۱۳۹۲-۰۹-۰۶

چرا همه عرفا از " عقل" نالیده اند؟

همه عرفا از عاقل ترین و عالم ترین افراد زمان خودبوده اند اماسروده های آنها پر از شکوه و شکایت از عقل است...
آنها به دو دلیل از عقل نالیده اند:

1- ناله از عقل جزء نگر
در "داستان فیل در تاریکی و اختلاف مردم" دراشعار مولانا ، نمودی از "عقل جزء نگر را می بینیم که در آنجا مردم بی خرد ، "حس" را عامل معرفت و شناخت می دانستند و در اثر این اشتباه دچار اختلافات شدید شدند.

در کارخانه ای که ره عقل و فضل نیست
فهم ضعیف ، رای فضولی چرا کند؟
(حافظ)

2- ناله از عقل واقع نگر:
سخت ترین مرحله برای عارف مرحله ای است که می خواهد از روی پله عقل به پله عشق گام بگذارد.عقل ضمن انکار چنین پله ای ، برای حرکت او ایجاد مانع کرده و او را به کلی از این کار بر حذر می دارد.

عقل گوید شش جهت حد است و بیرون راه نیست
عشق گوید راه هست و رفته ام من بارها...
(مولانا)

در نتیحه عقل که بدون آن عشفی نمی تواند وجود داشته باشددر جایی برای عارف دست و پا گیر شده و تضاد ایجاد می کند...
عارف به خوبی فهمیده است که زمان هایی که می خواهد روی پله عشق قدم بگذارد ، باید عقل را رها کند.

گرفتم گوش عقل و گفتم ای عقل
برون رو، کز تو وارستم من امروز
بشوی ای عقل دست خویش از من
که با مجنون بپیوستم من امروز
(مولانا)

( برگرفته از کتاب "انسان از منظری دیگر" - استاد طاهری)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر