۱۳۹۲-۰۹-۰۶

حربه ی شیطان :

میگوید فکر نکن ،اشتیاق هم به خرج نده ،این را حمل کن کارت درست می شود، این را حمل کن حفظ می شوی ، این را حمل کن اونطوری می شود و ما را به ظاهر پرستی معطوف می کند،
"ظاهر پرستی" یکی از بزرگترین مشکلات ما است، می خواهیم برویم به "باطن". 
کمال ، جرکت از ظاهر به "باطن" است، اما او می خواهد ما را از باطن به ظاهر بیاورد.
انگشتر دستت هست تمام است دیگر !
اون را آویزان کردی تمام است دیگر !
خیال ما را راحت بکند ، لذا ما دیگر نه تفکر ، نه تعقل ، نه اشتیاق ، هیچی ! یعنی به ظاهر بسنده کردیم در حالیکه از ظاهر همه ی این چیزها باید حرکت کنیم به باطنش.

(استاد محمد علی طاهری)

"نسبیت زشت و زیبا"

اگر بتوان انسان را از جهان هستی مادی بیرون گذاشت، زشتی و زیبایی معنی و مفهوم خود را از دست می دهد. در حقیقت، جهان هستی به خودی خود تعریفی برای زشتی و زیبایی ندارد. این انسان است که به جهان هستی معنا می دهد و آن را تعبیر و تفسیر می کند و گر نه در طبیعت، زشت و زیبا همه جا در کنار هم قرار دارند و از بابت آن هیچ اعتراضی وجود ندارد.

پر طاووس را مبین و پای بین 
تا که سوء العین نگشاید یقین

اگر زیبایی پر طاووس را نظاره می کنیم، لازم است پایش را نیز ببینیم تا دچار کج فهمی نشویم و از حقیقت قوانین هستی دور نیفتاده، فکر نکنیم که همه چیز باید در زیبایی مطلق و یا زشتی مطلق قرار داشته باشد. در هستی زیبایی و زشتی در کنار هم قرار دارد: گل و خار آن، پر طاووس و پای او و ... که حاصل جمع هر یک از این ها یک زیبایی طبیعی دارد.

یکی دیگر از بینش هایی که موجب بیماری انسان می شود، دیدگاه «مطلق بینی» در برآورد زیبایی است. در واقع این دیدگاه انسان را به دنبال این می کشاند که در مخلوقات الهی انتظار زیبایی مطلق داشته باشد. در حالی که زیبایی مطلق که هیچ گونه زشتی در حاشیه خود نداشته باشد، در هیچ یک از اجزای جهان وجود ندارد و اگر به این موضوع توجه نشود، ممکن است هر چیزی در نظر انسان زشت مطلق تلقی شود و از این جهت، اذیت و ناراحتی عمیق او را فراهم آورد. اگر گلی باشد، خار هم در کنار آن خواهد بود. این «دیدگاه نسبیتی» درباره زشتی و زیبایی است که به انسان می فهماند که در کنار زیبایی می تواند زشتی و در کنار زشتی نیز می تواند زیبایی وجود داشته باشد.

یکی از اثرات فهم و درک این موضوع، نقش آن در سلامتی است. با قبول قانون نسبیت و اصل عدم قطعیت، می توانیم از بیماری هایی که ناشی از تنش ها هستند، رها شویم؛ زیرا عدم آگاهی از قانون نسبیت منجر به ایجاد تنش و سپس بیماری های جسمی، روانی، ذهنی و روان تنی خواهد شد. اما با گردشی در کوچه باغ راز هستی و کشف رمز از آن و پی بردن به وحدت هستی مادی به این نکته می توان واقف شد که سراسر آن زیبایی است. به عبارت دیگر، در تماشای باغ هستی، با شکستن عینک «مطلق بینی» موفق به دیدن وحدت حاکم بر آن می شویم که خود نوعی زیبایی است. علاوه بر این، فهم و درک این وحدت عامل درک عظمت طرح الهی است که اگر کسی درباره آن به یقین برسد، نظاره گر زیبایی نقش بسته در زمینه این طرح شگفت انگیز خواهد شد.

زندگی زیباست چشمی باز کن
گردشی در کوچه باغ راز کن

هر که چشمش در تماشا نقش بست
عینک بدبینی خود را شکست ...

گر تو را نور یقین پیدا شود
میتواند زشت هم زیبا شود (مولانا)

(محمد علی طاهری / بینش انسان / قانون نسبیت )

چرا همه عرفا از " عقل" نالیده اند؟

همه عرفا از عاقل ترین و عالم ترین افراد زمان خودبوده اند اماسروده های آنها پر از شکوه و شکایت از عقل است...
آنها به دو دلیل از عقل نالیده اند:

1- ناله از عقل جزء نگر
در "داستان فیل در تاریکی و اختلاف مردم" دراشعار مولانا ، نمودی از "عقل جزء نگر را می بینیم که در آنجا مردم بی خرد ، "حس" را عامل معرفت و شناخت می دانستند و در اثر این اشتباه دچار اختلافات شدید شدند.

در کارخانه ای که ره عقل و فضل نیست
فهم ضعیف ، رای فضولی چرا کند؟
(حافظ)

2- ناله از عقل واقع نگر:
سخت ترین مرحله برای عارف مرحله ای است که می خواهد از روی پله عقل به پله عشق گام بگذارد.عقل ضمن انکار چنین پله ای ، برای حرکت او ایجاد مانع کرده و او را به کلی از این کار بر حذر می دارد.

عقل گوید شش جهت حد است و بیرون راه نیست
عشق گوید راه هست و رفته ام من بارها...
(مولانا)

در نتیحه عقل که بدون آن عشفی نمی تواند وجود داشته باشددر جایی برای عارف دست و پا گیر شده و تضاد ایجاد می کند...
عارف به خوبی فهمیده است که زمان هایی که می خواهد روی پله عشق قدم بگذارد ، باید عقل را رها کند.

گرفتم گوش عقل و گفتم ای عقل
برون رو، کز تو وارستم من امروز
بشوی ای عقل دست خویش از من
که با مجنون بپیوستم من امروز
(مولانا)

( برگرفته از کتاب "انسان از منظری دیگر" - استاد طاهری)

مبحث مهم امانتداری!!

بحث سخت گيري، بحث سوگندنامه اين ها همه اش براي اين است كه ما دقيقا همين را، اين امانت الهي را عينا انتقال بدهيم، ديگر در آن دست برده نشود، ولو اين كه شما قطعا نيت تان خوب است، نيت تان كمك است!

دوره دو ++++ استاد محمد علی طاهری

۱۳۹۲-۰۹-۰۴

استاد عشق آزادگی

با تشکر از این همراه گرامی











بازداشت سرکار خانم فهیمه اعرفی

با سلام
دوشنبه 4 آذرماه 1392
احتراما" به استحضار همراهان و مربیان گرامی میرسانیم هنوز از وضعیت مدرس دلسوز آقای حمید رضا عسگری اطلاعی در دست نمی باشد.
یاد آور میشویم که آقای حمید رضا عسگری، هفته گذشته با اتهام تشویش اذهان عمومی و... به جرم پیگیری پرونده بازداشت همسر خود سرکار خانم فهیمه اعرفی ، از سوی عده ای ناشناس بازداشت و به نقطه ای نامعلوم منتقل شدند .
همسر ایشان سرکار خانم فهیمه اعرفی (مدرس قرآن) نیز حدود چهار هفته قبل از سوی شش نفر نقابدار بازداشت و به نقطه ای نامشخص منتقل شده و تا این تاریخ هیچگونه اطلاعی از وضعیت ایشان در دسترس نیست.
با آرزوی سلامتی و صبر برای فرزندان و خانواده این عزیزان

همراه با طلب خیر





۱۳۹۲-۰۹-۰۳

منظور از خواب مستقيم خود كلمه مستقيم؟

سوال:
منظور از خواب مستقيم خود كلمه مستقيم؟

پاسخ:
منظور اين است كه خواب فردي كه متصل است تعبير نمي خواهد، مستقيم است ولي كسي كه مستقيم نيست خواب نياز به تعبير دارد و اصولا خواب چپ است. مي گويند خواب زن چپ است؛ جنگ بود صلح است، صلح بود جنگ است، مرگ بود تولد است، تولد بود مرگ است، چپ است. ممكن است سمبليك باشد ولي خودش گوياي خودش است، نياز به
تعبير ندارد. اين كه اتفاق بيفتد، آن را شبكه مثبت نمي گويد، اگر چيزي است كه اتفاق مي افتد اين شبكه منفي است. اگر خواب طوري باشد كه اضطراب بيايد، نگراني بيايد، اين جور مسائل در آن پيدا شود كه از شبكه منفي است.

مطالب دوره دو *** استاد محمد علي طاهري

اهميت تثبيت در فاز مثبت!

اهميت تثبيت در فاز مثبت!

ما در واقع تمام صدمات و ضرباتي كه مي خوريم در فاز منفي داريم مي خوريم. اگر براي ما طلسم جاري مي كنند، كارگر مي شود، براي اين كه ما خودمان هم در فاز منفي هستيم. اگر موجود غيرارگانيك مي آيد براي اين كه در فاز منفي هستيم!

استاد محمد علي طاهري

اهميت نرفتن در فاز منفي!

اهميت نرفتن در فاز منفي!

ما حتي براي درمان افراد دچار دلهره و اضطراب و نگراني نمي شويم. اين هم نكته مهمي است! يعني ما اتصال مي دهيم، ولي نگران نيستيم، آي خوب مي شود، واي ... حالا ما از دوره يك صحبت نمي كنيم، مي گوييم عيب ندارد، بگذار بروند تجربه كنند همه چم و خمَ هاي اين قضيه را بگذاريد خودشان بروند تست كنند. اما مي آييد دوره هاي بالاتر مي بينيم كه ما اصلا نگراني نداريم كه« آي خوب مي شود، آي نمي شود ». در دوره يك همه دل نگرانند، اضطراب دارند « آي چي ميشه، آي نميشه » و بعضي مواقع هم نسبت به افراد احساس عاطفي هم پيدا مي كنند و حتي دير و زود شدنش هم باعث مي شود كه ما نگران شويم، ناراحت شويم. ولي نه، وقتي ما سپرديم، تمام شد، ديگر احساس ما مستقل از قضاياست، يعني در اين حد ما به رعايت اين نكات مي رسيم كه به فاز منفي نياييم!

مطالب دوره دو *** استاد محمد علي طاهري

من دون الله و الهکم التکاثر


من دون الله و الهکم التکاثر

در مکتب هند اومدند کمال رو به اصطلاح تکنیکالش کردند و به تکنیک ارتباطش میدهند، که اگر انرژی کندالینی بیدار بشه چی میشه؟
اگراینجا تمرکز کنیم چشم سوممون ، چشم سوممون باز میشه، نمیدونم چی، آینده می بینیم، اینرو همین مسائلُ ، چشم برزخیو.آقا چشم برزخیت باز شده .
اینها توضیحاتیست که بطرف بگن آقا چی شده، بگه رفتم ریاضت کشیدم، چشم سومم رو باز کردم .و حالا که چون من هم زحمت کشیدم چشم سومم باز شده اجازه دارم داخل خونه شما رو ببینم، اجازه دارم درون شما رو ببینم و چون اینکارها رو کردم اجازه دارم شما رو هم تسخیر کنم .یعنی یه توجیه این حرفا چیه؟ که این قضایا و این مسائل همونطور که گفتیم معرفت تکنیکال نیست، معرفت تکنیکی نیست. با یک نمیدونم انگشتر شرف الشمس نیست، دقت می کنید، اگر سرمایه هایی رو که ما به انگشترهامون گذاشتیم، ..... که ما روی انگشترامون گذاشتیم روی یه بخش دیگه گذاشته بودیم الان به یه جایی رسیده بودیم، یعنی دلمون رو خوش کردیم به گردن بندها مون یعنی دلمون رو خوش کردیم به انگشترهامون، خب !! و هی نشستیم که این گردنبند برای من، هم حفظم کنه هم برام کمال بیاره، نیاورد، انگشتره این کارو بکنه، نیاورد، نمیاره، هرگز نمیاره. و ما سرمون در عالم کثرت با اسباب و وسایل گرم بود. و اینا خودشون میشه من دون الله یعنی من وقتی چشمم امیدم به گردنبندم هست، میشه من دون الله اون گردنبند،چشم امیدم به انگشترمه دوباره همینطور و خلاصه تو عالم کثرت، سر ما به یه چیزی گرم میشه، الهکم التکاثر حتی زرتم المقابر، کثرت بر شما حاکم شد تا آنجا که رفتید به مقبره هاتون رسیدید، به مقبره هاتون پرداختید، سرتون رو با مقبره ها گرم کردید.
برج و بارو ساختید، نمیدونم دکورش، فلان و چشمک زن و نمیدونم از اینجور چیزا اشغال کردید، همین آرامگاه و بند و بساط و اینها .
اینها مظاهر همین الهکم التکاثره، که کثرت بر شما حاکم شد.
>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>
http://www.mediafire.com/?y6ga8lx095802vv

الله سريع الحساب

الله سريع الحساب

یه موضوعی هست که میگویند الله سریع الحساب..
پس خداوند سریع الحساب هست ، منظور از سریع الحساب بودن چیه ، خوب اگه قراره در جهنم حساب كتاب پس بدیم ،خب دیگه نمیگن الله سریع الحساب ، اگر قراره سریع الحساب باشه پس جهنم چیه؟؟؟
خب، سریع الحساب بودن چیه؟؟
اینه که همین الان ، یک ماجرایی که اتفاق میفته ، من شیمیایی جواب میگیرم ، تشعشعاتی جواب میگیرم ، آن ، آن
یعنی به لحظه نمیکشه، من جوابم رو گرفتم . اين يك موضوعه، سريع.
یه مسئله دیگه بازتاب من در همین جاست که :
این جهان کوه ست و فعل ما ندا سوی ما آید ندا ها را صدا
تو کوه ها میکنی چند ثانیه بعد صدای خودت به خودت بر میگرده ، الان صبح از خونه میای بیرون، من اعصاب ایشون رو خراب میکنم ، خب ، ایشون هم با اعصاب خراب میره سرِ کار ، اعصاب اونو خراب میکنه ، اعصاب ارباب رجوع رو ، ارباب رجوع میره سر کارش اعصاب اونو ، اونم میره اونجا ، اونهم ....همینطوری ...
توجه میکنید؟؟
شب میریم خونه میبینیم پسرمون اومد ،بچه ما ، همسر ما اومد میگه آخ آخ آخ آخ .. این نمیدونم همسایه ما عجب آدم مثلا فلان و بیصار و از این حرفاست .اینکارو کرد اونکارو کرد اینکارو کرد.
بعد ما میگیم بله ، عجب مردمان بدی هستند ،حالا پیگیری نداریم ، اگه پیگیری کنیم یه دفعه میبینیم که اِ این نتیجه همونیه که من صبح اعصاب اون رو خراب کردم !!، اونهم اونو ، اونکار ..... همینطوری چرخیده رسیده به همسایه من ، اعصاب ما رو خراب کرد .درست شد یا نه ؟؟
این هم یک اثره و بعد دوباره یه اثر داریم که قانون بازتابه تو حکمت الهیه ، حکمت الهی ، حالا دوره بعد که همزاد رو شناختیم ، همزاد حکمت الهی رو پیاده میکنه .و این همزاد ماست که مزد اشتیاق ما ، مسائل ما ، قضایای ما رو ردیف میکنه ، پس نقش هاي بسیار زیادی همزاد ما داره ، خب ؟!؟خلاصه کلام ، میره بالا بازتاب اونهم میاد به من میرسه :
یهدی من یشاء و اون ماجرا.



با تشكر و طلب خير جمعي
http://www.mediafire.com/?239t5ysk0vi0o4v

 ان الله سریع الحساب

كسي كه خودش ويروس غيرارگانيك دارد، مي تواند به كس ديگر تشعشع دفاعي بدهد؟

سوال:
كسي كه خودش ويروس غيرارگانيك دارد، مي تواند به كس ديگر تشعشع دفاعي بدهد؟

پاسخ:
بله، اصلا آلوده بايد كار كند، بيمار بايد كار كند، مي دانيد چرا؟ براي اين كه زماني كه ما روي ديگري كار مي كنيم، كار روي خود ما خيلي شديدتر است، گسترده تر است، بخاطر آن قانوني كه اشاره شده ا ست:
« نبندي زان ميان طرفي كمروار // اگر خود را ببيني در ميانه» (حافظ)

يا حافظ مي گويد:
« تا علم و فضل بيني بي معرفت نشيني // يك نكته ات بگويم خود را مبين كه رستي »

وقتي كه مي آييم روي خودمان كار مي كنيم يك امتيازي دارد، وقتي روي ديگري كار مي كني امتيازش بالاتر است. اين امتياز بالا خيلي به ما كمك مي كند و بعضي ها كه ديگر تجربه است، تا روي ديگري كار نكنند امكان ندارد برايشان كار كنند، اين تجربه ماست. منتها اين را نمي توانيم به افراد بگوييم، افراد ممكن است فكر كنند كه ما به نحوي مي خواهيم توجيه كنيم. بعضي ها به علت - هيچ قضاوتي نمي شود كرد- به علتّي اين هوشمندي مي خواهد آن ها را بكشاند در يك پروسه علمي تري مشاركت شان بدهد و آنها را با ديگران برخورد بدهد و مي خواهد يك كار اساسي روي آن ها انجام دهد. بنابراين بيعانه را يك چيزي داده ولي گرو نگه داشته تا...

دوره ی دو """ استاد محمد علی طاهری 

بحث سخت گيري، بحث سوگندنامه

مبحث مهم امانتداری!!

بحث سخت گيري، بحث سوگندنامه اين ها همه اش براي اين است كه ما دقيقا همين را، اين امانت الهي را عينا انتقال بدهيم، ديگر در آن دست برده نشود، ولو اين كه شما قطعا نيت تان خوب است، نيت تان كمك است!

دوره دو ++++ استاد محمد علی طاهری

من يكي از دوستانم بشدت افسرده و

سوال:
من يكي از دوستانم بشدت افسرده و عصبي است رفتم تشعشع دفاعي دادم همه موارد را دادم ولي ايشان خوابش برد هيچي نشد، گفتم شايد من نتوانستم...

پاسخ:
اشكالش چيه؟ آيا ما به هر كس تشعشع دفاعي بدهيم بايد يكدفعه.... نه ما گفتيم % ۹۰ موضوعشان سرپايي است، % ۱۰ كه مشكل ساز است و از اين % ۱۰ هم، يعني در ۱۰۰ نفر ۹۰ نفر هيچي، مي ماند ۱۰ نفر، از آن ۱۰ نفر هم، ۸- ۹ نفرشان يك تظاهراتي دارد و حل و فصل مي شود و يك نفرش است كه موضوع بيخ پيدا مي كند. اگر قرار باشد هر ۱۰۰ نفر اين جوري شود، بيچاره مي شويم، زندگي مان سياه مي شد تا آن را هم ردش مي كرديم. ولي الان كيس هاي حادمان را بشماريم (يك در ده هزار) هم نيستند. يعني واقعا هزاران نفر رد مي شوند ما شايد از هر هزار نفر كِيس، يك نفر خيلي حاد است، يعني به نسبت كساني كه كار مي شود يك در هزار موضوعشان يك خرده بيخ پيدا كرده و زمان مي برد و اذيت و آزار و اين ها و ما مي بينيم ارزشمند است، هزار نفر را نجات بدهيم يقه مان بيفتد گير يك نفر. واقعيتش همين طوري است، يعني آن كسي كه با يك نفر كار مي كند واقعا بايد آن گذشت را داشته باشد، چون وقت و بي وقت و شب و نصفه شب، او مي گويد «آي اين جور شدم، واي آن جور شدم...» و اين ارزشمند است كه ما هزار نفر را رد كنيم يك نفر يقه مان را بگيرد عيب ندارد، ما يك جوري باهاش كنار مي آييم و اين مسئله را رد مي كنيم.

دوره ی دو  استاد محمد علی طاهری

اين كه نيروهاي منفي از ما جدا شوند شمع روشن كنيم، اين درست است؟

سوال:
اين كه نيروهاي منفي از ما جدا شوند شمع روشن كنيم، اين درست است؟

پاسخ:
در اين سيستم شنيده ايد؟ اگر قرار بود با شمع و با اين مسايل برود الان شمع دونه اش ... نمي دانم حالا يك ميليون ولي لااقل دانه اي ده هزار تومان بود، چون مي زديد ديگر نمي آمد، نه به اين چيزها نيست. اصولا به تكنيك نيست؛ نمك را اين جوري كنيد، دود نمي دانم چي، از اين ماجراها اصولا به اين حرف ها نيست و ماجرا مفصل تر از اين قضاياست. بعضي چيزها ممكن است آن ها را تحريك كند ولي بيرون آمدن در كار نيست.

دوره ی دو ++++ استاد محمد علی طاهری

دعا در عرفان؛

دعا در عرفان؛

دعا كنيم ولي چگونه؟ چگونه؟ زبان ما فرق مي كند، يك جا زبان همان است كه «خدايا درد دردمندان دوا، قرض قرضمندان ادا و... آمين » لذا يك جا دعا صرفا كلام است، پشتوانه ندارد، لغوه ي زبان است، پاركينسون دهان است، دهان و زبان پاركينسون گرفته «ورور ورور...» يك چيزهايي مي گويد!! پشتش هم مي بيند هيچ اثري گذاشته نمي شود. موضوعي را كه ما از دوره يك آمديم گفتيم، بحث اين بايد پشتوانه داشته باشد، پشتوانه: باطن، حركت از ظاهر به باطن و قرار بود كه همه مسايل ما از ظاهر به باطن شيفت كند. اگر ما در ظاهر بمانيم، قفل شويم، مي شويم ظاهرپرست، شرك است يعني در همان زبان تنها بمانيم، تا يك مدتي مهلت داريم در زبان بمانيم، اگر در زبان قفل شويم آخري مشرك هستيم. و سر موعد مقررش لازم هست كه اين شيفت به باطن صورت بگيرد، به باطن برسيم.
لذا حلقه يعني باطن، منتها چون ما آنا مي رويم در حلقه و انجام مي دهيم، اين يك خرده ايجاد اشكال ذهني مي كند كه چطوري؟ چطوري ندارد. من دقيقا اين گزارش را داشتم كه آقاي محترمي اين جا به من مي گفتند كه آقا، آخه مگه ما اين همه اين و آن و آن ... هيچي خودم تو دستم نبوده، حالا چه جوري يكدفعه ... من قبول دارم كه شده اما چطوري؟...اين مشكل ذهني ماست كه چطوري. خوب چطوري كه ممكن است ما تا امروز رحمت الهي را نمي شناختيم، اين عيب نيست، اين مشكل نيست. نمي شناختيم، به ما نگفتند، ما را آشنا نكردند.

دوره دو ++++ استاد محمد علی طاهری

به اطلاع کلیه ی همراهان و مربیان گرامی میرسانیم

با سلام
یکشنبه سوم آذرماه 1392
به اطلاع کلیه ی همراهان و مربیان گرامی میرسانیم در امتداد پروژه ی پرونده سازی و ارعاب مربیان فرادرمانی و سایمنتولوژی از سوی گروههای تمامیت خواه و مغرضین و معاندین ،اخیر مشاهده شده است، افرادی (با استفاده از پروفایلهای جعلی و غیر واقعی در قالب مربی و همراه مجموعه ی عرفان کیهانی) اقدام به ارسال پیامهایی کذب (مبنی بر همکاری برخی از مربیان شناخته شده و معتمد این مجموعه با دستگاههای اطلاعاتی) کرده اند و با بکار بستن چنین شیوه های سخیفانه ای ،در صدد ایجاد کثرت و تفرقه در میان همراهان و مربیان ، می باشند.
لذا ضمن تکذیب هرگونه اتهام و افترا به مربیان این مجموعه از کلیه همراهان گرامی درخواست میگردد با آگاهی و هوشیاری از ترفندهای مغرضین در راستای ایجاد اختلاف و کثرت در میان همراهان ،از هرگونه حرکتی که در جهت کثرت و دوری جستن از وحدت جمعی میتواند تاثیر گذار باشد، اجتناب نموده و درصورت مشاهده ی چنین مواردی، نسبت به معرفی افراد و عوامل این تحرکات (به این صفحه)اقدام فرمایند.
با آرزوی توفیق و طلب خیر
کمیته نظارت مربیان فرادرمانی
https://www.facebook.com/photo.php?fbid=660986210591309&set=a.120710894618846.13653.100000398095804&type=1

۱۳۹۲-۰۹-۰۲

از جمله وظایف بسیار مهم همراهان !

از جمله وظایف بسیار مهم همراهان !

الف - ارتباط هایی مثل همفازی کیهانی، وحدت، بارش، ... بگیریم و دریافت کنیم و در این ارتباطات می بینیم ما همان مفاهیم (تئوری) را می گیریم، منتها وقتی از آن طرف میاد، مفاهیم را درک می کنیم. الان ما فقط می گیریم تا به ادراک آن آگاهی برسیم.

ب- حضور ما در این روح جمعی، حضور تثبیت شده ای باشد، که آن رزونانس را ایجاد کند.

سخنرانی سال 87 - استاد محمد علی طاهری

تقدیم به استاد عشق


وحی و الهام

وحی و الهام .
استاد محمد علی طاهری : 

فرمودید تفکر وجریان عرفان حلقه الهامی است. منشاء این الهام کجاست؟

استاد طاهری : آن چه بشر دارد ، از علم الهی بهره برده است . خودش چیزی ندارد. هرچه می گیرد از علم الهی می گیرد ونمی داند از کجا به این علوم دسترسی پیدا کرده است . یک شاعر ، هنگام یکه شعر می گی نمی داند آن را از کجا گرفته است . فقط می داند که خودش آن را نساخته است. وقتی برای یک آهنگساز یا یک متفکردر یک لحظه جرقه ی ذهنی ایجاد می شود و اطلاعات وسیعی را در آن لحظه می گیرد ، خودش به منبع آن واقف نیست . پس ما با یک فضای الهامی روبرو هستیم. فضایی که انسان می تواند در آن نفوذ کند و الهامی را دریافت کند. تمام داشته های بشر ریشه اش در الهام یا علم الهی است . بشر از خود چیزی نداشته و ندارد . پایه ی علوم الهام است.

§ مگر اين مختص پيغمبران نيست ؟

استادطاهري: آن وحي است! يك دريافت عام داريم كه همه انسان ها حتي گفته مي شود زنبور عسل و همه در معرض يك دريافت عام هستند . يك دريافت هم خاص است که مبٌرا از اشتباه وسوسه ها ست . برای مأموريت خاص است وكاملاً بحث جدایی دارد. اما درالهام امكان اشتباه وجود دارد . امکان دارد یک الهام شيطاني باشد. همان گونه که ممكن است الهام رحماني باشد. تفکیک این دو از هم ملاك تشخيص مي خواهد . موضوع بحث ما دریافت ها ی عام است که همه ی انسان ها در معرض آن قرار دارند . خود شما تا كنون الهام نگرفته ايد ؟اصلاً انساني نداريم كه نگرفته باشد . پس الهام ، عام است وهمه در معرض آن قرار دارند ، یک بخش هم خاصاست که موضوعش کاملا جدا از بحث ماست.

§ مقایسه ای کردید میان الهام عمومی و وحی پیامبران . در پیامبران ، برخی مبعوث شدند برای خانواده شان ، بعضی برای جمعیت بیشتری . آیا در الهام هم همین مراتب وجود دارد؟

استاد طاهری : وحی را تفکیک کردیم به عنوان خاص . یعنی برای ماموریت خاص . در الهام هر کس می تواند بگوید :"به دلم افتاد!" ، " به ذهنم رسید!" کسی نمی پرسد از کجا به ذهنت رسید؟این تعریف الهام است . حال این که به ذهن رسیده است می تواند صحیح باشد یا اشتباه. پس نیاز دارد مورد بررسی قرار گیرد. شاید به کار آید. اما باید لحظه به لحظه نظارت دقیقی بر آن باشد.

§ با چه ملاک هایی؟

استاد طاهری : این ملاک ها در مباحث عرفان حلقه وجود دارد. با تعریف عرفان كمال وعرفان قدرت و تطابق با جنود الله وجنود شيطان و مطابقت آن با شريعت وعقل وحجت قلبي و علم ، ملاک هایی را به دست می دهد . اعتبار الهام را معلوم مي كند که آیا این الهام کمال می آورد یا قدرت؟ همچنین تطابق آن با جنودالله يعني آرامش واميد وشوق و شعف روحانی وجنود شیطان يعني اضطراب ويأس ونگراني و احساس تنهایی ، ملاك های عملی و روشنی به دست می دهد .

از شما آموخته ایم

سؤال:
از شما آموخته ایم که همه چیز را صفر و یک نبینیم و حتی خوب و بد را نسبی بدانیم. پس چرا در مورد محور وجودی فقط قائل به دسته بندی دوگانه مثبت و منفی هستید و به آن نگاه نسبی ندارید؟

پاسخ:
چون ما شبکه مثبت و منفی داریم. با وجود نسبی بودن خوب و بد باید بدانیم که یک برایند نهایی وجود دارد که مثبت و منفی است. مثلا در مورد بلور حاصل از ملکولهای آب نمیتوان گفت چون کمی بد شکل شده است، به طور نسبی منفی است. بلور دفرمه، دفرمه است. مثل این است که کسی از چراغ قرمز عبور کند و جریمه شود. دیگر فرقی ندارد که یک ثانیه از قرمز شدن چراغ گذشته باشد یا چند ثانیه؛ قابل اغماض نیست.

درباره محور وجودی هم همین طور است. در دوقطبی بودن نسبیت وارد نمیشود. دوقطبی نسبی نداریم.

در پاسخ به تنی چند از همراهان - استاد محمد علی طاهری 

شما دو شرط مثبت شدن محور وجودی را دیدن خداوند در هر چیز و درک حقیقت «الحمدلله» میدانید. این چه ارتباطی با درک حقیقت سایر اذکار دارد؟

سؤال:
شما دو شرط مثبت شدن محور وجودی را دیدن خداوند در هر چیز و درک حقیقت «الحمدلله» میدانید. این چه ارتباطی با درک حقیقت سایر اذکار دارد؟

پاسخ:
همه اینها یکی است. ممکن است کسی در یک لحظه چشم دلش باز شود و وجه خدا را در هر چیز ببیند و بفهمد که هیچ چیزی از او جدا نیست و در یک نوع شناوری قرار دارد. در این حالت همه چیز برای او تقدس پیدا میکند. کسی هم ممکن است با مراتب مختلف ذکر مراحلی بگذراند تا به این درک برسد. کسی نمیتواند بگوید که حتما این شرایط برای حرکت ادراکی لازم است. هر آن ممکن است این اتفاق بیفتد؛ ضمن این که ممکن است کسی به ذکر ذهنی و قلبی برسد ولی به این درک یعنی ذکر وجودی نرسد. اما اگر کسی برسد، «فاستقیموا الیه» در آن مستتر است؛ «ایاک نعبد و ایاک نستعین» در آن مستتر است؛ «الحمدلله» هم در آن مستتر است. چه این الفاظ را بداند و چه نداند، در وجودش نهادینه میشود و با او عجین میشود. در همه چیز او را میبیند؛ وحدت هستی را درک میکند و ...
هدف همه ادیان این بوده است که انسان را به این درک برساند.

در پاسخ به سؤال تنی چند از همراهان - استاد محمد علی طاهری

محور وجودی منفی !

محور وجودی منفی !

باید با آن چیزی که هست (محور وجودی منفی خودمان)، مواجه شویم تا به خودمان بیاییم. چون در غیر این صورت، «یدخلون فی دین الله افواجا» رخ  نمیدهد. همه باید با این حقیقت آشنا شوند تا برای اصلاح هجوم بیاورند. باید متوجه شویم که همه چیز در ظاهر نیست و باید به باطن توجه کنیم. 

این خیلی دردناک نیست. ممکن است اول فرد شوکه شود؛ ولی دانستنش به نفع اوست. برای همین قرآن میگوید: «فاستقیموا الیه» !

بحث محور وجودی - استاد محمد علی طاهر

اصلا نمیشود محور وجودی کسی را تشخیص داد.

اصلا نمیشود محور وجودی کسی را تشخیص داد. 
مثلا کسی که محور وجودی مثبت دارد، علائم و مشخصاتی ندارد که مثبت بودن آن را معلوم کند !

بحث شعور و ضد شعور - استاد محمد علی طاهری

تقدیم با عشق !

تقدیم با عشق !

باز گردد عــــــــاقـــــــــبت این در بلی رو نماید یار ســـــــیمین بر بلی 
ســــــاقی ما یاد این مســــــتان کند بار دیگر با می و ســـــــاغر بلی
نوبـــــــهار حـــــــســـن آید سوی باغ بشکفد آن شاخـــه‌های تر بلی
دامن پر خــــــــاک و خاشــــاک زمین پر شود از مشک و از عـنبر بلی
ایــــــن سر مخمور اندیشه پرســــت مست گردد زان می احــمر بلی
این دو چشم اشـــــکــــبــار نوحه گر روشنی یابد از آن مـــــنظر بلی
گوش‌ها که حلقه در گوش وی است حلقه‌ها یابــــــند از آن زرگر بلی
شاهد جان چون شهادت عرضه کرد یابد ایمــــــــان این دل کافر بلی
چون براق عــــــشق از گردون رسید وارهد عیسی جان زین خر بلی
جمله خلق جهان در یک کس است او بود از صـــــد جهان بهتر بلی
من خـــــــــمش کردم ولیکن در دلم تا ابـــــــــد روید نی و شکر بلی
مولانا

« حس حضور »

« حس حضور »

به نام بی نام او

و خدایی که در این نزدیکی است ؛ لای این شب بوها ؛ روی آگاهی آب ؛ روی قانون گیاه

مردی با خود زمزمه کرد: خدایا با من حرف بزن! یک سار شروع به خواندن کرد، اما مرد نشنید. فریاد برآورد: خدایا با من حرف بزن! آذرخش در آسمان غرید، اما مرد گوش نکرد. مرد به اطراف خود نگاه کرد و گفت: خدایا بگذار تو را ببینم. ستاره‌ای درخشید، اما مرد ندید. مرد فریاد کشید: یک معجزه به من نشان بده! نوزادی متولد شد، اما مرد توجهی نکرد. پس مرد در نهایت یاس فریاد زد: خدایا لمس کن و بگذار بدانم که اینجا حضور داری! در همین زمان خداوند پایین آمد و مرد را لمس کرد. اما مرد پروانه را با دستش پراند و به راهش ادامه داد.

بیدلی در همه احوال خدا با او بود او نمی‌دیدش و از دور خدایا می‌کرد

«یاد خدا کردن، آرامشی است بر دل‌ها» اما سوالی مطرح است. . . آیا «یاد» و «به یاد آوردن» مخصوص شخص غایب نیست؟؟ به عنوان مثال اگر در جمعی، همگی افراد حضور داشته باشند، آیا باز هم ما از کسی یاد می‌کنیم؟ بدیهی است که حضور فرد باعث می‌شود که ما او را حاضر بدانیم زیرا حضور فرد را در جمع احساس می‌کنیم.

اما علاوه بر «کمیت» یاد کردن؛ در دنیای «کیفیت»، یا به عبارتی دنیای عرفان، متوجه خواهیم شد که بحث کیفیت دارای اولویت بسزایی است؛ کیفیت انجام کار، کیفیت خواسته‌ها، کیفیت شناخت، و به تبع آن کیفیت درک و فهم، کیفیت حضور یا به عبارتی «حس حضور» و سایر موارد...

استاد محمد علی طاهری سکه وجودی انسان از دو بخش تشکیل شده است: کمیت و کیفیت. ما هرگز از «کمیت و کیفیت» جدا نیستیم؛ حتی برای یک لحظه. به عنوان مثال: یک کارمند هر روز به سرکار خود می‌رود. یک بخش از کار این فرد دارای بعد «کمیت» است: این فرد چند ساعت در سرکار مشغول فعالیت است؟ چه وظایف و مسئولیت‌هایی را بر عهده دارد؟ چه میزان حقوق دریافت می‌کند؟ و سایر موارد کمیتی...

اما از بعد دیگر «کیفیت» کار چگونه است؟ این فرد با چه ذوقی در محل کار حاضر شده است؟ با چه عشقی شروع به فعالیت می‌کند؟ و در یک کلام، کیفیت حضور این فرد در آن محیط چگونه است؟

حال بیاندیشیم که ما با چه کیفیتی، طراح نقش آفرین هستی را احساس می‌کنیم؟ خداوند می‌فرماید: «من از رگ گردن به شما نزدیکترم.» (سوره ق-16) آیا این نزدیکی و حس حضور را تجربه می‌کنیم؟ یا اینکه می‌گوییم تنها «یاد» او کفایت می‌کند؟ خداوند را غایب می‌پنداریم و تنها «یادش» می‌کنیم؟ آیا شایسته‌تر نیست که بالاتر از «یاد» حرکت کنیم و با تمام وجود احساسش کنیم؟

مردان خدا پرده پندار دریدند یعنی همه جا جز به رخ یار ندیدند

اما چگونه حس حضور داشته باشیم؟ آیا به هر کس که از گذری در حال عبور است، می‌گویند بیا، این «حس حضور» را داشته باش؟ آیا هر طریقی را طریقتی نیست؟ آیا هر راهی را رسمی نیست؟ بدون شک برای به دست آوردن چنین کیفیتی، می‌بایست متصل بود.

«ادعونی استجب لکم» ، «اعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرقوا» ، «اقیموا الصلاه (مقیم شدن در اتصال)»

این‌ها پیام‌هایی هستند که به گوش اکثریت غریب به یقین ما خورده است. حال با خود بیاندیشیم: آنهایی که به چنین کیفیت‌هایی دست پیدا کردند و اصطلاحاً مقیم اتصال شدند، آیا مشتاق و مشتاقان نبودند؟ (خداوند در قرآن می‌فرماید: «رب زدنی تحیرا») پس سرمایه اشتیاق خود را خرج کنیم، تا سودی فراتر از تصور زمینی برایمان حاصل شود.

خوشا آنان که دائم در نماز بی بهشت جاودان بازارشان بی
و ...
نقشی و خیالیست که عالم خوانند معنـی ســــخن محققان می‌دانند

به خاطر بياور

به نام بی نام او

وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ (41)
ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هَذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ (42)

به خاطر بياور بنده ما ايّوب را، هنگامى كه پروردگارش را خواند و گفت: پروردگارا شيطان مرا به رنج و عذاب افكنده است. «41» 
به او گفتيم پاى خود را بر زمين بكوب! اين چشمه آبى خنك براى شستشو و نوشيدن است! «42»

منظر 1- سئوال :کمک برای رهایی از شر شیطان جواب: پاکوبیدن و چشمه آب . آیا ایوب تشنه بود؟ تقاضای رفع عطش داشت؟

منظر 2- ایوب به صبر و تحمل شهره است. چه شده که به فغان در می آید؟

منظر 3- پا بر زمین کوبیدن (استمرار و پافشاری به کمال خواهی و حفظ تعادل مثبت راهی برای مقابله در برابر حملات شبکه منفی)

منظر 4- آگاهی تنها حفاظ موثر در برابر شیطان (از جنس نار یا آتش یا ناآگاهی )

منظر 5- آگاهی مثبت (آب) منجر به طهارت (شستشو و تزکیه ) و تعلیم ( نوشیدن و کسب علم و بالندگی)

منظر 6- جایی نرسد کس به توانایی خویش *** الا تو چراغ رحمتش داری پیش

تزكيه

تزكيه (اخلاقي، رفتاري و تشعشعاتي) هديه عرفان حلقه به بشريت

قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّى- الاعلي 14

رستگار آن كس كه خود را پاك گردانيد.

۱۳۹۲-۰۸-۳۰

فرادرمانگران انفاق كنندگان روز آسماني

فرادرمانگران انفاق كنندگان روز آسماني

«...وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَلِأَنْفُسِكُمْ...»
«...منافع انفاق به خود شما بازگشت مي كند...» (بقره/272)

«قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ يَقْدِرُ لَهُ وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ »
«بگو: پروردگارم روزى را براى هر كس بخواهد توسعه مي دهد و براى هر كس بخواهد تنگ (و محدود) مي سازد، و هر چيزى را (در راه او) انفاق كنيد جاى آن را پر مي كند و او بهترين روزى دهندگان است.» (سبأ /39)

قانون صليب

قانون صليب؛

اين صليب زندگي است، هر كسي صليب خودش را بر دوش مي كشد، يعني سنگيني بار زندگي را بر دوش مي كشد، خواه مثبت باشد، خواه منفي باشد. آن كسي كه در شبكه مثبت است، سختي هاي زندگي را مي كشد، آن كسي هم كه در شبكه منفي است به همچنين، درست است يا نه؟ مثلا همه انبياء و اولياء سختي ها و مشقت هاي زندگي شان زبان زد است، او هم كه منفي است، او هم همين طور است، آن هم هيچ فرقي نمي كند و هر كسي صليب خودش را بر دوش مي كشد. منتها يكي به خاطر اين طرف مصلوب مي شود، يكي به خاطر آن طرف مصلوب مي شود. حالا من آن طرف را نوشتم، عكس شان اين طرف است.
چون در داستان عيسي مسيح( ع) در آنجا هم از زبان مسيحيت نقل است كه همراه با عيسي مسيح كسان ديگري هم مصلوب شدند، آن ها براي چه مصلوب شدند؟ دزد و راهزن و اين ها بودند. پس يك طرف مي بيني عيسي مسيح( ع) مصلوب است، سمبليك است، اين ها همه درس است، موضوع اين نيست كه اين داستان اتفاق افتاده باشد يا نيفتاده باشد، اصلا اينها مهم نيست. مهم نيست كه عاشورا اتفاق افتاده باشد يا نيفتاده باشد به صورت داستان هم حتي اگر نگاه كنيم، آن درس هاي لازمه در آن هست. در آنجا در داستان حضرت عيسي مسيح ( ع) اين درس هست و به خاطر اين طرف مصلوب شدن و به خاطر آن طرف مصلوب شدن را دارد. يك موضوعي كه هست لشگريان خدا جنود الله، جنود شيطان لشگريان شيطان، لشگريان خدا اين ها و لشگريان شيطان اين ها.
اگر غم لشگر انگيزد كه خون عاشقان ريزد // من و ساقي بهم سازيم و بنيادش براندازيم
( حافظ)
محال ممكن است، يك كسي در شبكه مثبت باشد، افسرده شود، محال ممكن است يكي در شبكه مثبت باشد، مضطرب شود، دچار ترس شود، نااميد شود، دچار حزن و غم و اين ها شود. «اِن اولياء الله لا خوَف علَيَهمِ و لا همُ يَحزنَوُن» (يونس ۶۲ ). آنهايي كه به خدا نزديك شدند نه ترس و نه حزن، هيچ كدام شامل حالشان نمي شود.

مطالب دوره دو *** استاد محمد علی طاهری

اگر ما يك خوابي ببينيم كه مضطرب شويم آن اطلاعاتش از كجاست؟

اگر ما يك خوابي ببينيم كه مضطرب شويم آن اطلاعاتش از كجاست؟ اگر آگاهي اي بگيريم كه دچار نااميدي شويم آن از كجاست؟ اين خيلي مهم است براي اين كه بعضي از دوستان مي گويند ما از كجا بتوانيم آگاهي ها را تفسير كنيم؟ چند تا موضوع است، يكي دانستن عرفان كمال، عرفان قدرت، شبكه مثبت، شبكه منفي، قانون صليب اين ها به ما كمك مي كند كه بسيار سريع كم و كيف آگاهي هاي خودمان را معلوم كنيم كه از كجاست و چطوري است. اگر كه ما يك راهي را برويم در انتها افسرده شويم، آن چي بوده كجا بوده كه باعث افسردگي مان شده؟

مطالب دوره دو *** استاد محمد علی طاهری

"صدقه"

"صدقه" ؛

موضوع اين است كه بعضي از كارهايي كه ما انجام مي دهيم ما را از فاز منفي مي آورد فاز مثبت. اين كار يك موقع است ۵۰ تا يك تومني من مي اندازم در يك صندوقي، همين كه مي اندازم آن جا، من احساس مي كنم، من يك مود (mood) ديگري پيدا كردم، به رقَمِش هم نيست. خاصيتش اين است، از فاز منفي مي آييم فاز مثب، در فاز مثبت كه قرار مي گيريم ايمني پيدا مي كنيم، ايمني نسبت به چي؟ ايمني نسبت به موجودات غيرارگانيك، ايمني در مقابل تشعشعات منفي ديگران، ايمني در مقابل طلسم و ... يعني ايمني كامل.
اين مسئله باعث ايمني ما مي شود و ما در قبال مسايل تشعشعاتي، مثلا مي گويند صدقه هفتاد نوع بالا را دور مي كند. من خدمتتان بگويم هفتصد نوع بلا را دور مي كند، بلكه بگوييم هفت هزار نوع بلا را از ما دور مي كند براي اين كه اگر تفكيك كنيم بشناسيم، ما در واقع تمام صدمات و ضرباتي كه مي خوريم در فاز منفي داريم مي خوريم. اگر براي ما طلسم جاري مي كنند، كارگر مي شود براي اين كه ما خودمان هم در فاز منفي هستيم. اگر موجود غيرارگانيك مي آيد براي اين كه در فاز منفي هستيم. در مقابل تشعشعات منفي ديگران هم در كلاس يك مان گفتيم، در باز است تشعشعات منفي هم مي آيند داخل، تلنبار مي شوند و بعد مريض مي شويم اين طور مي شود .... همه اين ها اتفاق مي افتد.

مطالب دوره دو *** استاد محمد علی طاهری

هرکس بخواهد می تواند از این رحمانیت استفاده کند.

هرکس بخواهد می تواند از این رحمانیت استفاده کند. می توانیم به سوپر داناها بگوئیم تو هم بیا انعکاس رحمانیت بده و پر آوازه شو. تاریخ هم این را میگوید که هر کس رحمانیت را انعکاس داد بلند آوازه شده است. این بلند آوازه شدن انحصاری نیست و هرکس بخواهد می تواند از این رحمانیت استفاده کند.
ولی « الم نشرح لک صدرک » را یادمان نرود. هوشمندی می گوید نور را منعکس کن، هم خودت و هم دیگران استفاده کنید، اما یادت نرود که ما بودیم که بلند آوازه ات کردیم. شما تجربه کردید که گهگاهی دستشان را از سر ما برمی دارند و می بینیم که کنترل ذهن نیست یا کنترل دشارژ نیست. این برای چیست؟ برای همان « الم نشرح لک صدرک » که یادت نرود.
اگر دچار غرور شویم سقوط می کنیم همانطور که شیطان سقوط کرد. وقتی به پیامبر گوشزد کرده است، ما که دیگر جای خود داریم. گفته (حواست را جمع کن ما تو را به اینجا رساندیم) تو اشتیاق به خرج دادی و ما به تو حکمت دادیم و ما تزکیه ات کردیم. اگر خودمان تزکیه می شدیم که نمی گفت (یزکیهم : تزکیه ات کردیم). پس اگر دچار غرور شدیم دیگر از شیطان که عزیزتر نیستیم، اسم دیگرشیطان عزازیل بود، اما وقتی دچار غرور شد آن اتفاق افتاد و سقوط کرد، پس درس آن را به ما داده است.

دوره هفت """ استاد محمد علی طاهری

اهمیت کار در روح جمعی آنقدر بالاست که ما هر کاری کنیم بخش کوچکی است.

اهمیت کار در روح جمعی آنقدر بالاست که ما هر کاری کنیم بخش کوچکی است. در آینده اساس کار، این قضیه است و بشر تحولات بزرگی در پیش دارد : « ان الله لا یغیر بقوم الا یغیر بانفسهم » اینجا بحث قوم و جمع است و صحبت از ماجرایی است که سرنوشت ساز باشد. فراموش نکنیم مساله عمده ما در « جمع » است. پس پا به پای حرکت فردی باید حرکت جمعی داشته باشیم.

دوره هفت """ استاد محمد علی طاهری

نجات انسان، نجاتي است

نجات انسان، نجاتي است جمعي و كسي كه بخواھد تنھا خود را نجات دھد، دليلي بر خودخواھي و خود شيفتگي اوست.
راه خدا از دل خلق مي گذرد. به قول ابن عربي:
اذا دان لك الخلقُ، فقد دانَ لك الحقُ .
«. ھرگاه خلق در پيش تو خوار شد، حق در نظرت بي مقدار شود »

تا ھست غم خودت، نبخشايندت // تا با تو، توھست، ھيچ ننمايندت
تا از خود و ھر دو كون، فارغ نشوي // اين در مزن اي خواجه، كه نگشايندت
(شبستري)
و يا:
ھركه را افسرده ديدي، عاشق كار خود است // منگر اندر كار خويش و بنگر اندر كار من
(مولوي)

انسان از منظری دیگر """ استاد محمد علی طاهری

به نام بی نام او بیا تا شروع کنیم


۱۳۹۲-۰۸-۲۹

تسليم !

تسليم !

ما احساسي هم تسليم هستيم، ادراكي هم تسليم هستيم. مي گوئيم خودت اسكن كن، خودت هر كاري مي خواهي بكن. ما فقط نقشمان اين بود كه روزي آسماني را انفاق كنيم كه كرديم، تمام شد و رفت، بقيه اش با خودت است.

دوره 6 - استاد محمد علي طاهري

دست از طلب ندارم تا كام من برآيد

دست از طلب ندارم تا كام من برآيد
يا جان رسد به جانان يا جان ز تن برآيد

بله دست از طلب ندارم چون طرح و برنامه آن، در دستمان است و مي توانيم رويش حساب كنيم.

دوره 6 - استاد محمد علي طاهري 

در مسائل زميني دنبال استفاده از شبکه مثبت نباشيم.

در مسائل زميني دنبال استفاده از شبکه مثبت نباشيم. من هنوز اخباري دوستان مي آيند به عنوان سوال مطرح مي کنند که گويا افرادي دنبال پرس و جو راجع به مسائل مادي و زندگي و اينها هستند و حالا به گونه هايي ما رد و اثري را پيدا مي کنيم که آنها درست متوجه نشدند و فکر مي کنند که مجاب هستن چه از موجود غير ارگانيکشان سوال کنند، چه از من معنويش سوال کنند، چه از شبکه سوال کنند راجع به منافع و مصالح زميني.
ببينيد کمال براي مصالح زميني و فردي نيست. شبکه ي مثبت در خدمت منافع مادي و زميني ما نيست. به محض اينکه ما مساله را به سمت زمين سوق مي دهيم، شبکه مثبت جايش با شبکه منفي عوض مي شود و و فورا مي آيند جوابمان را مي دهند. ولي چه کسي دارد جواب مي دهد؟ شبکه منفي!

استاد محمد علي طاهر

لزوم انتشار " آگاهي هاي مثبت " و

لزوم انتشار " آگاهي هاي مثبت " و
اشاره بسيار ظريف به " كلاس بي كلاسي" و انعكاس آن در " روح جمع " همراهان

وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ - ذاريات 55

و پند ده كه مؤمنان را پند سود بخشد !

همراهان جان:
تثبيت در فاز مثبت، اتصال و کار در روح جمعي رمز موفقيت ماست

اشاره به "هفت صندوقچه يا هفت گنجينه علم الهي"

چراغدان - چراغ - شيشه - درخت زيتون - روغن - روشني - نور هدايت

و اينکه کساني هستند (الناس) که با اختيار و اشتياق خود بدان دست خواهند يافت.

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونِةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاءُ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ

خدا نور آسمانها و زمين است مثل نور او چون چراغدانى است كه در آن چراغى و آن چراغ در شيشه اى است آن شيشه گويى اخترى درخشان است كه از درخت خجسته زيتونى كه نه شرقى است و نه غربى افروخته ميشود نزديك است كه روغنش هر چند بدان آتشى نرسيده باشد روشنى بخشد روشنى بر روى روشنى است خدا هر كه را بخواهد با نور خويش هدايت ميكند و اين مثلها را خدا براى مردم ميزند و خدا به هر چيزى داناست (نور - ??)

سرشار از آگاهي در پناه حق باشيد

خبر فوری

با سلام خدمت همراهان بزرگوار
به اطلاع تمامی همراهان میرسانیم تا
اطلاع ثانوی دسترسی به انجمن مستر عرفان کیهانی به آدرس : mastererfan.tk
به دلیل مشکلات فنی مقدور نمی باشد .
با طلب خیر شما عزیزان و امید رفع مشکلات فنی مجدداً در خدمت همراهان خواهیم بود.
در صورت تغییر آدرس انجمن، آدرس جدید را به اطلاع همراهان بزرگوار خواهیم رساند.
همراهان گرامی تا اطلاع ثانوی می توانند از انجمن مستر ع.ر.ف.ا.ن.ک.ی.ه.ا.ن.ی.(ح.ل.ق.ه) به آدرس : http://1.master.takbb.com استفاده فرمایند.

منظور از خواب مستقيم خود كلمه مستقيم؟

سوال:
منظور از خواب مستقيم خود كلمه مستقيم؟

پاسخ:
منظور اين است كه خواب فردي كه متصل است تعبير نمي خواهد، مستقيم است ولي كسي كه مستقيم نيست خواب نياز به تعبير دارد و اصولا خواب چپ است. مي گويند خواب زن چپ است؛ جنگ بود صلح است، صلح بود جنگ است، مرگ بود تولد است، تولد بود مرگ است، چپ است. ممكن است سمبليك باشد ولي خودش گوياي خودش است، نياز به
تعبير ندارد. اين كه اتفاق بيفتد، آن را شبكه مثبت نمي گويد، اگر چيزي است كه اتفاق مي افتد اين شبكه منفي است. اگر خواب طوري باشد كه اضطراب بيايد، نگراني بيايد، اين جور مسائل در آن پيدا شود كه از شبكه منفي است.

مطالب دوره دو *** استاد محمد علي طاهري

منظور از خواب مستقيم خود كلمه مستقيم؟

سوال:
منظور از خواب مستقيم خود كلمه مستقيم؟

پاسخ:
منظور اين است كه خواب فردي كه متصل است تعبير نمي خواهد، مستقيم است ولي كسي كه مستقيم نيست خواب نياز به تعبير دارد و اصولا خواب چپ است. مي گويند خواب زن چپ است؛ جنگ بود صلح است، صلح بود جنگ است، مرگ بود تولد است، تولد بود مرگ است، چپ است. ممكن است سمبليك باشد ولي خودش گوياي خودش است، نياز به
تعبير ندارد. اين كه اتفاق بيفتد، آن را شبكه مثبت نمي گويد، اگر چيزي است كه اتفاق مي افتد اين شبكه منفي است. اگر خواب طوري باشد كه اضطراب بيايد، نگراني بيايد، اين جور مسائل در آن پيدا شود كه از شبكه منفي است.

مطالب دوره دو *** استاد محمد علي طاهري

اهميت تثبيت در فاز مثبت!

اهميت تثبيت در فاز مثبت!

ما در واقع تمام صدمات و ضرباتي كه مي خوريم در فاز منفي داريم مي خوريم. اگر براي ما طلسم جاري مي كنند، كارگر مي شود، براي اين كه ما خودمان هم در فاز منفي هستيم. اگر موجود غيرارگانيك مي آيد براي اين كه در فاز منفي هستيم!

استاد محمد علي طاهري

اهميت نرفتن در فاز منفي!

اهميت نرفتن در فاز منفي!

ما حتي براي درمان افراد دچار دلهره و اضطراب و نگراني نمي شويم. اين هم نكته مهمي است! يعني ما اتصال مي دهيم، ولي نگران نيستيم، آي خوب مي شود، واي ... حالا ما از دوره يك صحبت نمي كنيم، مي گوييم عيب ندارد، بگذار بروند تجربه كنند همه چم و خمَ هاي اين قضيه را بگذاريد خودشان بروند تست كنند. اما مي آييد دوره هاي بالاتر مي بينيم كه ما اصلا نگراني نداريم كه« آي خوب مي شود، آي نمي شود ». در دوره يك همه دل نگرانند، اضطراب دارند « آي چي ميشه، آي نميشه » و بعضي مواقع هم نسبت به افراد احساس عاطفي هم پيدا مي كنند و حتي دير و زود شدنش هم باعث مي شود كه ما نگران شويم، ناراحت شويم. ولي نه، وقتي ما سپرديم، تمام شد، ديگر احساس ما مستقل از قضاياست، يعني در اين حد ما به رعايت اين نكات مي رسيم كه به فاز منفي نياييم!

مطالب دوره دو *** استاد محمد علي طاهري