۱۳۹۳-۰۹-۰۷

مگر خلقت بصورت يكسان نيست، چرا بايد شعورها فرق كنند؟

پرسش:
مگر خلقت بصورت يكسان نيست، چرا بايد شعورها فرق كنند؟
پاسخ:
شما وقتی یک ساختمان می سازید از جنس‌های متضاد استفاده می‌کنید که شاید سنخیت با هم ندارند اما مجموعه‌ای که جمع می‌شود هماهنگی دارد. بعضی چیزها را هم نمی‌توانید درک کنید. مثل جریان الکتریکی که در ساختمان به کار برده شده از پیچیدگی خاصی برخوردار است. در خلقت ما هم همینطوراست. هر چیزی به تنهایی ماجرایی دارد اما معمار هستی همه اینها را در کنار هم قرار داده و جمعش را می بینیم.
معمار هستی توانا عمل کرده و محصول هوشمندانه ای را ایجاد کرده که در عین حال هم هست و هم نیست. اما یک بحثی روی پله شعور عشق است. آیا همه تبعات عشق را می‌فهمند؟
پس این مسئله در عرض هم گسترش دارد: یعنی ما عشق عقلانی هم داریم، عشقی که عقل پیشنهاد می‌کند که می‌گوید تو بخواهی بمانی این هم باید باشد، محبت عقلانی، ایثار عقلانی (عقل مي گويد اين را بده به نفعت تمام مي شود)، ‌منفعت طلبی است که ایجاب می کند ما دست به کاری بزنیم.
ممکن است عمدتا انسان عشق عقلانی را تجربه کند. بحث، بحث همان عشق به معنای اسارت و عشق به معنای آزادی است. ممکن است این‌جا هم علاقه ما عقلانی باشد که عقل می‌گوید اگر این را برای خودت نگه داری بهتراست.
پس می توانیم بررسی کنیم که تبعات عشق را عقلانی بررسی می‌کنیم یا از روی عشق. این مقدمه خود شناسی است.
دوره 2- جلسه 5 - زنگ 2
استاد محمد علی طاهری

#سايت_سايمنتولوژي_فرادرماني
#انجمن_سایمنتولوژی_فرادرمانی
#erfanekeihani

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر