نمى كرديد؟
اين همان جهنمى است كه به شما وعده داده شده بود!
امروز به خاطر كفرى كه مى ورزيديد، به آن درآييد!

أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ ﴿۶۰﴾
وَأَنْ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ ﴿۶۱﴾
وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنكُمْ جِبِلًّا كَثِيرًا أَفَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ ﴿۶۲﴾
هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ ﴿۶۳﴾
اصْلَوْهَا الْيَوْمَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ ﴿۶۴﴾

(سوره ۳۶: يس)

پیروزی حق بر شمشیر

درس "پیروزی حق بر شمشیر" که از امام حسین (ع) به جا مانده است، درس پیروزی تفکر و اندیشه بر شمشیر است و به ما می آموزد که رشد و کمال با شمشیر حاصل نمی شود و ظلم ستیزی جبری، سودمندی لازم و ماندگاری نخواهد داشت. چرا که هر یک از ما بسته به میزان جهلمان ظالم هستیم و حتی در صورت رفع ظلم ظاهری، تا وقتی جاهل باشیم، ظالم خواهیم بود و هیچ اجباری جهل ما را به آگاهی تبدیل نمی کند. پس حتی اگر مشکلات بشر از طریق جبر حل و فصل شود، ریشه ظلم از روی زمین برداشته نخواهد شد!

(مقاله ظلم چیست - استاد طاهری )

اهميت ادراک در عرفان!

اهميت ادراک در عرفان!

تو دنياي عرفان همه چيز عمليست، تئوريِ هيچ حرفي به درد نمي خورد، هر چقدر هم قشنگ باشد، در نهايت حرف است! حرف فقط وسيله يست که من را به شما نزديک بکند، همين قدر...وگرنه آن چيزي که قرار است کارها را انجام بدهد چيست؟
عمليست و ادراک ما هست...

فايل تصويري دوره يک  استاد طاهري 

۱۳۹۳-۰۷-۰۶

رابطه ابليس و آدم از آيات شريفه قرآن

رابطه ابليس و آدم از آيات شريفه قرآن

به نام بي نام او

 رابطه ابليس و آدم(خليفه الله) با استناد به آيات شريفه قرآن الف- وظايفي که ابليس پس از اظهار تکبر و برتري طلبي[1] براي خودش در نظر گرفت، تا در مسير ادعاي آدميت آدم و فرزندان وي، مخلصين از اغوا پذيران(مدعيان دروغين) جدا سازي و تفکيک شوند.کمين کردن و نشستن در مسير راه راست(به سوي الله) مدعيان آدميت و بني آدم.[2]قسم خوردن به عزت الهي براي اغوا نمودن جمعي مدعيان آدميت، مگر بندگان خلاص شده (از مرحله اغواگري و اغواپذيري).[3]زينت بخشيدن به جلوه هاي فريبنده زميني براي اغواي جمعي مدعيان آدميت.[4] اتلاف وقت براي به تاخير انداختن زمان شکر گزاري اکثريت مدعيان آدميت با احاطه ظاهري و باطني از چهار جهت جلو، عقب و طرفين (بجز بالا و پائين) ايشان.[5]در صورت امکان زماني(تا دوره ي قيامت)، براي گمراهي و ريشه کني ذريه آدم بجز تعداد کمي(مدعيان آدميت)، از انجام وظيفه باز نخواهد ايستاد.[6] ب- پيشنهاد هاي الهي به ابليس، به منظور ضمانت، اثبات و تائيد صحت نرم افزاري و سخت افزاري آدم و بني آدم بعنوان بندگان مخلص و هدايت يافته: در حد استطاعت با صدايت آنها را تحريک نما.[7]با جمع لشگريان پياده و سواره ات بر آنان بتاز.[8]در اموال و ثروت آنان شريک شو.[9] در اولاد و فرزندان آنان شراکت نما.[10] به آنان وعده هاي فريبنده و غرور آميز بده.[11] ولي اي شيطان بدان که هيچگاه بر بندگان من سلطه و نفوذي نخواهي يافت، زيرا وکالت من براي ايشان کافي است[12] و چون آنان در حالي که روزي(زميني و آسماني) خود را به ديگران احسان مي کنند، با تمام وجه به من(الله) تسليم شده اند[13] و لذا بخاطر تبعيت شان از هدايت من، هيچ ترس و اندوهي (از مکر و حيله هاي متنوع و فريبده تو) نخواهند داشت؛[14] پس تو با همه هوش، استعداد، توان و علم ظاهر و پنهان خود (عليه هوشمندي مثبت الهي) مکر، چاره انديشي و برنامه ريزي کن و در مقابل من(الله) نيز مکر خواهم نمود، ولي بدان که مکر و چاره انديشي من خير، نيکي و سرآمد مکر همه مکاران است.[15]       [1] - قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَاْ خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ(اعراف-12)     قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ(ص-76)   [2] - قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنى لاَقْعُدَنَّ لهَُمْ صرَطك الْمُستَقِيمَ(اسرا-16)   [3] - قَالَ فَبِعِزَّتِك لاُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ(ص-82) اِلا عِبَادَك مِنهُمُ الْمُخْلَصِينَ(الحجر-40) و (ص-83)   [4] - قَالَ رَب بمَا أَغْوَيْتَنى لاُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فى الاَرْضِ وَ لاُغْوِيَنهُمْ أَجْمَعِينَ(الحجر-39)   [5] - ثُمَّ لاَتِيَنَّهُم مِّن بَينِ أَيْدِيهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمَنهِمْ وَ عَن شمَائلِهِمْ وَ لا تجِدُ أَكْثَرَهُمْ شكِرِينَ(اسرا-17)   [6] - قَالَ أَ رَءَيْتَك هَذَا الَّذِى كرَّمْت عَلىَّ لَئنْ أَخَّرْتَنِ إِلى يَوْمِ الْقِيَمَةِ لاَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلا قَلِيلاً(اسرا-62)   [7] - وَ استَفْزِزْ مَنِ استَطعْت مِنهُم بِصوْتِك(اسرا-64)   [8] - وَ أَجْلِب عَلَيهِم بخَيْلِك وَ رَجِلِك(اسرا-64)   [9] -  وَ شارِكْهُمْ فى الاَمْوَلِ وَ الاَوْلَدِ(اسرا-64)   [10] - وَ عِدْهُمْ وَ مَا يَعِدُهُمُ الشيْطنُ إِلا غُرُوراً(اسرا-64)   [11] - إِنَّ عِبَادِى لَيْس لَك عَلَيْهِمْ سلْطنٌ وَ كَفَى بِرَبِّك وَكيلاً(اسرا-65)  إِنَّ عِبَادِى لَيْس لَك عَلَيهِمْ سلْطنٌ إِلا مَنِ اتَّبَعَك مِنَ الْغَاوِينَ(الحجر-42)   [12] - إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ وَكَفَى بِرَبِّكَ وَكِيلاً(اسرا-65)   [13] - بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ (بقره-112)  وَمَن يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى وَإِلَى اللَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ (لقمان-22)   [14] - قُلْنَا اهْبِطوا مِنهَا جَمِيعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنى هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَاى فَلا خَوْفٌ عَلَيهِمْ وَ لا هُمْ يحْزَنُونَ(بقره-38)   [15] - وَمَكَرُواْ وَمَكَرَ اللّهُ وَاللّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ(آل عمران-54)
توسط: Hamid Reza

#ERFANEKEIHANI

همواره در طول تاريخ عده اي سعي کرده اند

همواره در طول تاريخ عده اي سعي کرده اند که عرفان را جداي از شريعت وشريعت را بي نياز از آن معرفي کنند که دلايل آن به اختصار عبارتند از:   1- برخورداري از عرفان، منوط به الهام و اشراق و ادراک قلبي و وجودي (نهادينه شدن معرفت و آگاهي) است و به عبارتي، افزودن کيفيت عمل مستلزم درک اسرار عمل است. براي چنين ارتقايي نياز به اتصال و ارتباط با خداوند است. کساني که از چنين تجربه اي برخوردار نيستند، خواسته يا ناخواسته صورت مسئله را پاک مي کنند. آنها رسيدن به ادراکات عرفاني را دشوار و ديرياب معرفي مي کنند و گاهي لزوم آن را منکر مي شوند.   2- گاهي افراد و يا گروه هايي که در طول تاريخ، به اهل عرفان مشهور شده اند، مقيد به آداب و مراسم ظاهري و ويژه اي بوده اند که باعث شده است تلقي اغلب مردم از عرفان فقط همان رفتار هاي خاص باشد. در واقع، همان گونه که در سراسر کره خاکي مذاهب گوناگوني وجود دارد، عرفان نيز در نقاط مختلف ( با توجه به روش هاي گوناگون باطن گرايي ) به صورت طريقه هاي متنوعي قابل شناسايي است. در اغلب موارد، سليقه هاي مختلف در انجام آداب و رسوم طريقتي باعث مي شود که سير و سلوک عرفاني و تحولات باطني در پوشش اين آداب پنهان بماند و تلقي نادرستي از عرفان به جا بگذارد. در نتيجه،عده اي توجه و تمايل به عرفان را غير ضروري و يا حتي کج روي محسوب مي کنند.   3- توجه به معرفت و کيفيت، عده اي را که خواهان عقب ماندگي جوامع بشري هستند، دچار نگراني مي کند. سلطه جويي اين عده موجب مي شود که در صدد حذف عرفان از دين برآيند تا با جدا کردن روح دين از آن ، به استعمار فرهنگي بپردازند و به دنبال آن ، به مقاصد خود دست يابند. کساني که قصد جدا کردن عرفان از شريعت را دارند، از روش هاي مختلفي استفاده مي کنند که يکي از آن ها معرفي نادرست است. به اين ترتيب، گاهي ديدگاهاي عرفاني در اثر تفسير غلط اشتباه جلوه داده مي شود. براي مثال، برخي مي گويند که عارف همه اشيا را خدا مي پندارد؛ در حالي که او آنها را عکس و سايه اي از حقيقت مطلق مي داند:   عکس روي تو چو در آينه جام افتاد / عارف ازخنده مي در طمع جام افتاد حسن روي تو که به يک جلوه که در آينه کرد / اين همه نقش در آينه اوهام افتاد اين همه عکس مي و نقش نگارين که نمود / يک فروغ رخ ساغي ست که در جام افتاد «حافظ»   او فقط حقيقت يگانه خداوند را حقيقت مطلق معرفي مي کند و هر چيز ديگر غير از «او» را در نسبت با «او» ، مجازي و غير حقيقي به حساب مي آورد ؛ اما گمراهي و برداشت نادرست از اين حقيقت و حقايق ديگري که وي درک کرده است، موجب برخوردهاي جاهلانه و ناشايست شده، در طول تاريخ ضربه هاي مهلکي به گسترش عرفان حقيقي و ناب و برخوداري از شريعت وادار کرده است. از سوي ديگر، با اين که برخوردهاي جاهلانه (عامدانه يا غير عامدانه) با عرفان و گسترش آن، قدمت ديرينه اي دارد و بر قوت خود باقي است، امروزه احساس مي شود که ميل دروني بسياري از مردم دنيا نسبت به عرفان رو به افزايش است و اگر به اين گرايش پاسخ مناسبي داده نشود، بيش از پيش، زمينه القائات فرهنگي غلط فراهم مي شود. رمز تعالي در حفظ ظاهر و باطن دين است و تنها در اين صورت است که حق دين داري ادا مي شود و ديگر شاهد قضاوت نادرست و سردرگمي کساني نخواهيم بود که به همه ابعاد دين نياز دارند؛ اما معرفي ناقص آن ( فقط با بعد شريعت ) آن ها را دچار روزمرگي يا وازدگي و تقويت روحيه دين گريزي کرده است.   ...

بخشي از کتاب "انسان و معرفت"
 نوشته استاد محمد علي طاهري

۱۳۹۳-۰۷-۰۵

بی خبری از محمد علی طاهری و نگرانی شاگردان وی از خطر اعدام




بی خبری از محمد علی طاهری و نگرانی شاگردان وی از خطر اعدام

بر طبق گزارش واحد عرفان حلقه تاکنون 1500 نفر از شاگردان محمدعلی طاهری طی نامه ای سرگشاده به دبیر کل سازمان ملل متحد، خواستار رسیدگی به موارد نقض حقوق بشر در خصوص بنیانگذار دو طب مکمل ایرانی، «محمد علی طاهری» و آزادی همه زندانیان بی گناه عقیدتی و امنیتی کشور، از جمله این معلم خود شدند.
این گروه اعلام نمودند کمپین جمع آوری امضا برای آزادی محمد علی طاهری در حال حاضر در جریان است و امید دارند با جمع آوری تعداد بیشتری از امضا از شاگردانی که رهرو این معلم دگراندیش هستند، و ارسال آن به سازمان ملل، از اعدام وی در سکوت خبری جلوگیری شود.
شایان ذکر است محمد علی طاهری تاکنون بیش از سه سال است در انفرادی زندان اوین به سر می برد و خبری از او در دست نیست.
رهروان عرفان حلقه در شرایطی به راه اندازی این کمپین دست زده اند که روز گذشته «محسن امیر اصلانی زنجانی» به دلیل باورهای مذهبی خود، در ایران اعدام شد.جرم این زندانی عقیدتی، «بدعت در دین، توهین به حضرت یونس و ارتکاب فعل حرام»، بوده است.
جمهوری اسلامی از جرائم محمد علی طاهری ارتداد را ذکر کرده است.

‏‏خبرنگار عرفان حلقه
https://www.facebook.com/Khabarnegar?ref=profile

نقض حقوق بشر در ایران

https://www.facebook.com/HoqoqeBashar/photos/a.473547246046724.1073741827.471703632897752/712925722108874/?type=1&relevant_count=1

ترجمه کامل گزارش اختصاصی سازمان عفو بین الملل، در خصوص وضعیت استاد محمد علی طاھری

ترجمه کامل گزارش اختصاصی سازمان عفو بین الملل، در خصوص وضعیت استاد محمد علی طاھری
اقدام فوری
زندانی عقیدتی با تھدید به مرگ روبروست !
زندانی عقیدتی محمد علی طاھری، کھ بیش از سه سال درزندان انفرادی اوین بند دو/الف در تھران-ایران به سر می برد توسط بازجویانش تھدید به مرگ شده است. او در حال گذراندن حکم پنج سال زندان به جرم توھین به مقدسات اسلامی، در رابطه با باورھا و شیوه ھای معنوی خود می باشد.
محمد علی طاھری بنیانگذار یک گروه معنوی نوین در ایران به نام عرفان حلقھه در ۴ ماه می سال ٢٠١١ (١۴ اردیبھشت ١٣٩٠) توسط مقامات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران دستگیر شده و مدت نه ماه را در سلول انفرادی بند دو الف، بدون حق ملاقات نگه داشته شده است.
شعبھه بیست و شش (٢۶) دادگاه انقلاب اسلامی تھران در تاریخ ٣٠ اکتبر ٨(٢٠١١ آبان ١٣٩٠)، وی را به دلیل "توھین به مقدسات اسلامی" به پنج سال زندان محکوم کرده است. اما متوجه شد که جرم او شامل توھین به عمد به حضرت محمد(ص) و اسلام نیست،گرچههکھ بازجویان وی تاکید زیادی بر آن داشتند که به دنبال آن مجازات اعدام در قانون مجازات اسلامی را بر او اجرا کنند.
سازمان عفو بین الملل می داند که مقامات با این وجود او را به مرگ تھدید میکنند که ظاھرا بر اساس فتواھای مقامات دینی مبنی بر کشتن او به دلیل ارتداد میباشد.
محمد علی طاھری تمام مدت محکومیت خود را تا بامروز در سلول انفرادی گذرانده است و درخواست ھا متعددش برای انتقالش به بند عمومی و داشتن ھم سلولی رد شده است، که منجر به حداقل ھفت بار اعتصاب غذا و چھار بار خودکشی او شده است.
به جز یک دوره شش روزه مرخصی درماه مارس سال ٢٠١٣ (فروردین ١٣٩٢)، امکان ارتباط او با جھان خارج، به ملاقات ھای ھتفگی با ھمسرش، آن ھم در اتاق ملاقات (و از پشت شیشه) و تماسهای محدود، خلاصه شده است که این دو امکان نیز، از زمان دستگیری ھمسرش در ٢ جولای ( ١١ تیر ١٣٩٣) متوقف شده است.
لطفا فورا به زبان فارسی، عربی، انگلیسی و یا زبان خود نوشته و ارسال فرماید
تقاضا از مسوولین ایران ( به صورت کتبی) برای آزادی فوری و بی قید و شرط استاد محمد علی طاھری، چرا که او یک زندانی عقیدتی است و بنا بر اصل آزادی دین، بیان و اندیشھه می تواند به فعالیت ھای صلح آمیز خود بپردازد.
تقاضا از آنھا برای مطمئن شدن از از امنیت او و جلوگیری از ھر نوع شکنجه و ھمچنین اینکه او دیگر در سلول انفرادی باقی نماند
اصرار بر آنھا برای دادن اجازه ملاقات ھای منظم با خانواده و وکیل به او
لطفا این درخواست ھا را تا قبل از ٧ اکتبر ٢٠١۴ (١۵ مھر ١٣٩٣) بفرستید به:
رھبر جمھوری اسلامی ایران: آیت الله علی خامنه ای (دفتر رھبری جمھوری اسلامی ایران، خیابان جمھوری اسلامی، آخر خیابان شھید کشور دوست، تھران، جمھوری اسلامی ایران
Twitter: @khamenei_ir ** Email: info_leader@leader.ir
(در آخر مراتب یک نامه اداری و رعایت احترام را حفظ کنید)
رییس قوه قضاییه: آیت الله صادق لاریجانی (دفتر روابط عمومی قوه قضاییه، خیابان ولی عصر، بن بست عزیز، پلاک ۴، تھران، جمھوری ایران اسلامی (در آخر مراتب یک نامه اداری و رعایت احترام را حفظ کنید)
رونوشت به ریاست جمھوری اسلامی ایران: آقای حسن روحانی(دفتر ریاست جمھوری، خیابان پاستور، میدان پاستور، تھران، جمھوری اسلامی ایران )
Twitter: @HassanRouhani (English) and @Rouhani_ir (Persian)
(در آخر مراتب یک نامه اداری و رعایت احترام را حفظ کنید)

ھمچنین یک کپی از این نامه را برای نمایندگان سیاسی معتبر در کشور خود بفرستید.


http://www.amnesty.org/en/library/info/MDE13/047/2014/en

آرزوی معنوی - آرزوی زمینی

آرزوی معنوی  -  آرزوی زمینی

بر خلاف تحقق آرزوهای زمینی لازم است آرزوهای معنوی همه وجود و ذهن انسان را به خود مشغول کند و

او را به شکل خود در آورد.
زیرا انسان در رفتارو گفتار و پندار خود به تدریج به شکل چیزی در خواهد آمد که در ذهن خود می پروراند.

گر از اندیشه تو گل گذرد گل باشی
ور بلبل بی قرار بلبل باشی

تو جزیی و حق کل است اگر روزی چند
اندیشه کل پیشه کنی کل باشی
( جامی )
پس چه زیباست که انسان به جای شکل گرفتن به صورت یک ارزوی زمینی, به شکل اندیشه الهی در آید.

اما چه بسیارند انسان هایی که به شکل لقمه نانی در آمده و رنگ و بوی آرزوهای زمینی به خود گرفته اند.

تا در طلب گوهر کانی کانی
تا در هوس لقمه نانی نانی

این نکته رمز اگر بدانی دانی
هر چیز که در جستن آنی آنی
( مولانا )
بینش انسان
 استاد محمدعلی طاهری

هدف اين است که هر کس بتواند رسالت خودش را به

عصر وحدت و بيداري

هدف اين است که هر کس بتواند رسالت خودش را به جا بياورد و هرکس باعث کمال ديگري شود. قبلا هر

کسي مي زد در ذوق ديگري ولي اين عصر نياز به وحدت دارد.
سقوط ديگران براي ما ثمري ندارد. عصري نيست که اگر زمين خورديم دوباره بتوانيم قد علم کنيم. يک روز

خوابيدن مساوي است با چندين و چند سال عقب ماندن.
استاد محمدعلی طاهری

شعور الهي هيچ مكملي نمي خواهد

شعور الهي هيچ مكملي نمي خواهد و هر حركت اضافي ما يعني شعور الهي ناقص است و ما مي خواهيم كاملش كنيم كه امكان دارد در اين مورد شبكه منفي هم كمك كند.

استاد محمدعلی طاهری

سادگی

سادگی

گفته شده است تا مثل کودکان ساده نشوید، ملکوت خدا را در نخواهید یافت،
ببینیم که علت چیست؟!

علت اجتناب و گریز از پیچیدگی است!

پیچیدگی هی ما را دورتر می کند!

هرچه دورتر شویم ما پیچیده تر می شویم و هر چه نزدیکتر می شویم ساده تر می شویم!

سادگی یعنی وضوح در فکر؛ وضوح در تفکر!

ما همیشه می بینیم که انتهای تفکرهای عالی به ساده گی ختم می شود!

مباحث فراپزشکی
استاد محمد علی طاهری

چو به ایمان برسد حِس حضور

چو به ایمان برسد حِس حضور
چه ترس ست که حِسش ز اَنظار به دور

این اصل که جانم ز آن انوار ست
از جانب عشقی ست که انگار فال ست

این فال درین چرخه جان از باد ست
بادی که انگیزه جان از فال ست

این جان ز انگیزه باد خوش ساز ست
سازی که هر دم برین خاک فال ست

از پرتو عشقی ز خاک گِل سازم
این گِل ز باران برین خاک سازم

این خاک که مَنم ز باران مست ست
زین ساغر هستی ز مِی سرمست ست

چو آتش نباشد ز این خاک هنری نیست
زین چرخه گردون بی آتش اثری نیست

بهر آتش برین خاک هزار شعبده آید
این حرمت جان ست که ز این خاک به درآید



با سپاس و طلب خیر از: الهی در پی آگاهی ام من

درك روي پله عشق است و تسليم

درك روي پله عشق است و تسليم
اما نتيجه ی عالی تسليم در درسی است كه سعی ميان صفا و مروه به جا میگذارد.
باز هم هفت مرحله حركت به نمايش گذاشته میشود؛
باز هم حکايتهايی از هفت آسمان در وجود حجگزار حقيقی نقش میبندد.
اما چرا سعی؟!
برای دريافتن اين كه «به سعی خود نتوان برد پی به گوهر مقصود».
مگر نه اين كه بين دو كوه صفا و مروه هاجر بالغ تلاش كرد و اسماعيل كودک يافت؟
مگر نه اين كه آب، سمبل آگاهی، كودک، سمبل سادگی و بالغ، سمبل پيچيدگی است؟
مگر نه اين كه چشمه زير پای كودک بود؟
اين بخش ساده ی وجود (كودک) است كه در نتيجه ي طلب، به آگاهی آسمانی (الهام الهی) دست میيابد و اين بخش پيچيده و پرتکاپوی وجود است كه با تسليم، اجازه ی اين تجربه را میدهد.
(((تنها با وحدت و هماهنگی اين دو بخش متضاد وجود، میتوان به اشراق رسيد. )))
هاجر در لحظه ی درماندگی خود از تلاش در جستجوی آب، به خداوند معطوف شد و به مقصود رسيد و حج گزار با قدم گذاشتن در مسيری كه او پيمود، به خود يادآور میشود كه زندگی تلفيقی از تلاش و تسليم است؛
اما تلاش،كارگشای واقعيت زندگی و تسليم، راهگشاي يافتن حقيقت است.
محمد علي طاهري

۱۳۹۳-۰۷-۰۴

عصر وحدت و بيداري

عصر وحدت و بيداري
هدف اين است که هر کس بتواند رسالت خودش را به جا بياورد و هرکس باعث کمال ديگري شود. قبلا هر کسي مي زد در ذوق ديگري ولي اين عصر نياز به وحدت دارد.
سقوط ديگران براي ما ثمري ندارد. عصري نيست که اگر زمين خورديم دوباره بتوانيم قد علم کنيم. يک روز خوابيدن مساوي است با چندين و چند سال عقب ماندن.
از آموزه هاي استاد " محمد علي طاهري " 

راه‌هاي رسيدن به اين وحدت

هر چند که راه‌هاي رسيدن به اين وحدت، متعدد است و به تعداد نفوس انسان‌ها مي‌تواند راه‌هاي مختلف وجود داشته باشد وليکن هر راه به تنهايي، بايستي در وحدت کامل باشد. راه در کثرت خود کثرت آفريده و به دنبال آن اغتشاش و سرگرداني بوجود مي‌آورد!
مثلا براي منظوري خاص ممکن است در مکتب‌هايي از ذکر و مانترا استفاده شود در حالي که براي همان منظور در مکتب ديگري (مکتب وحدت کيهاني) نه تنها ذکر و مانترا مورد استفاده قرار نگيرد، بلکه در صورت استفاده در اتصال به شبکه شعور کيهاني، ايجاد اختلال نيز بنمايد و همچنين مثلا در مکتب‌هايي، رياضت و سختي دادن به جسم،‌ گوشه‌گيري و تارک دنيا شدن، مورد استفاده قرار بگيرد در حالي که در مکتب ديگري اين کار خطايي بزرگ محسوب شود که البته در مکتب ما نيز چنين مي‌باشد!

مقاله ي « اصل وحدت راه »
استاد محـمدعلي طاهـري

وحدت کيهاني، همان وحدت الهي است

وحدت کيهاني، همان وحدت الهي است و روزي که انسان به درک اين وحدت نائل شود و خود را با عالم هستي در يکتايي و همسويي ببيند، به مرز خدايي شدن و خدايي ديدن رسيده است! زماني که هر کجا روي نمايد فروغ رخ او را دريابد و به جز او را نبيند "رسد آدمي به جايي، که بجز خدا نبيند" و در آنصورت به معناي: "قبله‌ام يک گل سرخ، جانمازم چشمه، مهرم نور،..." رسيده و چيزي جز تجلي الهي را در پيش رو نخواهيم ديد، و همچنين به عينيت "اينما تولوا فثم وجه الله" پي برده و به دنبال آن، ... کعبه‌ام بر لب آب، کعبه ام زير اقاقي‌هاست. کعبه‌ام مثل نسيم مي‌رود باغ به باغ، مي‌رود شهر به شهر. حجرالاسود من، روشني باغچه است. (سهراب سپهري) و در آن زمان متوجه خواهيم شد که به هر سو نظاره کنيم، تجلي او را ديده و با ديدن تجليات او در واقع از ديدن اثر، پي به وجود صاحب اثر برده‌ايم.
روشن بنگر که آفتاب است
آن نور که خوانيش به مهتاب (شاه نعمت الله ولي)
و از نظاره مهتاب، در حقيقت پي به وجود آفتاب برده‌ايم. آفتابي که از خورشيد است، همان خورشيدي که نمي‌توانيم به طور مستقيم، لحظه‌اي به آن نگاه کنيم و چشمان ما ياراي تحمل نور آن را ندارد.

مقاله ي « اصل وحدت راه »
استاد محـمدعلي طاهـري

رعایت اصل وحدت راه

در خاتمه ضمن دعوت به رعایت اصل وحدت راه، مبنی بر خودداری از تلقین و ترکیب راهها و شیوه‌های مختلف و همزمان یکدیگر، و با در نظر گرفتن و مطالعه و بررسی نکات متضاد آنها، از سرگشتگی خود و دیگران جلوگیری نموده و در نتیجه از به‌هم‌ریختگی‌های بعدی نیز که به کرات مشاهده گردیده است، جلوگیری شود و فراموش نکنیم که هدف نهایی، رسیدن به وحدت کیهانی، از طریق آشنایی عملی با "شعور الهی" می‌باشد و تمام فعالیت‌های افراد می‌بایستی با در نظر گرفتن این هدف صورت بگیرد و در غیر این صورت، این فعالیت‌های فاقد ارزش‌های لازم معنوی و عرفانی بوده و صرفاً در جهت رشد منیت، معرکه‌گیری و خودنمایی تلقی خواهد گردید. با امید به درک وحدت جهان هستی!

مقاله ی « اصل وحدت راه »
استاد محـمدعلی طاهـری

برخورد احساسي يا معرفتي!

برخورد احساسي يا معرفتي!

پس يك نتيجه يك خطي، ما در برخوردهاي معرفتي دو جور برخورد داريم؛ برخورد احساسي مي خواهيم بكنيم و آنجا رگ گردن مان بگيرد و بگوييم لعنت بر يزيد. يا برخورد معرفتي، من رگ گردنم هم نمي گيرد ولي راه و روش و استراتژي و تاكتيك خودم را با دو خط به ضمير ناخودآگاهم و به شما يا هر كسي دارم اعلام مي كنم، مي گويم « من راه يزيد را نمي روم » اصلا رگ گردنم هم نمي گيرد، ناراحت هم نيستم، در فاز منفي هم نيستم اتفاقا تشعشع ام هم الان مثبت است وقتي مي گويم لعنت بر يزيد. چون خوشحالم كه راه يزيد را نمي خواهم بروم، خوشحالم كه راه يزيد را نمي خواهم بروم و مي خواهم اگر بشود راه حسين را بروم. حالا اميدوارم كه اين توفيق نصيب همه باشد كه راه مان حسيني باشد نه راه يزيدي!

بنابر اين برخورد هاي احساسي يكي از مشكلات ذهني ماست؛ مثلا اينجا به شما بگويم مرگ بر آمريكا رگ گردنم هم مي گيرد، اين مشكلي را حل نمي كند، اما معرفت مسئله كه من بدانم آگاهي در مقابله و مبارزه با امپرياليسم چيه، آن است كه ضربه مي زند نه رگ گردن. بنابراين حركت هاي احساسي با ادراكي خيلي فرق مي كند!

( مطالب دوره 7 - استاد طاهری )

۱۳۹۳-۰۷-۰۲

اما یک مطلبی را باید بگويم که تمام هستی باید ما را ببخشد....

اما یک مطلبی را باید بگويم که تمام هستی باید ما را ببخشد....
در ارتباط با آلودگی هستی گفتيم که ما وقتی تشعشع منفی ایجاد مي‌کنیم جنس اين تشعشع منفي از شعور است....... شعور مقدار خیلی کمش با کل هستی برابر است....... و مثل انرژی نیست که بگويیم اگر با سرعت نور هم برود حالا کو تا همه هستي را بگيرد، به همه جای هستی برسد!
این آلودگی هستی یا آلودگی شعوری چیزهایی است که در آینده باید مطرح کنیم، وقتی که دنیای علم کاملاً با مفهوم شعور آشنا شد و فهميد كه شعور هم هست آن وقت تازه آلودگی شعوری مطرح مي‌شود، آلودگي هستي مطرح مي‌شود و این که تشعشع منفی ما هستی را در معرض آلودگی قرار مي‌دهد.
بنابراین هر کسی به اندازه خودش هستی را آلوده کرده، این آلودگی هستی به همه چیز برگشته، به همه ذرات برگشته......... لذا همه ذرات هستی باید ما را ببخشند که در قرآن هم هست که ملائک از شفعاي ما هستد.
ملائک سمبل و ارکان جهان هستی هستند پس متوجه مي‌شویم چرا اين كارها بايد صورت بگيرد، الزام به این کار چیست؟.......
همه ذرات متأثر از ما هستند و بایستی ما را ببخشند. ......
باز ممکن است بگويیم آن‌ها که با انسان فرق مي‌کنند، اما به طور کلی هر ذره شعور دارد...... و شعور طبیعی و اصلی خودش شعور سالمي بوده.......، در شرایطی که این آلودگی برايش پیش مي‌آيد در یک جایی همه اين‌ها ممكن است بازخواست پيدا كند....... الان یک ذره نمي‌تواند از ما بازخواست داشته باشد اما در یک جایی مي‌تواند این قضیه مطرح باشد.
ترم پنجم، جلسۀ چهارم، تصویری
محمد علی طاهری، عرفان کیهانی

فرصت خيلي خوبي است كه شما ببينيد نسبت به

فرصت خيلي خوبي است كه شما ببينيد نسبت به گذشته پیشرفتی داشتید یا نداشتید؟....... اگر مربي پايش را از روي پدال‌ها بردارد و دستش را كنار بكشد، شما به عنوان هنرآموزي كه اين ماشين را رانندگي مي‌كنيد نسبت به دو روز قبل بهتر اداره‌اش مي‌كنيد يا نه؟....... خودمان متوجه مي‌شویم، اين يك موردش است، یک موردش يك نفر از بیرون نگاه مي‌كند مي‌بیند که ماشین حرکت کرد و پت‌پت کرد و خاموش کرد، یا نه مسلط رفت، ما هميشه ناظر داريم اما خودمان هم احساس مي‌کنیم سوار ماشین شدیم تسلط داریم یا نداریم، تسلط‌مان چقدر است؟
هوشمندی که مي‌داند این برای رشد ماست، ......مربی که خودش رانندگی بلد است، یک نگاه هم بکند مي‌فهمد چی بلدیم، چي بلد نيستيم؟....... این برای ماست که به وضعیت خودمان واقف شویم...... همزمان "شکرگزاری" را یادشان نرود، نگاه کنند که آيا "غروری" نبوده و بدانند كه يك امتحان و آزمایشی هم هست.
و یادآوری این موضوع هم هست که بدون آن رحمانیت ما همچین وضعیت جالبی نداریم، دوباره یادمان مي‌ندازند «اَلَم نَشْرَح لَکَ صَدرَک» (شرح 1) که فراموش نکنی ما بودیم که این کارها را کردیم و هوا ورت ندارد. آنجایی که یک غروری مي‌آيد این‌ها گریبان‌مان مي‌گیرد و این‌جوری مي‌شود.
ترم پنجم، جلسۀ چهارم، تصویری
محمد علی طاهری، عرفان کیهانی

خدا که معادل به خودآ، به خود بيا و معادل کمال است.

خدا که معادل به خودآ، به خود بيا و معادل کمال است.
همه آن‌ها در این مسئله خوابیده، یعنی یک کلمه گفتیم کمال،.... در آن عشق هم هست،.... عدالت هم هست،.... حكمت هم هست،......
يك كلمه كه ما گفتيم خدا معادل كمال است و آن‌ها همه درش قرار دارند.
ترم پنجم، جلسۀ چهارم، تصویری
محمد علی طاهری، عرفان کیهانی

دلايل كار نكردن برخي از حلقه‌ها

دلايل كار نكردن برخي از حلقه‌ها
ممکن است كه بعضی مواقع متوجه شویم کنترلی را که داشتیم نمی‌توانیم الان از آن استفاده کنیم. دلایل مختلفی می‌تواند داشته باشد، یکی از آن دلايل اين است که اصولاً آنچه را که ما دریافت می‌کنیم، حالا ما اسمش را مي‌گذاریم از هستی دریافت می‌کنیم، شامل هرچی که هست از رحمانیت،..... نیاز هست که ما هم متقابلاًً چیزی را به هستی پس بدهیم ولو در قالب یک شکر پنهان،..... یک شکري که حتی به زبان هم نیامده، البته لازم نیست حتی به زبان هم بیايد چون شكر در اصل همان وجودی است. در نهایت لازم است ما آنچه را دریافت می‌کنیم چیزی را به هستی برگردانیم، در قبال تسهیلاتی هم که رحمانیت الهی دراختیار ما قرار مي‌دهد به همچنین. به خصوص دراین مورد، ما لازم است آن چیزی را که در اختیارمان قراردادند، آن احساس شکر را داشته باشیم.
خصوصاً در یک موردی مثل" کنترل ذهن" که یک مقوله ساده‌ای نیست، مقوله ای است که همه مبارزات انسان را در طول تاریخ به خودش اختصاص داده و وقتی ما آمدیم در آن یک توفیقی بدست آوردیم و آن رحمانیت الهی اين تسهیل را ایجاد کرده لازم مي‌شود که ما متقابلاً نسبت به آن چیزی که به ما دادند آن قدردانی لازم را داشته باشیم فرق نمي‌کند هر چی را که داریم دریافت مي‌کنیم، لازم هست این احساس قدردانی را داشته باشیم، البته نمي‌گوييم دليل اين است ما كلي صحبت مي‌كنيم.
یک دلیل دیگر این است که ممکن است ما در یک موقعی دچار غرور شویم...... از این که کنترل ذهن داریم کنترل دشارژ داريم........، شبکه منفی مي‌آيد و مي‌گويد «عجب مسلط عمل کردی!» و احساس غروری به ما دست بدهد...... در این‌گونه موارد ممکن است موقتاً یک چیزی رويش انجام شود که همان معادل «اَلَم نَشْرَح لَکَ صَدرَک» (شرح 1) است، معادل این است که یک یادآوری است، یادت نرود ما بودیم که این کارها را کردیم فکر نکنی که خودت بودی، یادآوری است معادل آن است.
اصولاً مسئله بلوغ عرفانی را که بعداً تعریف مي‌کنیم، در بلوغ عرفانی ما همین طوری که مي‌آیم بالا مستقل، مستقل و مستقل‌تر مي‌شویم هر چند گه‌گاه مربی در تعلیم رانندگی به عنوان مثال در ماشین نشسته ولی پايش را برمي‌دارد و مي‌نشيند کنار، مستقل، ببیند این هنرآموزی که دارد رانندگی را یاد مي‌گیرد؟ الان اگر او در ماشین نبود این چکار مي‌کرد؟ چقدر مسلط شده؟ آخرین وضعیتش چیه؟ دوباره مي‌بیند این‌جوری شد آن‌جوری شد و مداخله مي‌کند، اينقدر این کار را تکرار مي‌کند، هر چند گه‌گاهی مي‌آيد داخل قضیه و مي‌رود کنار، تا یک‌جایی كه دیگر مطمئن مي‌شود دیگر بدون وجود او فرد مي‌تواند این ماشین را تنهایی سوار شود، ببرد و برگرداند، صحیح و سالم بیايد، مي‌تواند دیگر اطمینان خاطر داشته باشد.
تسهیلاتی را که در این قبیل مسائل از آن‌‌‌ها برخوردار شدیم هرچند گه‌گاهی، این هوشمندی ممکن است خودش را کنار بکشد ببیند که حالا ما در این مدت چقدر رشد کردیم، ......رشد فردی داشتیم؛ مثلاً از کنترل ذهن بکشد کنار، ما در این فاصله توانستیم خودمان را از این‌جا به این‌جا برسانیم يا نه؟ .......مثلاً در کنترل دشارژ خودش را بکشد ببیند الان بدون این که آن تسهیلات در اختیار ما باشد ما توانستیم از آن‌جایی که قبلاً بودیم، یک پله خودمان را بالا بکشیم یعنی حالا مستقل عمل کنیم و آن تسلط را داشته باشیم یا نه؟
ترم پنجم، جلسۀ چهارم، تصویری
محمد علی طاهری، عرفان کیهانی

محور وجودي و مدیریت انرژی ذهنی!

محور وجودي و مدیریت انرژی ذهنی!


محور وجودي ما در مسير كل قرار مي گيرد، كُل با چه كسي ارتباط برقرار مي كند؟ شرايط اين كه ما با كل ارتباط برقرار كنيم چيست؟ در اينجا يك مسئله اش را داريم با هم مورد بررسي قرار مي دهيم كه تحت عنوان مديريت انرژي ذهني مي توانيم مقدمه اش را با هم صحبت كنيم.

اين مديريت انرژي ذهني، مديريت انرژي ذهني مي خواهد به ما بگويد انرژي ذهني ات را چه جوري صرف مي كني، چه مديريتي روي آن داري و حساب كتابش چيه؟ بيلانش را بياور ببينيم. حالا وقتي كه ما انرژي ذهني اي را كه صرف كل مي كنيم اينقدر است، اينقدر از اينها پايين تر است، آيا كل با ما ارتباط برقرار مي كند؟

نه، آن عده اي كه مي گويند «آي ما چرا اين كار را كرديم، آي...» درست است اين كار را كردند اما در مديريت انرژي ذهني وقتي بيلانشان را مي آوريم و مسايلشان را و ترازشان را مي آوريم، مي بينيم، وقت را گذاشته اما غيراصولي وقت گذاشته است، ما اينجا غير اصولي نمي توانيم وقت بگذاريم. اصلا وقتي زيادي نداريم، فرصت ما كم است، محدود است.

لذا يك مديريت اينجا لازم مي شود، الزامي مي شود كه ما روي انرژي ذهني مان كنترل داشته باشيم بدانيم با آن داريم چكار مي كنيم و خلاصه به اين مسئله تحقق بدهيم و ما در طي دوره هاي مختلف هي مي آييم اينها را با استفاده از حلقه ها و چيزهايي كه داريم اينها را حذف مي كنيم مي فرستيم اينجا ... و اين مسئله رشد پيدا كند. ما الان دوستان دوره هاي بالاتري داريم كه محور وجودي شان، محور فكري شان، از صبح كه چشم شان از خواب باز مي شود، محور وجودي شان در مسئله ارتباط و كمال و اينها مي گردد تا شب كه دوباره بروند بخوابند. تازه در خواب هم مي گويند ادامه پيدا كرده است اين مي شود محور وجودي و ماجرا در واقع اين طوري است.

وقتي كه ما توانستيم اين تعريف را بكنيم، براساس عدالت، حكمت و مسايلي كه داريم بايد اين به سمت خودش چيزهايي را بكشد، اين قانون است. اما با يك سرمايه گذاري ضعيف، اصلا اينجا چيزي خودش را نشان نمي دهد، چيزي پيدا نيست و فرد فكر مي كند در روز فقط يكي دو بار بگويد خدا و اينها فورا بايد بيايند بگويند « بله چي مي خواستی؟ » بعد مي بيند كه خبري نيست، سرخورده مي شود وقتي سرخورده شد، دوباره همين جوري تضاد تضاد تضاد، و خلاصه ي كلام آخرش دست از پا درازتر!

موضوع اينجا اين است كه كلا اينها همه شان دافعه بودند، اينها همه شان انرژي ذهني ما را صرف كردند، اين ها همه دافعه بودند، اين يك جاذبه يا بالعكس اينها همه جاذبه اند اين دافعه است، فرق نمي كند هر كدام را بگيريم. اما ما آمديم در قبال اين جاذبه بخشي اش را پذيرفتيم، بخشي اش را ديديم كه نه مي توانيم اين را save (ذخيره) كنيم. آن چيزهايي كه save شدني بودند، ذخيره اش كرديم، آن چيزهايي كه ذخيره شدني نبودند پذيرفتيمش، نجنگيديم. لذا به دنبال اين قضيه، اين بخش يعني انديشه كل را محور وجودي مان قرار داديم، انديشه كل انديشه ي كمال ... . چطوري؟ اينجا كه چيزي نداشت، اينجا هم كه ذخيره شود مطلبي نداريم، حالا الان شما نسبت به يك ماه قبل ذهن تان بيشتر درگير كمال شده يا امروز؟ دانش پژوهان: امروز


(دوره دو - استاد طاهری )

تغییری

تغییری
ما داریم مي‌رویم جلو یک‌سری مسائل دست ما هست و ما مي‌توانیم با اختیارمان در آن‌ها تغییری ایجاد کنیم، آن تأثیر را بگذاریم، .....خوب داریم آن کارها را مي‌کنیم ......اما یک‌سری مسائل از اختیار ما علی‌الحساب خارج است «این نیز بگذرد»..... آن جاهایی که ما مي‌توانیم تأثیر بگذاریم كه مي‌گذاریم،....... آنجایی هم که نمي‌توانیم دیگر ماجرايش را صحبت کردیم و مضطرب شدن ما مشکلی را حل نمي‌کند....... البته همه پیش‌بینی‌های لازم را مي‌کنیم، همه تلاش لازم را، چون مسئله زمینی است ولی دیگر از آنجا به بعد که از دست ما خارج است، دیگر خارج است.
ترم پنجم، جلسۀ چهارم، تصویری
محمد علی طاهری، عرفان کیهانی

۱۳۹۳-۰۷-۰۱

توضيحات استاد طاهري در مورد درک بيشتر حلقه ها، تسليم و شاهد بودن

توضيحات استاد طاهري در مورد درک بيشتر حلقه ها، تسليم و شاهد بودن
استاد محمد علي طاهري
گـروه سـايت سـايمنتولـوژي _ فـرادرمــاني
عــرفـان خــدا مـحــور
http://erfanekeihani.com

توضيحات استاد طاهري در مورد دريافت آگاهي مجوزي براي انتشار آن نيست

توضيحات استاد طاهري در مورد دريافت آگاهي مجوزي براي انتشار آن نيست
استاد محمد علي طاهري
گـروه سـايت سـايمنتولـوژي _ فـرادرمــاني
عــرفـان خــدا مـحــور
http://erfanekeihani.com

توضيحات استاد طاهري در مورد فرادرماني در برابر طب رايج نيست

توضيحات استاد طاهري در مورد فرادرماني در برابر طب رايج نيست
استاد محمد علي طاهري
گـروه سـايت سـايمنتولـوژي _ فـرادرمــاني
عــرفـان خــدا مـحــور
http://erfanekeihani.com

۱۳۹۳-۰۶-۳۱

ایرانیان سالیانه بیش از ۳۸۷ میلیارد تومان خرج فالگیری می‌کنند

 ایرانیان سالیانه بیش از ۳۸۷ میلیارد تومان خرج فالگیری می‌کنند
یکی دیگر از دشمنان عرفان حلقه و طرفداران در زندان بودن استاد محمد علی طاهری مافیای عرفان قدرت در ایران هستند که با سوء استفاده از جهل و نا آگاهی مردم ایران به دنبال منافع خود هستند
البته جهلی که سالها آموزش داده شده تا بتوانند روزی از آن برداشت مالی و سیاسی داشته باشند،این مافیا با استفاده از رمالی ، دعانویسی (طلسم نویسی) و فالگیری پول هنگفتی رو از مردم می گیره و از طریق نیروی انتظامی با دستگیر کردن موقت بعضی از این فالگیرهای و دعانویسان معروف و جریمه سنگین دوباره اونها رو آزاد می کنه که آزادانه فعالیت و کسب درآمد کنند.و همین چرخه ادامه دارد برخی هم به صورت باج ماهیانه چیزی می پردازند تا آزادانه فعالیت کنند.در عرفان حلقه صراحتا بیان شده که استفاده از هر نوع فالگیری و دعانویسی و... زیر مجموعه شبکه منفی و شیطانی می باشد و ریشه اکثر بیماری های ذهنی ،روانی و جسمی در استفاده از همین موارد می باشد و کسانی که حتی یک بار به سراغ چنین دامهایی به هر منظور می روند زندگی خود و خانواده خود را از آرامش و عشق خداوند دور خواهند کرد.

بخشی ازمتن خبر:وزارت بهداشت اعلام کرده است ۱۰ درصد جمعیت کشور طی یک سال نزد افراد غیرمتخصص و بی‌صلاحیت مانند دعانویس، رمال و... رفته‌اند. آمارها نشان می‌دهد در تحقیقی که توسط دانشکده مدیریت و علوم اجتماعی تهران شمال در مورد سطح گرایش دختران دانشجو به خرافات انجام شده، مشخص شده است ۶۸ درصد از دختران در فاصله سنی ۱۸ تا ۲۶ سال دست‌کم یک‌بار به فالگیر مراجعه کرده‌اند،۵۰ درصد نیز چند بار مراجعه کرده‌اند و ۸۳ درصد از دانشجویان حرف‌های فالگیران را تصدیق کرده و با اعتقاد به سراغ آن‌ها رفته‌اند.

منبع خبر:

http://vista.ir/news/17343728/%D8%A7%DB%...9%86%D8%AF

با سپاس و طلب خیر برای جناب متین راهنما

شمس من تا صبحدم گم شده بود...

شمس من تا صبحدم گم شده بود...
شمس من
تا صبحدم گم شده بود،
گرد شمعی گمنام می چرخید
که با یک غمزه جانانه
تمامیت شمس مرا،
پروانه خویش کرده بود

شمع به شمس می تابید و
شمس به ما..

٢۵ شهریور ٩٣
تقدیم به مقام شمع شمسم…

Soroosh Azemikhah

http://www.shamseman.com/?p=1336

توضيحات استاد طاهري در مورد یا همه با هم موفق میشیم یا همه با هم شکست می...

توضيحات استاد طاهري در مورد یا همه با هم موفق میشیم یا همه با هم شکست میخوریم
استاد محمد علي طاهري
گـروه سـايت سـايمنتولـوژي _ فـرادرمــاني
عــرفـان خــدا مـحــور
http://erfanekeihani.com

ترانه با صدای استاد محمد علی طاهری

ترانه با صدای استاد محمد علی طاهری
استاد محمد علي طاهري
گـروه سـايت سـايمنتولـوژي _ فـرادرمــاني
عــرفـان خــدا مـحــور
http://erfanekeihani.com

توضيحات استاد طاهري در مورد کشف رمز کاربرد واژه هاي رقص، آهنگ، ساز و مطر...

توضيحات استاد طاهري در مورد کشف رمز کاربرد واژه هاي رقص، آهنگ، ساز و مطرب در ادبيات عرفاني ايران
استاد محمد علي طاهري
گـروه سـايت سـايمنتولـوژي _ فـرادرمــاني
عــرفـان خــدا مـحــور
http://erfanekeihani.com

۱۳۹۳-۰۶-۲۹

برنامه های نرم افزاریمون

برنامه های نرم افزاریمون
در واقع ما عمدتا از برنامه های نرم افزاریمون خبر نداریم و اشکال هم همین است!
خودت را بشناس، یعنی برنامه های نرم افزاریت را بشناس!
حالا وقتی برنامه های نرم افزاریت را شناختی، همانطور که خواهیم دید،
آن موقع اتفاقاتی می افتد!

« استاد طاهری »

" امانتداری ، امانتداری ، امانتداری "

" امانتداری ، امانتداری ، امانتداری "

و یک مطلب دیگه هم که توصیه کردم و برای ما ایجاد مشکل کرده، یعنی مشکل عمدۀ مجموعۀ ما بوده؛ حواشیی است که بعضی از دوستان به موضوعِ عرفان کیهانی اضافه کردن.یعنی آگاهیها و مسائلی که افراد دریافت میکنن شخصی و مختصّ خودمونه! یه ارتباط عام و جنرال بوده همه تجربه کردیم و یه ارتباطات خاص هست که برای هر کسی باید بیاد و توش تجربه بکنه و ببینه که به چی میرسه و چی پیدا میکنه. توی سوگند نامه تون هم هست " و از یافته های خود"! خب؟ این فراموش شده که از یافته های خود قرار نبوده که سوء استفاده بشه. بنابراین مشکل عمده یی که البته من برای دوستان سری قبل هم مفصّل تر توضیح دادم اینه که عمدۀ اشکالات بر سر اینه که گفته میشه فلان کس اینو گفت، یعنی توی زندان البته منظورمه، یا ایرادی که به ما می گیرن، سر اینه که فلان مربی اینو میگه! فلان چیز این کار رو کرده! فلان کس اینجوری شده و عمده اشکالات روی حاشیه است. روی خود موضوع به اصطلاح ما تونستیم همواره دفاع موثر داشته باشیم یا حداقل ایراد خیلی مهمی وارد نشده....موضوع اینه که برگردیم به امانتداری، برگردیم به همون اصلِ موضوعی که خود ما بصورت عام باهاش سروکار داشتیم. حواشی رو بذاریم کنار!"

البتّه خب من جواب دارم که خب شما مرکزیّت این قضیه رو اومدین حذفش کردین؛ حالا جریان خودمختار شده و هرکی ساز خودشو میزنه و طبیعیه! و دیگه که اینجوری باشه، خب شما اجازه میدادین مرکزیّت باشه اونوقت اون مرکزیّته میومد جوابگوی تخلّفات افراد بود. و اجازه نمیداد یه نفر خارج از اون روند اصلی، چیکار بکنه؟ تخلّف بکنه، تا تخلّف میکرد می گفتیم آقا این از من نیست! خب راحت میشد میرفت. حالا اگر یه کسی میخواد عرض اندام بکنه طبق سلیقه های شخصیش البتّه خب میتونه بحثی نیست منتها نه بنام.

برگرفته از صحبتهای استاد طاهری- دیدار نوروز 92- منزل استاد

اولویّت بر رفع نقایصِ خودمونه!...

اولویّت بر رفع نقایصِ خودمونه!...
نقایصی که خودمون قبول داریم که اینها وجود داره میتونه مورد بهانه قرار بگیره.
دیدار با استاد نوروز 92

قابلّیتهای

ببینید بما نگاه میکنن...... به مجموعۀ ما نگاه میکنن.... که خب این مجموعۀ عرفانی با اون حالا قابلیّتهایی که، من چون برای اونها نوشتم برای شما هم میگم، [قابلّیتهای] کم نظیر! .....
من الان داشتم به دوستان قبلی میگفتم تا امروز کسی از زبان من تبلیغاتی نشنیده. ........
ما هر کسی اومده مجموعۀ ما، با معرفی و شهادت دیگری اومده. هیچوقت من به کسی نگفتم بیا،... برو،.... یعنی به هیچکسی!.....
هیچ نوع تبلیغی، هیچ چیزی در این سالها هیچ موقع من ندادم...
ولی مطلبی رو که اونجا عنوان کردم اینه که. جامع ترین، کاملترین، ساده ترین، فراگیرترین و،و،و......
سنّتهایی که شکسته شده در این عرصۀ عرفان؛...
اینه که فابریک شدنش، ....
دیدار با استاد نوروز 92

اصل موضوع رو از دست ندیم

ببینید پیامبرِ این قضیّه باشید که به دوستان پیام بدین حالا فضای مجازی و فلان و بیسار و بهمانه که .....بابا!.....
"اصل موضوع رو از دست ندیم".......
" فرعیّات رو اجازه بدیم تا برای بعد و بپردازیم به مسأله، امانتداری شرطِ اولِ قضیّه است. "
دیدار با استاد نوروز 92

دوستان تحقيقات بكنند

استاد: ببينيد اين فرصتي است كه دوستان تحقيقات بكنند و از فرصت استفاده بكنند و به هر حال انطباقات، مسايل مختلف، دانش كار را تقويت بكنند و بالا ببرند و مطلب داشته باشند، توي مباحث تحقيق بكنند،...
بجاي اينكه اضافه بكنيم!،‌...
روي اون بحثهايي كه اومده و عنوان شده، مطالعات اساسي صورت بگيره كه براي گفتن واقعا دلايل و اثبات كارشناسي و اينها به هر حال مطرح بشه.
دیدار با استاد نوروز 92

فعّالیّت دیگر دوستان به پای شما نوشته میشه؟

خانم: استاد! فعّالیّت دیگر دوستان به پای شما نوشته میشه؟
استاد: ببینید، دقیقاً! دقیقاً اینطوریه!
خب البتّه نمیخوام بگم که درست هم نیست! میگن به هرحال شما اومدین ارائه دادین حالا ایشون روش این حرف رو میزنه!
اون روش این حرف رو میزنه!
این داره باهاش این کار رو میکنه! اون داره باهاش این کار رو میکنه! خب؟
و به هرحال شما باید پاسخگو باشین!
اتّهام «مفسد فی الارض»؛ همین بخشش (بخش آن) برمیخوره به اتّهام «مفسد فی الارض». که به اصطلاح اومده یه کاری کرده که باعثِ مثلاً فرض کنین این شده که اون دینش رو از دست بده! چرا؟
چون فلان مربّی راجع به خدا اینجوری گفته!
اون نمیدونم چی بشه!
فلان کلاس حجاب اسلامی رو رعایت نکرده!
اون نمیدونم چی بشه چون فلان مربّی راجع به نمیدونم فلان مسأله این حرفها رو زده!
بنابراین اگر ما این حواشی رو، یعنی واقعاً این پیغام رو به سایر دوستان برسونید؛ "هیچ چیزی خارج از اون روند اصلی و کلّی اعتباری نداره!"
اعتباری که بخوان بیان عامش کنن ها!
و بخوان بیان از اون مطالب هم خارج بشن!
حرفهایی که سلیقۀ فردی رو وارد قضایای ما بکنن. خب؟
دیدار با استاد نوروز 92

۱۳۹۳-۰۶-۲۸

حکمت الهی (چهار)

حکمت الهی (چهار)
بنابراين يك صحبت‌هايي پيش مي‌آيد، مسائلي پيش مي‌آيد كه يك جايي مي‌گويد «تو تير نينداختي او انداخت» .......مي‌آييم مي‌بينيم كه دست من وسيله‌اي بود در خدمت حكمت الهي........ مي‌گويند خدا وسيله‌ساز است يعني خودش نيست كه نازل شود و بيايد كه دست من را بگيرد بگذارد اينجا، بگويد خوب بيا اين حكمت من!.........بايد چكار كند؟ ......بايد خودمان را و مجموعه‌اي را اسباب وسايل رسيدن ما به اشتياق‌ها و مسائل‌مان......، حالا يا اشتياق مثبت، يا اشتياق منفي......، جفتش پاسخ مي‌خواهد......... مي‌بينيد كه هم پالتي‌ها چقدر خوب همديگر را جذب مي‌كنند و مي‌كشانند مي‌برند آنجا....... و در واقع اين بخش، بخشي است كه من معنوي ما بين ما و خدا كاملاً بي‌طرف و وليّ و يار، ....يك آسيستان است، .....عنصري است كه بدون اين كه طرف ما را بگيرد يا طرف او را بگيرد، اصلاً كاري به ‌طرفداري ندارد ......ولي دارد دستياري مي‌كند تا حكمت و عدالت جاري شود....... حالا در بحث تعريف نفس و اينها كه آمديم متوجه مي‌شويم كه چه بخش‌هاي پيچيده‌اي داريم.
ترم پنجم، جلسۀ سوم، تصویری
محمد علی طاهری، عرفان کیهانی

حکمت الهی (سه)

حکمت الهی (سه)
بنابراين يك عده‌اي ممكن است روي ماجراي سرنوشت اگر اين‌ها را خوب باز نكنيم برسيم به جبر و ماجراي عروسك خيمه‌شب بازي پيش بيايد......... ولي ديديد كه در يك جايي مؤكداً ردش كرديم، گفتيم سرنوشت بي‌سرنوشت، ......تقدير بي‌تقدير،....... ما مسئول كار خودمان هستيم «فَمَن يَعْمَل مثقال ذرّةٍ خيراً يَرَه وَ مَن يَعْمَل مثقال ذرّةٍ شرّاً يَرَه» (زلزال 6) تمام شد......... اما يك جايي مي‌بينيم كه ماجراي حكمت الهي، ضمن اين كه من مختارم و كارم را دارم انجام مي‌دهم، در اين مسير، آن مسير فرق نمي‌كند، پول دست من باشد، نباشد، قدرت دست من باشد، نباشد، گدا باشي، بالا باشي، پايين باشي، هي داريم امتحان مي‌دهيم.
در موقعيت خودت داري امتحان مي‌دهي........، نسبت به وضعيت خودت «لا يُكَلِّفُ اللهُ نَفْسَاً اِلّا وُسْعَها» (بقره 286) ما نسبت به وسع خودمان در هر لحظه داريم آزمايش پس مي‌دهيم......... منتها در عين اينكه مسير خودم را مي‌روم و اختيار مي‌كنم طوري قرارم مي‌دهند كه حكمت الهي در مورد ايشان جاري شود،........ يكي را سر راه من قرار مي‌دهند كه حكمت الهي در مورد من هم جاري شود و همين‌طوري، يك سيستم عجيب غريبي كه تصورش هم براي ما غيرممكن است.
ترم پنجم، جلسۀ سوم، تصویری
محمد علی طاهریف عرفان کیهانی

حکمت الهی (دو)

حکمت الهی (دو)
ما حواس‌مان نيست .....اگر برگرديم به گذشته نگاه كنيم مي‌بينيم كه چقدر مسائل و ماجراها رديف شده،......... يك مواقعي حتي يك‌سري از كارهاي ما نمي‌شود،........ هر چه زور مي‌زنيم آن كارهاي ما نمي‌شود و در آن لحظه منفجر مي‌شويم كه چرا نمي‌شود......... بعداً كه نگاه مي‌كنيم كه اگر اين شده بود و از اين راه رفته بوديم ديگر در اين راه نبوديم.... اصلاً يك چيز ديگر مي‌شد،...... البته همه دوستان امكان ندارد از اين تجارب نداشته باشند........ من خودم برمي‌گردم نگاه مي‌کنم مي‌بینم که اگر این یکی که من اينقدر اصرار داشتم که این قضیه بشود و برايش این در و آن در می‌زدم به طور عجيبي نمي‌شد، اگر شده بود اصلاً ما یک مسیر دیگري رفته بوديم.
ترم پنجم، جلسۀ سوم، تصویری
محمد علی طاهریف عرفان کیهانی

حكمت الهي (یک)

حكمت الهي (یک)
مطلب ديگر حكمت الهي است و حكمت الهي حكم مي‌كند كه ما به مزد اشتياق‌مان برسيم........ شما اشتياقي داشتيد كه «اي كاش من مي‌توانستم به يكي كمك كنم» اين كاش مي‌توانستم درد يكي را دوا كنم، چرخيده يك نفر را سر راه شما قرار دادند........ من معنوي او مأموريت پيدا كرده كه سر راه شما، توي يك صف نانوايي قرار بگيرد و شما نمي‌دانيد كه چرا راجع‌ به اصلاً يك همچنين چيزي صحبت كرديد و خودتان هم نمي‌دانيد و بعد يكدفعه مي‌بينيد كه شما مزد اشتياق چند سال پيش خودتان را گرفتيد، يعني شما دعوت شده هستيد.
به عبارت ديگر هيچ‌كس نيست كه دعوت نشده باشد، در انجيل و كتب مقدس بحث دعوت شدن است،...... يك عده فكر مي‌كنند كه دل‌بخواهي است يعني از بالا، خدا از يكي خوشش مي‌آيد از يكي بدش مي‌آيد و مي‌گويد تو بيا! تو نيا! اين‌جوري نيست. .........اين ماجرا اتوماتيك است و ما هر روز سر راه همديگر طوري قرار مي‌گيريم كه من‌هاي معنوي ما دارند اين كار را مي‌كنند. .......يك‌جايي ما قرار مي‌گيريم كه چرا راجع به اين موضوع صحبت كرديم؟ چطور شده؟ در واقع من معنوي ما وظيفه دارد، يكدفعه مأموريت پيدا مي‌كند كه من سر راه شما قرار بگيرم. ........اينجا حكمت الهي تحقق پيدا مي‌كند،........ ضمن اين كه ما داريم مي‌رويم جلو و اختيار خودمان را داريم در عين حال مجري‌هاي حكمت الهي هم هستيم .........ولي نمي‌دانيم كه چطوري، آن من معنوي ماست كه دارد ما را هدايت مي‌كند.
ترم پنجم، جلسۀ سوم، تصویری
محمد علی طاهری، عرفان کیهانی

عجزي

از اينجاست كه آخر و عاقبت به آن" عجزي" كه بايد برسيم يا به آن "حيرتي" كه بايد برسيم كه جفتش منجر به خداشناسي مي‌شود تازه پيش مي‌آيد....... ما هنوز به حيرت ممكن است نيافتاده باشيم چرا؟ ......چون وقتي هنوز يك چيزهايي را ندانيم روي چه چيزي به حيرت بيافتيم؟....... تازه وقتي دانستيم تازه به حيرت مي‌افتيم،....... وقتي به حيرت افتاديم، آغاز يك ماجراي بزرگي است....... لذا «ربّ زدني تحيّراً» «خدايا حيرتم را زياد كن» مي‌توانيم نگاه كنيم،...... دقيقاً من هم جزء شنيده‌هايم هست ولي من چون شنيده بودم و در ذهنم مانده ولي درست است. چون ما خودمان عملاً پي برديم به نقش حيرت، نقش حيرت در كمال، اين موجود بايد قابليت به حيرت افتادن و تعجب داشته باشد كه جزو تبعات عشق است. اگر به حيرت و تعجب نيفتد طبيعتاً به انگيزش نمي‌افتد،..... به اين مطلب نمي‌رسد كه چرا و چگونه؟ چيزي كه قرار است باعث شود ما به سمت او تمايل پيدا كنيم، همين حيرت است.
ترم پنجم، جلسۀ سوم، تصویری
محمد علی طاهری، عرفان کیهانی

سطح و سطوح آگاهي

سطح و سطوح آگاهي
حالا سطح و سطوح آگاهي، يك‌بار اشاره كنيم؛ به اين صورت كه، اين مي‌آيد پايين يك‌بار كلام است،...... يك‌بار فكر است كه مساوي با چند تا كتاب در آنِ واحد،........ درك است........ مثل اين كه ما سيب نخورده باشيم يكدفعه ما را به درك اين برسانند كه سيب چيه، مثل وحدت........ سطح و سطوح مختلف داريم روي اين مسئله و خلاصه كلام مابين اين‌ها هم دوباره چيزهايي وجود دارد و در انتها اين فكر اگر آمده، چون اين هم خودش طبقه‌بندي شود، به زبان ما نبوده، آمده، آمده، آمده يكدفعه مي‌بينيم ما به زبان خودمان يك چيزي داريم و اين هم همين‌طور آمد و آمده يكدفعه مي‌بينيم اِ به زباني كه مي‌فهميم داريم يك حرفي را مي‌زنيم.
ولي زبان ما با زبان بالاتري هم‌خواني ندارد اين الفبا قرارداد ماست، ما با هم قرارداد گذاشتيم اين‌طوري، انشاءمان غلط است، انشاءمان درست است. مثلاً براي من مطلب هست كه آمده، اينجا كه آمده، آمدم كه بنويسيم چندين بار اين را نوشتم و مي‌بينم آن نيست كه گفتند ولي آخردفعه انشاء من از اين بهتر نمي‌شود. مثلاً فرض كنيد كه آزمايش آخر، راجع به همين خليفه‌اللهي‌مان كه بعد از جهنم و اينهاست، مطلبي كه آمده تحت عنوان حالا ما اسمش را گذاشتيم «و خدا گفت» و اين از ابتدا تا انتهاي ماجرا را در يك اينجوري (بشكن) گفتند ولي من نتوانستم، نمي‌توانم جمعش كنم و آخري مجبور شديم كه با بيان خودمان، با انشاي خودمان بياييم اين‌ها را مطرح كنيم ولي مطالبش... و آزمايش آخر، چي چي چي ... همه‌شان همين‌طور است يعني در يك چشم بهم زدن شما فكر كنيد كه مطالب يك كتاب است.
آن كلام ما، انشاي ما، ابداع ماست ابداع خداوند نيست،....... اين قضيه را ما ابداع كرديم كه به اين بگوييم اين، به آن بگوييم آن. نحوه‌ چيدين اسم و صفت و فاعل و ... ما هم قرارداد بستيم، مي‌توانستيم يك جور ديگر قرارداد بنديم كما اين كه بعضي‌ها صفت را جلو مي‌آورند، بعضي بعد از آن مي‌آورند، بعضي‌ها فعل اول مي‌آورند، آن را آن‌جوري مي‌آورند ... . خوب اينها سليقه‌ها و قراردادهاي آن ملل و ملتها بوده است. بنابراين اين هم در اين ترجمه‌ها نقش دارد.
ترم پنجم، جلسۀ سوم، تصویری
محمد علی طاهریف عرفان کیهانی

اشتياق خير، اشتياق شر

اشتياق خير، اشتياق شر
خلاصه از حالا ما اين تجربه را پيدا مي‌كنيم منتها به صورت آگاهانه و ملموس‌تر، كه ما اهداف معنوي پيدا كنيم، تا من معنوي ما هم در جهت مأموريت‌هاي معنوي به كار گرفته شوند........ چون اهداف شر و اهدافي كه به طور كلي در حيطه شر دور مي‌زند، آن من‌ها هم شروع مي‌كنند به پاسخ شر را دادند «نُقيِّض لَهُ شَيطاناً فَهُوَ لَهُ قَرين» (زخرف 36) اين من‌ها كار مي‌كنند......... مثلاً يكي تمايل دارد كه «كاشكي مي‌شد برويم كازينو» يكدفعه مي‌بيند اين‌ها با هم در جريان‌هايي قرار مي‌گيرند كه يكدفعه مي‌بيند چقدر ساده انجام شد. ......آن من‌هاي معنوي و آن‌ها وسيله پياده شدن شر مي‌شوند......... يكنفر كه مايل است كه سرقتي انجام بدهد، او هم مي‌رود در صف نانوايي يكدفعه طرف برمي‌گردد و مي‌گويد كه «بد نبود كه ما هم يك مغازه را بزنيم، يك طلافروشي و بانكي!» بدون اين كه ترس و واهمه‌اي داشته باشد اين حرف را مي‌زند و مي‌بينيد كه شريك پيدا كرد..... به اين هيچ‌وقت كسي نمي‌آيد بگويد كه «عرفان، راستي عرفان چيه؟» 
در يك مسافرتي يكي برگشت به من گفت «آقا، عرفان چيه؟» من همين جوري به او نگاه كردم كه چرا بايد اين سؤال را اين بيايد به اين وضوح از من بپرسد؟! من خودم دقايقي فقط در اين فكر بودم كه چطور شده ايشان بدون هيچ شناختي، بدون هيچ دركي اين سؤال را پرسيده؟ .....چون اين سؤال عادي نيست كه آدم از يكي بپرسد عرفان چيست، اين سؤال غيرعادي و حالا از اين سؤال‌هاي غيرعادي من زياد برخورد كردم و شما هم حتماً برخورد كرديد. مي‌بينيد كه به همين غيرعادي بودن يكدفعه يارو برمي‌گردد مي‌گويد «يك مغازه را چه‌جوري مي‌شود زد (دزديد)؟ يك طلا فروشي را... » به همين صراحت دو دقيقه بعد با هم همكار هستند فرداي آن روز هم نشستند دارند نقشه مي‌كشند! 
اينها طبق حكمت الهي بايد به اشتياق‌شان برسند چه خير، چه شر........ آنچه كه از پايين بازتاب است و برمي‌گردد و حالا بازتاب مي‌خواهد به عمل دربيايد، به فعليت در بيايد رفته بالا يك تشعشع است مي‌آيد پايين، حالا مي‌خواهد به فعليت دربيايد، چه جوري بايد به فعليت دربيايد؟ بايد بيايد روي ماها پياده شود و ما سر راه هم قرار بگيريم و بعد از اين كه سر راه هم قرار گرفتيم تحقق عملي قضيه را پيدا كنيم.
همزاد مثبت و همزاد منفي داريم، .....در نفس تعريف مي‌كنيم ولي يكي است منتها شما چه بازتابي مي‌خواهيد يا از بالا چه بازتابي مي‌آيد، هم اين پاسخ را مي‌دهد و هم آن را، همزاد هر دو تا مأموريت را مي‌تواند اجراء كند.
ترم پنجم، جلسۀ سوم، تصویری
محمد علی طاهری، عرفان کیهانی

توضيحات استاد طاهري در مورد يادآوري سوگندي که خورديم

توضيحات استاد طاهري در مورد يادآوري سوگندي که خورديم
استاد محمد علي طاهري
گـروه سـايت سـايمنتولـوژي _ فـرادرمــاني
عــرفـان خــدا مـحــور

توضيحات استاد طاهري در مورد راز حلقه و نظر به هيچ

توضيحات استاد طاهري در مورد راز حلقه و نظر به هيچ
استاد محمد علي طاهري
گـروه سـايت سـايمنتولـوژي _ فـرادرمــاني
عــرفـان خــدا مـحــور

توضيحات استاد طاهري در مورد اختلالات شعوري

توضيحات استاد طاهري در مورد اختلالات شعوري
استاد محمد علي طاهري
گـروه سـايت سـايمنتولـوژي _ فـرادرمــاني
عــرفـان خــدا مـحــور

توضيحات استاد طاهري در مورد روح جمعي و بازتاب شعوري

توضيحات استاد طاهري در مورد  روح جمعي و بازتاب شعوري
استاد محمد علي طاهري
گـروه سـايت سـايمنتولـوژي _ فـرادرمــاني
عــرفـان خــدا مـحــور

۱۳۹۳-۰۶-۲۶

وجه‌الله

داريم مي‌رويم كه پي ببريم كه من "وجه‌الله " هستم، ممكن است همين امشب، ممكن است فردا ... آن لحظه زمان‌بر نيست.
بنابراين بايد اميد داشت، به سن و سال نيست كه كسي فكر كند كه سنش بالاست ديگر فرصت‌ها را از دست داده است....... و خصوصاً دوران سالمندي، دوران شكوفايي است، ......دوراني است كه دوران نوشتن پايان‌نامه‌ است.
يك نفر سال‌ها مي‌دود و مي‌دود كه تا يك‌جا پايان‌نامه دكترايش را بدهد، سالمندي سني است كه پايان‌نامه قشنگي نوشته شود....... يعني از ماحصل‌ها يك پايان‌نامه قشنگي نوشته شود.
بنابراين اصلاً به سالمندي نبايد اينجوري نگاه كنيم بايد به ديدي نگاه كنيم كه يك عمر دويديم براي اين لحظه، كه يك پايان‌نامه بنويسيم كه اين پايان‌نامه هم دو سه خط است........ فكر نكنيد كه قرار است پايان‌نامه دو سه هزار صفحه‌اي بنويسيد كه حالا يك مسئله ديگري پيدا شود، بگوييم حالا وقت اين را نداريم... . پايان‌نامه
اولاً يك چشم به هم زدن يكدفعه مي‌بينيم ما آن ديد را پيدا كرده‌ايم، تمام شد،
وقتي ديد را پيدا كرديم مأموريت ما در زمين انجام شده است و ما پايان‌نامه لازم را روي زمين ديديم و نتيجه گرفتيم، مي‌گويند چه نتيجه گرفتي؟ مي‌گوييم اين‌ها اين پايان‌نامه، هم آن است، هم اين است... تمام شد. ديگر درست در آخرين صفر ثانيه هم امكان اين است كه چشمي باز شود.
ترم پنجم، جلسۀ سوم، تصویری
محمد علی طاهری، عرفان کیهانی

ما اگر در خدمت شبکه(مثبت) باشیم

سؤال:
 استاد سؤال بعدیمون اینه که اونهایی که توی شبکه منفی هستن، ادعا میکنن که میتونن توی خواب، ما رو احضار بکنن واز ما یه سری اطلاعاتی بپرسن، حالا صحبت اینه که ما که توی خواب، توی ارتباط که نیستیم؛ حفاظهامون هست منتها توی خواب فعال هست؟ فعال نیست؟ اینها میتونن احضارمون بکنن؟ بکِشند ...؟
استاد:
 ما اگر در خدمت شبکه(مثبت) باشیم، حین ماموریت باشیم، این کارها رو نمیتونن بکنن؛ ........برای همین هم ما اینقدر به امانتداری و رعایت اصول اصرار داریم! خب؟.......که در واقع وقتی که ما محور وجودیمون، محور حرکتمون در خدمت شبکه مثبته. بنابراین هیچ کاری نمیتونن بکنن!........
ولی وقتی که متغیریم و اینور و اونور و ... و بعد میخواهیم «منِ» خودمون رو جلال بدیم....... و میخواهیم «منِ» خودمون رو بزرگ کنیم........ اینها دیگه حین ماموریت به حساب نمی آییم!......... اون وقت این کارها رو که اینها با افراد عادی میتونن انجام بدهند و واقعاً هم انجام میدهند! .......انگار زنده دارن [احضار میکنن]، خب؟ یکی از این مباحثی هم که الان توی علوم غریبه هست احضار زنده است!.... یعنی کسی که زنده است، احضار خودش، حالا باصطلاح اونها، احضار کالبدش، و احضارهای مختلفی رو دارند!........
بنابراین ما لازمه که حتما این شرط امانتداری رو رعایت بکنیم تا در معرض این مسایل قرار نگیریم و نتونند روی ما این کارها رو بکنند.
مصاحبه تلفنی با استاد محمد علی طاهری

سیر و سلوک

سؤال:
استاد! یه سؤالی هست که بچه ها نوشتند که چرا نمیشه حلقه یی مثل «اصلاح طبع نرم افزاری» رو برای بچه های کوچیک اعلام کرد؟ اونهایی که هنوز بچه اند و از همون بچگی باصطلاح، راحت میتونند خوب پرورش پیدا بکنن؟
استاد:
خیلی از مسایل هست که مربوط به سیر و سلوک میشه یعنی مربوط به انتخاب میشه! شما انتخاب کردید که اصلاح کنید، خب؟ .......اگر هر بچه یی به دنیا بیاد، در دم اینش اصلاح بشه اونش اصلاح بشه، که این اصلاً ارزش نداره!....... این فاقد ارزشه! خب؟........ ارزش در اینه که این بچه بزرگ بشه، خودش انتخاب کنه که مثلا فرادرمانگر بشه............ حالا بعضیها در مورد فرادرمانی میگن مثلا به این بچه میگن لایۀ محافظ بدهیم، فلان کنیم بهمان کنیم! این ارزش نداره!......... ارزش در اینه که بزرگ بشه، یا مسخره بکنه یا انتخاب بکنه بگه میخوام! و خودش در واقع طالب باشه!....... «طالب بودن و طلب» خودش یکی از مهمترین وادیهاست»...... و هدف این نیست که هر نوزادی که به دنیا اومد، در دم تواناییهاش میزون بشه و بیاد، دیگه هیچ اشکالی نباشه. خب! اگه اینجوری بود که خود خدا این کار رو از همون ابتدا توی طرحش قرار میداد و ما مثل ملائکه نه خطایی میکردیم نه مشکلی داشتیم هیچ چی! این به درد نمیخوره که! خب؟
شاهد که سرکشی نکند دلفریب نیست
فهـم سخـن به مردم دانا گذاشتیم
و این مسأله ما اینه که ما از دل این مثبت و منفی انتخاب کنیم...... خودمون انتخاب کنیم، اونم باید بزرگ بشه، ببینه بنیاد چیه؟. بعد تصمیم میگیره!....... شاید اصلاً نخواد بنیادش رو عوض کنه! ما چیکار داریم؟....... ما حق این رو نداریم که بخواهیم در اونها دست ببریم....... اونها باید خودشون انتخاب بکنند....... فقط ما کمکشون میکنیم تا اون مرحله....... یعنی مریض میشن باهاشون کار میکنیم درمان میشن، سواد بهشون میدیم، رسیدگی بهشون میکنیم، ما اینکارها رو انجام میدیم ........ولی هیچ موقع درمورد مسائل اعتقادیشون، مسائل دیگه، دخالت مؤثری نمیکنیم تا خودشون انتخاب کنند........ در غیر اینصورت همه چیشون میشه ارثی! و میشه در واقع تحمیلی! و اینطوری میشه؛ در نتیجه اونها هم نه خودشون فهمیدن و نه در واقع به ثمری میرسه! ولی وقتی بدونن با [...] انتخاب کنن به تفکر واداشته میشن! و توی این تفکر به یه چیزهایی دست پیدا میکنن.
مصاحبه تلفنی با استاد محمد علی طاهری

در مورد مسترهایی که یوگا کار میکنن،

سؤال:
 استاد! در مورد مسترهایی که یوگا کار میکنن، هم مستری دارن میکنن هم یوگا دارن کار میکنن، تا چه حد اینا میتونن باهم قاطی بشن و تا چه حد این در واقع نسبت به اون شرایطی که ما فعلا داریم این قضیه به صلاحمون هست، که بکنیم اصلاً؟ یا نکنیم؟
استاد:
 البته ما یوگا رو به عنوان یک ورزش در حاشیه کارمون میتونیم داشته باشیم، ولی به عنوان اینکه در خصوص با اون طی یک مراحلی بتونیم مدیتیشنهایی مثل چیزایی به این صورت بشیم خب طبیعتا برامون ایجاد مشکل میکنه....... و یا اینکه از اینجا قاطی اونجا بکنیم، .......به طوریکه افراد ممکنه فکر بکنند این مربوط به یوگاست که خب، اون شرط امانتداری از دست رفته،...... و خلاصۀ کلام تا حد امکان اینا با هم قاطی نشه مسلماً بهتره .......چون افرادی رو که ما باهاشون رو در رو میشیم ممکنه به خودی خود تشخیص ندن این از کدوم بخشه.
مخصوصا اگر کسی بخواد هم یوگا درس بده هم عرفان کیهانی درس بده مسلماً، باصطلاح، یه تداخلهایی پیش میاد....... مخصوصاً از شاگردها، یکدفعه میبینید که ضمن یک حرکت یوگا، در معرض مثلا ارتباط شعور کیهانی هم هستن و اینو به حساب اونجا میذارن. .....خب اونا نتیجه کاری میگیرن، اونا به یه چیزایی دست پیدا میکنن که ممکنه قاطی بشه،....... ولی اصل ماجرا، کارمای اصلی اون برای ماست، که اون شرط امانتداری رعایت نشده!....
و من خب خودم افراد زیادی دیدم که بهم ریخته شدن وحالا چقدر طول کشیده تا تونستیم مشکلاتشون رو حل و فصل کنیم!...... این مشکلات در یکی میبینید فوراً ظاهر میشه، در یکی ممکنه چند سال طول بکشه ظاهر بشه،...... و این دلیل نمیشه که اگر یه وقتی ما یکی رو دیدیم داره اینکار رو میکنه بگیم: خب بیا! داره انجام میده!......... این ممکنه شش ماه دیگه دچار مشکل بشه، ممکنه سه ماه دیگه، ممکنه یک سال دیگه! ....
بنابراین ما اون اصلی رو که داریم «اصل وحدت راه»، راهها نباید با هم قاطی بشه چون پشت هر راهی، فلسفه خاص خودش خوابیده،..... و اون دیدگاههای خاص خودش هست......... مثلا توی یه راه میبینید که به تناسخ اعتقاد داره، درست مثلا برعکس، توی راه ما که اصلاً اعتقاد نداره،........ در یک راه میبینید با موجودات غیرارگانیک دارن کار میکنن، در ما میبینید که داریم کاملا دفع میکنیم.
بنابراین افراد وقتی میان اینا رو میخوان وارد بکنن، بدون توجه به مسأله، فکر میکنن که یه معجون میخوان درست کنن، و فکر میکنن که قبلا به فکر کسی نرسیده،! درحالی که همه اینها تجربه شده،...... همه اینها طی سالها انجام شده و ما بهتره اون شرط امانتداری رو داشته باشیم و از درست کردن این معجونها خودداری بکنیم. ولی در حد ورزش هیچ مشکلی نیست، افراد میتونن هر جور ورزشی در حاشیه کارشون داشته باشن بدون اینکه با فلسفه اون ورزش بخوان برخوردی داشته باشن یا بخوان داخل مراحلی مثل انواع مدیتیشنها و ذکر و مانترا و اینها بشن.
مصاحبه تلفنی با استاد محمد علی طاهری

۱۳۹۳-۰۶-۲۵

وَ ما خَلَقْتُ الجِنّ وَ الاِنْسَ اِلّا لِيَعْبُدُون

وَ ما خَلَقْتُ الجِنّ وَ الاِنْسَ اِلّا لِيَعْبُدُون
در مورد جن كه گفته مي‌شود «وَ ما خَلَقْتُ الجِنّ وَ الاِنْسَ اِلّا لِيَعْبُدُون» (ذاريات 56)
عبد را تعريف كرديم؛ عبد بجا آوردن رسالت، مأموريت، مأموريت آن‌ها چي است؟ مأموريت ما چي است؟ آن‌ها بايد رسالت خودشان را روي زمين حالا هر چي هست؛ پاسداران هستي، وسايل آزمايش ما هستند،
تخلف آن‌ها اين است كه جذب زندگي ما مي‌شوند و از زندگي ما مي‌خواهند بيايند يك‌جوري مستفيض بشوند. اين‌ها تخلف است مثلاً طلا به دردشان نمي‌خورد مي‌آيند دنبال طلا، جذب طلاي ما شدند، جذب خوراكي‌هاي ما شدند، جذب زندگي ما، نوع زندگي ما، نوع مراسم ما حتي مثل عروسي و عزا مي‌شوند و تقليد كارهاي ما را بكنند بدون اين كه نياز داشته باشند.....، نيازي به كارهاي اين چنيني ندارند ولي جذب مسايل ما شدند.
آن‌ها مكان به آن صورت كه ما سرپناه داشته باشيم، خير ولي به صورتي كه محل زندگي، بله. الان آنها هم اين‌طوري هستند مي‌توانند آناً از اين‌ور دنيا به آن‌ور دنيا جابجا شوند، قابليت جابجايي آني دارند ولي به ‌جا و مكان مشخصي به آن صورت نياز ندارند. مثل ما كه وابسته به مكانيم، الان يك ماشين بايد ما را جابجا كند، بايد لباس بپوشيم، آنها لباس... . در يك طيفي است كه براي ما شناخته شده نيست يعني در طيفي نيست كه ما بشناسيم بگوييم كه جنس‌شان اين است.
ترم پنجم، جلسۀ سوم، تصویری
محمد علی طاهری، عرفان کیهانی

اصولاً يك مسئله‌اي كه هست، ارتباطات ما را آماده مي‌كند.

اصولاً يك مسئله‌اي كه هست، ارتباطات ما را آماده مي‌كند.
هر ارتباطي ما را از يك زاويه‌اي به مسئله وحدت و كمال متوجه مي‌كند،
دقيقاً ماجراي خمير را در نظر بگيرد تا زماني كه دانه‌اي مي‌آيد جوانه مي‌زند، ساقه‌اي و بعد بار مي‌دهد و بعد چيده مي‌شود يك مرحله است.
و بعد از اين كه آمد و آسياب شد و خمير شد و عمل آمد و شد چونه خمير، تازه از حالا مي‌افتند به جانش اين را چقدر شكل و چقدر اين‌ور و آن‌ورش مي‌كنند تا به يك ضخامت خاص مورد نظري دربيايد.
و تازه بعد از اين بايد توي آتش برود، برود در تنور «تا ز آتش مي‌گريزي ترش و خامي چون خمير»....... اگر اين كار صورت نگيرد بستگي به نوع نان و كارهايي كه برايش تعريف شده بيرونش مي‌سوزد و مغزش خام است.
لذا ارتباطات مختلف هر كدام از يك زاويه‌اي مي‌آيد به ما يك پختگي مي‌دهد هر كدام از يك زاويه‌اي و ارتباطات مختلفي داريم كه هر كدام از يك زاويه اين كار را مي‌كند.
ترم پنجم، جلسۀ سوم، تصویری
محمد علی طاهری، عرفان کیهانی

تعريف رستگار شدن

تعريف رستگار شدن
و بعد ماجراي رستگاري كه زياد مي‌شنويم «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» و رستگار شدن،......... تازه اين رستگار شدن يك مرحله از قضيه است كه همان جوانه زدن است. ......
بعضي‌ها فكر مي‌كنند كه اين مسئله پايان كار است بگويند كه ما كه گفتيم «لا اله ‌الا الله» و تمام شد و رستگار شديم......... فرق تعريف رستگاري و الله شدن در تعريف‌هاي عام و اختصاصي كه ما داريم يا در بحث عرفان ماجرا فرق مي‌كند.
از اين نقطه نظر آنجا مي‌گويد تازه تا جوانه بزني،....... حالا جوانه زدي چكار مي‌خواهي بكني؟ .......تازه باز اول يك راهي است،..... تازه بار دادي، ......اول يك راه ديگر است....... حالا آمد شد خمير..... و رفت و پخته شده دوباره اين شده نان .......حالا مي‌خواهد چكار كند؟ ......مي‌خواهد مورد ارتزاق قرار بگيرد......، مورد ارتزاق قرار بگيرد كه چي بشود؟....... دوباره يك بار ديگري در بين است تا يك نفر ديگر شكمش سير شود....... تا او به رستگاري و فلاّح شدن و اين‌ها برسد و همين جوري اين ماجرا ادامه دارد.
بعضي ساده‌انديشي‌هايي هم در دل خودش دارد مي‌گويد «ما كه گفتيم پس ديگر رستگار شديم».........
ترم پنجم، جلسۀ سوم، تصویری
»حمد علی طاهری، عرفان کیهانی

كُلُّهُمْ بيِّنات

كُلُّهُمْ بيِّنات
«كُلُّهُمْ بيِّنات» همه‌مان نشانه هستيم،...... «كُلُّهُمْ» همه‌مان نشانه هستيم همه‌مان آيات آشكار الهي هستيم،......
هر ذرّه‌اي «كُلُّهُمْ» با خودش است هر كدام‌مان يك صورتي از تجلّي الهي هستيم، هر كدام‌مان يك نشانه هستيم،......
« كُلُّهُمْ ذات» ديگر از اين آشكارتر نمي‌شود، همه ذات و همه نشانه هستيم.
ترم پنجم، جلسۀ سوم، تصویری
محمد علی طاهری، عرفان کیهانی

كُلُّهُمْ بيِّنات

كُلُّهُمْ بيِّنات
«كُلُّهُمْ بيِّنات» همه‌مان نشانه هستيم،...... «كُلُّهُمْ» همه‌مان نشانه هستيم همه‌مان آيات آشكار الهي هستيم،......
هر ذرّه‌اي «كُلُّهُمْ» با خودش است هر كدام‌مان يك صورتي از تجلّي الهي هستيم، هر كدام‌مان يك نشانه هستيم،......
« كُلُّهُمْ ذات» ديگر از اين آشكارتر نمي‌شود، همه ذات و همه نشانه هستيم.
ترم پنجم، جلسۀ سوم، تصویری
محمد علی طاهری، عرفان کیهانی

حركت ذاتي

حركت ذاتي
يك حركتي را كه داريم، حركتي را كه كلاً «اِنّا لله و اِنّا اليه راجعون» (بقره156) كه متشكل است از تعداد زيادي تولد و مرگ در اين حركت،...... يك حركتي است كه ما را به سمت جلو مي‌برد..... يعني اين حركت اين‌طوري ادامه دارد و در خودش اين چرخه را دارد كه ما را جلو مي‌برند كه حركت ذاتي است.
ما به اصل خويش داريم باز مي‌گرديم و به ذات خودمان رجعت مي‌كنيم. به زور ما را مي‌اندازد جلو، يعني مرگ مي‌آيد بالاجبار ما را به مرحله بعد پرتاب مي‌كند.
اين حركت، حركت ذاتي است و به اصل و ذات خودمان رجعت مي‌كنيم. در اين جهت به جلو مي‌اندازند، برگشتي نيست و همه‌اش رو به جلو است، مرگ اينجا يك برزخ في‌مابين آن و زندگي بعد در همه‌ مرگ‌ها اين‌طوري است، يك مرگ يك برزخ، زندگي بعدي.
ترم پنجم، جلسۀ سوم، تصویری
محمد علی طاهری، عرفان کیهانی

حركت عرضي

حركت عرضي
هر چيزي بالقوه ست، مثلاً وقتي جوانه‌اي زده مي‌شود اين بالقوه چيزي را درون خودش داشته كه حركت كرده و از بالقوه به بالفعل تبديل شده است.
يك گندم را كه مي‌كاريم بالقوه چيزي را درون خودش دارد كه اين آن را به حركت درآورده، اگر آن را نداشته باشد كه حركت نمي‌كند. شما يك سنگ و گندم را كنار هم بينداز، گندم مي‌رويد قابليت بالقوه خودش را به بالفعل تبديل مي‌كند ولي سنگ نمي‌تواند اين كار را كند.
ما يك حركت عرضي هم داريم كه اگر يك خرده بسط بدهيم همان حركت جوهري است كه در جوهره چيزي بايد باشد.
ترم پنجم، جلسۀ سوم، تصویری
محمد علی طاهری، عرفان کیهانی

عَلَّمَ آدَمَ الاَسماءَ كُلَّها

عَلَّمَ آدَمَ الاَسماءَ كُلَّها
اين حركت ذاتي، چيزي را اينجا بالقوّه به ما دادند «عَلَّمَ آدَمَ الاَسماءَ كُلَّها» (بقره 31) بالقوه به ما دادند ولي ما الان اينجا مي‌گوييم نمي‌دانيم چي داريم، چي بَلَديم؟ هيچي بلد نيستيم،....... در حالي كه آنجا گفت كه «عَلَّمَ آدَمَ الاَسماءَ كُلَّها» همه علوم را دادم حتي علم خدايي را، چون وقتي مي‌گويد «كُلّها» ممكن است بپرسيم علم خدايي هم به او دادي؟ اگر بگويد نه، پس «كُلّها» كُلّها نيست بايد جمع‌وجورتر شود. بنابراين داده ولي مي‌بينيد ما الان اينجا كلّي مجهولات داريم، اگر داده پس چرا ما مجهول داريم؟
پس داده، بالقوه هست...... مي‌خواهد برود در انتها به بالفعل تبديل شود....... و در يك جايي به خليفه‌اللهي كه منجر مي‌شود،...... آنجا ما ديگر داريم دسترسي پيدا مي‌كنيم به...، يعني آن چيزهايي كه بالقوه بوده دارد تبديل مي‌شود به بالفعل، كه گفتيم بعد از جهنم رخ مي‌دهد.......، بحث جنّات و بقيه ماجراها. تازه ما آنجا خليفه‌الهي خواهيم شد يعني از يك‌سري امكانات الهي تازه آنجا برخورداريم و ظاهر شده است ولي الان ما چيزي به آن صورت نداريم....... همه‌ انسان‌ها را از بَدو پيدايش تا انتها را روي هم بگذاريم چقدر بلد هستند نسبت به هستي، نسبت به علم الهي؟ به اندازه‌ همه انسان‌ها ابتدا تا انتها آگاهي انسان نسبت به آگاهي الهي، نسبت به شعور الهي يك كسر كوچكي را تشكيل مي‌دهد.
خوب اين هم از حركت ذاتي كه ما مرتب مي‌ميريم و زنده مي‌شويم «ثُمّ يُميتكم ثمّ يُحيكم» (بقره 28) مي‌ميرانيم زنده مي‌كنيم، مي‌ميرانيم زنده مي‌كنيم و اين ادامه دارد، برگشت ندارد تا انتها بايد برويم،...... مگر در انتها دوباره «الست بربكم» (اعراف 172) ما بگوييم «نه!» دوباره سيب درخت و دوباره و دوباره و از اين ماجراها.
ما مردودين دوره‌هاي قبل هستيم لااقل يكبار «الست بربكم» را شنيديم و متعالي‌هاي زندگي قبل هستيم كه برزخ‌مان را طي كرديم آمديم در زندگي واقعي‌ خودمان.
ترم پنجم، جلسۀ سوم، تصویری
محمد علی طاهری، عرفان کیهانی

۱۳۹۳-۰۶-۲۴

بان کی مون: روحانی به وعده خود برای آزادی بیشتر عمل نکرده است

بان کی مون: روحانی به وعده خود برای آزادی بیشتر عمل نکرده است
تشديد و افزايش اعدامها و سرکوب روزنامه نگاران و اقلیتهای قومی و مذهبی در ایران هم چنان ادامه دارد.
دبیر کل سازمان ملل متحد در گزارشی جدید در مورد ایران می‌گوید، حسن روحانی به وعده‌ خود برای آزادی بیشتر عمل نکرده و این وعده‌ها بهبود عمده‌ای در وضعیت حقوق بشر و آزادی بیان به‌وجود نیاورده است.
بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل متحد در گزارش سالانه جدید در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران از عملکرد دولت حسن روحانی در این رابطه انتقاد کرد.
در این گزارش که نسخه‌ای از آن روز جمعه (۲۱ شهریور، ۱۲ سپتامبر) به خبرگزاری رویترز ارائه شد با اشاره به افزایش شمار اعدام‌ها در ایران هشدار داده شده است.

بان گفت، وعده حسن روحانی، رئيس جمهور ایران در مورد آزادی‌های وسیع‌تر هیچ بهبود عمده‌ای در زمینه حقوق بشر و آزادی بیان در ایران به بار نیاورد.

در گزارش گفته شده است: «رئيس‌جمهور، حسن روحانی وعده داده بود که محدودیت آزادی بیان را کاهش داده تا امنیت برای رسانه‌ها تضمین شود....شوربختانه آن وعده‌ها هنوز به بهبود عمده‌‌ای منجر نشده و محدودیت‌های اعمال شده بر آزادی بیان کماکان بر بسیاری از عرصه‌های زندگی اثر می‌گذارند.»

گزارش كامل در سايت دويچه وله
http://goo.gl/clFVgu

حركت ذاتي، حركت ادراكي

حركت ذاتي، حركت ادراكي
حركت ادراكي، حركت ذاتي جزو درس‌هايمان است كه بهتر است به توضيحي راجع‌ به آن داشته باشيم. اگر من سؤال كنم كه اين چيه؟ اين يك ليوان است، ديگر چه جوابي به آن مي‌توانيم بدهيم؟....... كه اصلا وجود خارجي ندارد ديگر چي؟ وجه‌الله است. «فَاَينَما تُوَلّوا فَثَمّ وَجْهُ ‌الله» (بقره 115) وجه‌الله را هر معني كه مي‌خواهيد بكنيد، صورت اوست، صورتش،خودش است يا خودش نيست، هر برداشتي كه مي‌خواهيد بكنيد چون در نهايت، بعضي‌ها ممكن است كه بگويند «صورتش است خودش نيست» باشه! پس خداوند اجزاء پيدا مي‌كند مي‌‌گوييم يدالله، روح‌الله، وجه‌الله، اينها مي‌‌شود اجزاء خداوند درست است؟..... آيا خداوند اجزاء دارد؟...... پس ما به وحدت مي‌رسيم در نهايت چيزي جزء وحدت نمي‌بينيم، چيزي جز «لااله الاالله» نمي‌بينيم....... همه‌‌اش وحدت است از هر زاويه‌اي برويم مي‌رسيم به يك وحدت كه الان آن وحدت اينجا درگير تضاد شده، آن موزوني بالا آمده اينجا شده ناموزون و ما چيزهاي ناموزون مي‌بينيم، مثل همين ظلمي كه صحبت كرديم اينجا چون بيرنگي اسير رنگ شد، بيرنگي بوده بالا، آمده اينجا اسير رنگ شده
«چون كه بيرنگي اسير رنگ شد
موسئي با موسئي در جنگ شد»
دو نفر هم‌فرقه و هم‌دين و هم‌كيش با هم وارد جنگ شدند. به زبان ساده‌تر، اين است كه اين مسئله را سه تعريف مختلف برايش در آورديم؛ ظاهرش را ديديم، ......ذاتش را ديديم، ......باطنش را ديديم.................. چه چيزي باعث مي‌شود كه اين را من اينجا ليوان ببينم، يا عدمش را ببينم يا وجه‌الله را ببينم، چه چيزي باعث مي‌شود؟ ديد من و ديد شما باعث مي‌شود كه من نگاه به اين ستون مي‌كنم، ستون مي‌بينم، شما نگاه مي‌كنيد عدم مي‌بينيد مي‌توانيد وجه‌الله ببينيد،...... اين ديد ماست................. و ما اصلاً حركت به سمت كمال، يعني اشياء و جهان هستي حركتي به سمت كمال ندارد، در كمال آفريده شده از اين كامل‌تر نمي‌شود خداوند چيز ناقص خلق نكرده همه چيز كامل است
«دل گرچه در اين واديه بسيار شتافت
يك موي ندانست ولي موي شكافت
اندر دل من هزار خورشيد بتافت
آخر كمال ذره‌اي راه نيافت»
ترم پنجم، جلسه سوم، تصويري
محمد علي طاهري، عرفان کيهاني

ديد ظاهربين، ديد باطن‌بين

ديد ظاهربين، ديد باطن‌بين
يك ذره در نهايت كمال آفريده شده .....ديگر از اين كامل‌تر نمي‌شود.....، ما در نهايت كمال آفريده شديم از اين كامل‌تر،.....
البته بحث ما مسئله تكامل نيست تغيير فرم نيست، تغيير فرم ما مگر غير از با همان مولكول‌هاست، همان اتم‌هاست،..... آجرش كه يكي است،..... آجرها ثابت است،....... با آن ساختمان‌هاي مختلفي ساخته مي‌شو......د يعني ذره در اوج كمال آفريده شده.....
ديگر بعد از آن، اين كه قرار است با اين چشمي كه مي‌بينيم يا ظاهر مي‌بينيم، چشم ظاهربين؛........ چشم ظاهربين اگر در ظاهربيني بماند، خود ظاهربيني شرك است،.......... اگر قفل شود در ظاهربيني، ظاهربيني خودش شرك است، .......مي‌تواند بيايد همين چشم بتواند ذات را ببيند،..... بتواند باطن را ببيند....... يك جاهايي كه گفته مي‌شود مثلاً به باطن‌بيني رسيد- كه مورد سوء استفاده است- مثلاً توانسته است ذات و باطن را ببيند بعد چه برداشتي كردند؟!..... آمدند شخصيتي‌خواني و درون را ببينند و فلاني رسيد به باطن!،..... باطن ما كجاست و باطني كه آن‌ها مي‌خواهند بگويند چيست؟.....
باطن و ذات يعني بيايي "عدم" و" وجه‌الله" را ببيني،....
اين مسئله رسيدن به ظاهر و ذات و باطن است.
ترم پنجم، جلسه سوم، تصويري
محمد علي طاهري، عرفان کيهاني

حال كمال را تعريف كنيم

حال كمال را تعريف كنيم،..... باطنش چيه؟ وجه‌الله باطنش است،...
ذاتش در نهايت غيرقابل تعريف است، يعني آنكه ما مي‌گوييم عدم يعني ظاهراً چيزي نيست يعني وجود خارجي ندارد ولي اين غيرقابل تعريف است....... ولي الان فهميديم كه اين وجود خارجي ندارد عدم است.....
پس يك ذره سه تا وجه‌اش را با خودش حمل مي‌كند تا ما چي مي‌بينيم
پس كمال يعني ارتقاء ديد ناظر،.......
شما بگو چي مي‌بيني،.... من بگويم چي مي‌بينم،...... هر كسي بگويد چي مي‌بيند كمال معلوم مي‌شود........ وقتي ارتقاء ديد ناظر، كمال يعني اين، چيز شاقّي نيست. .......
و در مذاهب و در كتاب مقدس اگر جايي شنيديم كه قرار است ما به باطن برسيم، چشم باطن‌بين پيدا كنيم، چشم باطن‌بين چيه؟ ......چشمي است كه پي برده «فَاَينَما تُوَلّوا فَثَمّ وَجهُ ‌الله» (بقره 115) به اين پي برده .......و اگر انسان از دنيا برود و چشم ظاهربين داشته باشد يعني در شرك مرده است....... چون هر چي را ديده غير از او ديده،......... هر چي را ديده من‌دون‌الله بوده........، يعني يك عمر با من‌دون‌الله سر كرده و سپري كرده؛...... ستون ديده، ستون بوده،...... خانه ديده، خانه بوده.........، هيچ چيزي را او ندانسته است.....
حالا يك چشمي مي‌تواند «رسد آدمي به جايي كه به جز خدا نبيند»..... اين كمال است .....يعني هر جا كه نگاه مي‌كند وجه‌الله است.
ترم پنجم، جلس? سوم، تصويري
محمد علي طاهري، عرفان کيهاني

۱۳۹۳-۰۶-۲۳

وقتي چشمي در ظاهر قفل شود

بنابراين وقتي چشمي در ظاهر قفل شود تا مادامي كه قفل است يعني چي؟ يعني خودش مظهري از شرك است........ پس در واقع ممكن است از ديد يك ظاهربين يك باطن‌بين كافر باشد،........ از ديد باطن بين، ظاهربين در شرك است .......
یكي از دلايل اين جنگ و جدال‌هاي در عرفان ظاهراً دارد با اين و آن... مثل همين شرك كه شنيديد به همين علت است......... به همين دليل است اين آن را تكفير مي‌كند....... آن هم متقابلاً مي‌خواهد اين يكي را حواسش جمع كند و بگويد قفل نشويد كه اگر قفل شديد اين مسئله است.
حالا كسي كه در ظاهر‌گير كرده شايد در همان ظاهر خودش دارد با خدا راز و نياز مي‌كند،..... با خدا سر مي‌كند، و خيال مي‌كند حتي ممكن است احساس رستگاري هم داشته باشد .......ولي شما مي‌آييد مي‌بينيد كه چيزي جز ظاهربيني در او نيست، ...
ظاهربيني يعني من‌دون‌الله،...... چشم ظاهربين يعني در واقع غرق در من‌دون‌الله بودن .....چون من‌دون‌الله از نظر ما معني بسيار بسيار گسترده‌اي دارد، .......من‌دون‌الله يعني غير از خدا. ........حالا غير از خدا را اگر بسط بدهيم، بعضي‌ها از من‌دون‌الله يك برداشت بسيار آبكي دارند يعني يك كسي فرض كنيد اگر برود دنبال يك بتي آن مي‌شود من‌دون‌الله!،....... در حالي كه بحث من‌دون‌الله بحث بسيار پيچيده‌اي است و بحثي است كه خيلي مسايل را در خودش دارد و ما هنوز بايد بازش بكنيم.
ترم پنجم، جلسل سوم، تصویری
محمد علی طاهری، عرفان کیهانی

ما يك حركت داريم، حركت ادراكي است

 پس ما يك حركت داريم، حركت ادراكي است...... اسمش حركت است ولي ما بدون اين كه از جاي‌مان حركت كنيم در كسري از ثانيه يكدفعه متوجه قضيه شويم كه «اين است»....... اين يعني ارتقاء، بدون نياز به صرف زمان و جابجايي مكان، انسان مي‌تواند حركت ادراكي داشته باشد........
و اين جلوي حربه شيطان كه نااميدي است را مي‌گيرد........ ما اميدمان به همان صفر ثانيه است....... يعني يك طرفه‌العين هم زياد است يعني يك ثانيه هم زياد است كه يكدفعه متوجه شويم. يك درك است و هر لحظه ممكن است ما به اين درك نائل شويم و بفهميم كه هدف در روي زمين و در اين جايگاه هدف اين است.
اين واحدهايي كه ما در اين كورس زندگي بايد بگذرانيم، از ابتدا تا انتهايش را اگر يك دانشگاه يا يك دوران تحصيلي از مهد كودك و دبستان و دبيرستان و دانشگاه تصور كنيم،...... در اينجا واحدهايي را بايد بگذرانيم، يك واحدي را بايد بگذرانيم كه در اين واحد عمدتاً" ارتقاء ديد ناظر" است، .......بقيه‌اش بازي است....... هر كاري ديگري كه مي‌كنيم با يك بازي است....... كه اين بازي قرار است ما را به كمال ذره،..... به كمال،..... به ارتقاء ديد ناظر برساند....... مثلاً در دوره 3 ديديم كه اين ديد ما، در يك مقاطع جزئي‌تري، مثل زندگي، مثل هستي كه مي‌شد بينش چقدر تأثير داشت.
اما اصلاً اينجا يك مسئله كلي است كه اصلاً ما به هستي چطوري نگاه مي‌كنيم يك چيز كلي است...... و بعد از اين ماجرا حل مي‌شود،..... اناالحق پيش مي‌آيد، ......درك جمال يار پيش مي‌آيد، .......درك وحدت پيش مي‌آيد همه‌ اين‌ها... چطور مي‌بينيم.....؟ چطور نگاه بكنيم؟ اين است......
اين اصلاً هيچي نمي‌خواهد، نه رياضت مي‌خواهد،...... هيچي نمي‌خواهد اين فقط يك بشكن زدن است. .......سرمايه پشت آن "اشتياق" است،..... خواستن ماست، ......خيلي‌ها مي‌گويند «ما چه بخواهيم؟».....
مي‌گويد «اُدعوني» حالا چي؟ يكي فكر مي‌كند اين گفته «اُدعوني» يعني تو ميليارد بخواه.......، اين را بخواه، آن را بخواه....... ماجرا سر اينجاست كه ما اصلاً بدانيم چي مي‌خواهيم،....... ما اول بايد تعريف كنيم يعني ما بايد تعريف داشته باشيم كه چي مي‌خواهيم.
ترم پنجم، جلسۀ سوم، تصویری
محمد علی طاهری، عرفان کیهانی

اُدعوني

الان مشخص مي‌توانيم چارچوب «اُدعوني» را مشخص كنيم، ما ارتقاء ديد مي‌خواهيم،...... ما نه از تو سلامتي مي‌خواهيم،..... نه ارتباط اسكن مي‌خواهيم، .....نه اين را مي‌خواهيم نه آن را مي‌خواهيم،....... اين‌ها همه‌اش بازي بود .....ما در واقع "ارتقاء ديد" مي‌خواهيم......... نه اين كه مغايرت داشته باشد، حالا از امروز اين نشود كه ما ارتباطي براي خودمان برقرار نكنيم، من تجربه خودم را عنوان كردم و هر كسي بايد با تجربه خودش در اين مسئله جلو بيايد.....، چون تقليد در اين خصوص جايز نيست....... هر كسي بايد با مسئله وحدت و با مسئله كمال، اصول كلي است اما هر كسي تجربه خودش را دارد مثل اثر انگشتش است،...... نه به دليل اينكه من اين كار را كردم شما هم بايد بكنيد، هر كسي بايد تجربه خودش را دنبال كند طبق اصول كلي، اصول كلي است...... اما شما هر كدام يكجور به ارتقاء ديد نزديك مي‌شويد ولي تعريف كلي را كرديم «اُدعوني» بخواه، اين خواندن و خواستن براي چي، اصلاً چي مي‌خواهيم؟ ......
به يك صاحب مقامي مي‌گوييم «من مي‌خواهم» مي‌گويد چي مي‌خواهي؟...... بازم مي‌گويم «من مي‌خواهم!» اين كه نمي‌شود......، در واقع اگر كه ما، يعني انسان از مسئله «اُدعوني» نتيجه موفقي نمي‌گيرد يك دليل عمده‌اش اين است كه اصلاً نمي‌داند كه چي مي‌خواهد،..... يعني در اين حد خودش را زحمت نداده كه برود ببيند كه چي مي‌خواهد؟.... قرار است چي بشود؟... اصلاً چرا آمده؟.... يك چيزهاي كلي را بداند بعد حالا مشخص است، مشخص مي‌گويد «من اين را مي‌خواهم من فهميدم چي بايد بخواهم»....
ترم پنجم، جلسۀ سوم، تصویری
محمد علی طاهریف عرفان کیهانی

مي‌گوييم اي خدا كمال مي‌خواهيم

بنابراين ما را نگه مي‌دارند، نگه مي‌دارند، تا مي‌گويد «نگويي چي مي‌خواهي خبري نيست»...... ما مي‌گوييم اي خدا كمال مي‌خواهيم...... او هم منظور ما را متوجه مي‌شود سميع و بصير و خبير و رحيم و ... ولي همچنين چارچوب كار و حول‌وحوش قضيه را به عهده ما گذاشته كه ما يكسري كشف كنيم. ....
اصلاً كمال كه مي‌گوييم منظورمان چيه؟ ......صد نفر اگر كمال را تعريف كنند صد تا برداشت متفاوت از كمال دارند......... مي‌گوييم «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنیا حَسَنَة» (بقره 201) «خداوندا در دنيا بهترين را به من بده» اما معني‌اش يكي است ولي قبلاً هم اشاره كرديم، آيا همه مي‌گويند كه بهترين را به ما بده منظورشان اين است كه ما انتخاب نمي‌كنيم، تو انتخاب كن؟..... بعد مي‌دانند كه بهترين چيه؟...... اين مي‌گويد برج، سلامتي، فرزندان سالم، هر كسي يك چيزي مي‌گويد و همه چيز را مي‌گويند جز آنچه كه بايد بگويند، آن بهترين بايد مورد شناسايي ما قرار بگيرد. مي‌گويد كه من شما را روي زمين فرستادم كه بهترين را بفهميد چيه، شما دوباره صورت مسئله را دوباره مي‌گذاريد جلوي خود من؟! .....
مثل معلم كه مسئله را مي‌دهد به شاگرد كه حل كند بعد شاگرد مي‌گويد «آقا معلم، يك سؤالي دارم مي‌شود اين را براي من حل كني؟!» يعني دقيقاً ما با خدا اين كار را مي‌كنيم، .......صورت مسئله‌اي را كه به ما داده ما حلش كنيم دوباره مي‌گوييم بيا حلش كن! ......ما را فرستاده كه ما كمال را پيدا كنيم بعد ما مي‌گوييم خدا به ما كمال بده، او مي‌گويد تو چكار كردي؟ ما مي‌گوييم به ما بده تا بگوييم چكار كرديم!،......... يك معمايي است كه توي آن گير كرديم.
حالا دوباره، خودش، مي‌گوييم خودت را مي‌خواهيم، مي‌گويد من چي هستم؟ از من چي فهميدي؟...
عارف هم مي‌گويد «ما ز دوست غير از دوست مقصدي نمي‌خواهيم».... يا «حيف باشد از او غير از او تمنايي»....... ما قبلاً در دعا تعريف كرديم كه دعا در دنياي عرفان يك نيم خط بيشتر نيست،...... باز هم حالا امروز براي اولين بار شايد از اين مسائل داريم صحبت مي‌كنيم، باور مي‌كنيد كه سال‌هاست من هيچ درخواستي نداشتم، باورتان مي‌شود؟ براي خودم حتي تشعشع مثبت، حتي در يك مورد كار نكردم...... ماجرا در انتها به صورت مطلق، مطلق نگوييم مي‌آيد، مي‌آيد، مي‌آيد به همان مسئله مي‌رسد اما مي‌گويد «حيف باشد از او غير از او تمنايي» مي‌گويد خيلي خوب من را تمنا داري، ديگر هيچي نمي‌خواهي نه براي كار...، حالا من چي هستم؟ من را مي‌خواهي منظورت از من چيست؟
درست است ما يك لِوِل مي‌آييم بالاتر اما دوباره صورت مسئله اين است او ما را فرستاده ما بفهميم او چيست......؟ بعد دوباره ما صورت مسئله را برمي‌گردانيم برايش مي‌گوييم خودت را مي‌خواهيم، او مي‌گويد من چي هستم؟ ما مي‌گوييم ما خودت را مي‌خواهيم....... آيا اين وسط يك چيزي كم نيست؟....
پس اينجا پيش مي‌آيد كه بحث خودشناسي و خداشناسي، خيلي از مسائل مختلف پيش مي‌آيد كه او چيست؟ ...........در اين قضيه ما بايد به يك نقطه نظرهايي برسيم و بعد بياييم كه در دوره‌هاي بعد متوجه مي‌شويم كه تعريف ما از خداوند چقدر غلط است.
ترم پنجم، جلسۀ سوم، تصویری
محمد علی طاهریف عرفان کیهانی