۱۳۹۳-۰۸-۱۳

تعریف عشق !

تعریف عشق !

عشق را از یک زاویه دیگر نگاه کنیم. ما وقتی به دنیای عرفان نزدیک می شویم در دنیای عرفان مسئله مشترکی را عنوان می کنند: می گویند عشق. مخصوصا الان که عرفان غربی برای ما کتاب صادر می کند، خودمان هم در مسیر های عرفانی از عشق زیاد شنیدیم. ماجرای عشق را از یک زاویه دیگر نگاه می کنیم.

مسیر انسان و خدا مسیر عشق است. یعنی اینکه انسان از زمانی که متولد می شود تا انتها همواره با عشق سر و کار دارد. اما در ابتدا به ساکن صد در صد عشقش معطوف به خودش است تا یک جایی صد در صد معطوف به خدا بشود. پس در تمام مدت با عشق سر و کار داریم.

یک اصلی داریم، این اصل می گوید: یک دل جای یک عشق است نه دو تا یا بیشتر.
ممكن است برخي از افراد بگويند ما اين همه عبادت مي كنيم و با خدا هستيم، چرا خبري نيست ؟!

می توانیم یک نتیجه مقدماتی همینجا بگیریم که اگر جایی قرار است جای او باشد تو باید بیرون بروی !

تا تو پیدایی خدا باشد نهان ... تو نهان شو تا که حق گردد عیان

نوزاد وقتی متولد می شود همه چیز عطف به خودش است. اگر مادر را می خواهد و گریه می کند برای خودش است . هر چیزی را در رابطه با خودش می خواهد. کار ما ایجاب می کند در این مسیر تغییراتی کنیم.

برو تو خانه دل را فرو روب ... مهیا کن مقام و جای محبوب
چو تو بیرون روی او اندر آید ... به تو بي تو جمال خود را می نماید

حافظ می گوید:
منظر دل نیست جای صحبت اضداد ... دیو چو بیرون رود فرشته در آید

نمی شود تو باشی و بگوئی چرا نمی آیی؟!
محو، تسلیم و همه این ماجراها به منظور تهی شدگی و خالی کردن خانه وجودی است. یعنی ما داریم می گوئیم من نیستم. وقتی ما نبودیم او هست و این قانون است. تعریف این ماجرا مشکل است فقط باید درکش کرد.

ما مرتب می گوئیم که هیچ کاری نکنید، که امروز بتوانیم راجع به دلیلش حرف بزنیم. تمام سعی و کوشش ما این بود که تا حد امکان محو باشیم. پس اصل ماجرای تسلیم و محو شدن به این دلیل است که طبق اصل اول؛ یک قلب فقط جای یک عشق است !

دوره ٢ - جلسه ٣ - زنگ ٢
استاد محمد علی طاهري

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر