بحث حمله؛ واكنش شبكه منفي(دو)
توضيح داديم كه «لا اله الاّ الله» دو تا مفهوم يا دو بخش دارد؛ «لا اله الاّ الله» دروني و «لا اله الاّ الله» بيروني.
يك موقع هست كه ما ميخواهيم بگوييم كه همه هستي در وحدت به سر ميبرد، اين ميشود «لا اله الاّ الله» بيروني. ........اما در درون گفتيم كه ما وقتي ميخواهيم به كمال برويم، در مقابل اين كمال،..... اين ضد كمال، ......اينها خودشان نيروهاي متعددي را در اخيار دارند، يا به سمت بالا هم همينطور.
ما وقتي كه به عنوان مثال در كنترل ذهن ديديم كه يكي از اين منها يك «من» كاملاً مشخصي است، بود يا نبود؟ ......كاملاً حسش كرديد اين «من» را؟ هر حركتي كه ما ميخواهيم انجام بدهيم، در وجود ما اينها منهاي مختلفي هستند كه هر كدامشان براي خودشان يك خواني هستند، ......صاحب مقامي هستند، صاحب نفوذي هستند، .......همين طور نيست كه ما مثلاً فرضاً بگوييم تيكهاي شخصيتي، يكي زديم و رفتيم. .......تا ميگوييم تيكهاي شخصيتي اينجا عواملي بيدار ميشوند ميگويند «چي گفتي؟ منظورت چي بود؟» ......و همين است كه اينجا عواملي ايجاد ميشود مثل همين حلقه، ميخواهد دست ما را بگيرد بكشدمان بيرون از بين اين منها، ما را نجات بده از بين اين منها، ........حالا يكي از اينها بحث تيكهاي شخصيتي است، ميبينيد پايمان را گرفتند، دستمان را گرفتند، آن يكي پريد گردنمان را گرفت، يعني يك جوري...
آيا ملموس است يا نه؟ مگر ما چكار كرديم؟ گفتيم خانمها، آقايان تيكهاي شخصيتي، چشمها را ببنديد، همين ديگر، چرا بايد اين اتفاقات بيفتد؟ .....يا مثلاً ميگوييم كنترل ذهن، خانمها آقايان چشمها را ببنديد يكدفعه يك گزارشهاي عجيب و غريبي داريم!..... طرف ميگويد «اصلاً من اينقدر شب است نخوابيدم، اينجور شد، آنطوري شد، فلان شد ...» چه ربطي دارد اصلاً؟!.....
ترم پنجم، جلسۀ پنجم، تصویری
محمد علی طاهری، عرفان کیهانی
توضيح داديم كه «لا اله الاّ الله» دو تا مفهوم يا دو بخش دارد؛ «لا اله الاّ الله» دروني و «لا اله الاّ الله» بيروني.
يك موقع هست كه ما ميخواهيم بگوييم كه همه هستي در وحدت به سر ميبرد، اين ميشود «لا اله الاّ الله» بيروني. ........اما در درون گفتيم كه ما وقتي ميخواهيم به كمال برويم، در مقابل اين كمال،..... اين ضد كمال، ......اينها خودشان نيروهاي متعددي را در اخيار دارند، يا به سمت بالا هم همينطور.
ما وقتي كه به عنوان مثال در كنترل ذهن ديديم كه يكي از اين منها يك «من» كاملاً مشخصي است، بود يا نبود؟ ......كاملاً حسش كرديد اين «من» را؟ هر حركتي كه ما ميخواهيم انجام بدهيم، در وجود ما اينها منهاي مختلفي هستند كه هر كدامشان براي خودشان يك خواني هستند، ......صاحب مقامي هستند، صاحب نفوذي هستند، .......همين طور نيست كه ما مثلاً فرضاً بگوييم تيكهاي شخصيتي، يكي زديم و رفتيم. .......تا ميگوييم تيكهاي شخصيتي اينجا عواملي بيدار ميشوند ميگويند «چي گفتي؟ منظورت چي بود؟» ......و همين است كه اينجا عواملي ايجاد ميشود مثل همين حلقه، ميخواهد دست ما را بگيرد بكشدمان بيرون از بين اين منها، ما را نجات بده از بين اين منها، ........حالا يكي از اينها بحث تيكهاي شخصيتي است، ميبينيد پايمان را گرفتند، دستمان را گرفتند، آن يكي پريد گردنمان را گرفت، يعني يك جوري...
آيا ملموس است يا نه؟ مگر ما چكار كرديم؟ گفتيم خانمها، آقايان تيكهاي شخصيتي، چشمها را ببنديد، همين ديگر، چرا بايد اين اتفاقات بيفتد؟ .....يا مثلاً ميگوييم كنترل ذهن، خانمها آقايان چشمها را ببنديد يكدفعه يك گزارشهاي عجيب و غريبي داريم!..... طرف ميگويد «اصلاً من اينقدر شب است نخوابيدم، اينجور شد، آنطوري شد، فلان شد ...» چه ربطي دارد اصلاً؟!.....
ترم پنجم، جلسۀ پنجم، تصویری
محمد علی طاهری، عرفان کیهانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر