۱۳۹۳-۰۸-۱۵

سرکار خانم نسرین ستوده، حقوقدان و فعال اجتماعی، به دعوت جمعی از فرادرمانگران

سرکار خانم نسرین ستوده، حقوقدان و فعال اجتماعی، به دعوت جمعی از فرادرمانگران
شامگاه عاشورا، سرکار خانم نسرین ستوده، حقوقدان و فعال اجتماعی، به دعوت جمعی از فرادرمانگران تهران و اصفهان در مراسم «شام غریبان» که از سوی آنان ترتیب داده شده بود، حضور یافت و ضمن ایراد سخنرانی، به برخی پرسشهای مطرح شده، پاسخ گفت. این مراسم، در حالی برگزار می شد که استاد محمدعلی طاهری، پس از 42 ماه حبس انفرادی و افزایش غیر قانونی 6 ماه قرار بازداشت در زندان انفرادی، همچنان با مداخله نیروهای امنیتی در پرونده خود، رو به رو است و در اعتراض به این وضعیت، یازدهمین روز اعتصاب غذا را سپری می کند.

سرکار خانم ستوده، ضمن بیان این که «به هیچ وجه، هیچ سیستم قضایی نمی پذیرد که کسی مدت محکومیتی را طی کند و سپس [= در طول دوران بازداشت] با اتهام جدیدی مواجه شود»، افزود: «این اتفاق در دهه 60 رخ داده است؛ اما ما الآن در دهه 90 هستیم و هرگز اجازه نمی دهیم که حکومت بتواند چنین کاری را بدون هزینه انجام دهد».

ایشان، استاد محمدعلی طاهری را از سرمایه های جامعه خوانده، با بیان این که 5 سال حبس برای ایشان بسیار سنگین است، اظهار داشت: «من اصرار فراوان دارم از حقوق یکدیگر بی آن که به عقاید هم کار داشته باشیم، دفاع کنیم».

در پایان مراسم، فرادرمانگران که به نشان صلح طلبی خود، با شال های سپیدی در جلسه حاضر بودند، با شمع ها و پلاکاردهایی در دست، حق آزادی اندیشه و بیان دگراندیشان را خاطرنشان ساختند.

فایل صوتی سخنرانی:
http://www.youtube.com/watch?v=JQJvrfNxyws

متن پیاده شده سخنرانی:
من تا به حال این شانس را نداشته ام که در کلاس های شما شرکت کنم و از محور های نظری شما مطلع باشم. آن چه که می دانم از نظرات عرفان کیهانی، نا منظم و جسته و گریخته است. اما خوشحالم بگویم که بی آنکه به عقاید هم کاری داشته باشیم، بی آنکه در صدد نفی یا تایید عقاید هم باشیم، من به عنوان وکیلی که سوگند شرافت یاد کرده ام، حتما و حتما برای دفاع از عقاید شما هستم.

من بر این اعتقادم که در جامعه خودمان، مسأله ای را داریم، اتفاقی که یک روز باید بین همه ما باز شود و راجع به آن صحبت کنیم. شاید در بین شما باشند کسانی که از آسیب های دهه شصت در امان نمانده باشند. یا نه، مثل من نه از آسیب دیدگان آن دهه باشید و نه از آسیب زنندگان. اما یک مسأله اجتماعی ماست. قاطعانه بر این اعتقادم که آن فاجعه که همه ما به نوعی درگیر آن هستیم یا دست کم به رفع اثرات آن ضایعه فکر می کنیم و مسئولیت داریم نسبت به آن، بر این اعتقادم که آن فاجعه به دلیل عدم حضور وکلا در این پرونده ها رقم خورد. اگر وکلا می توانستند آزادانه در آن دادگاه ها شرکت کنند و از حقوق آن متهم دفاع کنند، هرگز ما با احکام اعدام به آن گستردگی مواجه نمی شدیم. و یک حکومت خیلی اشتباه می کند اگر که فکر می کند با افزایش اعدام ها در یک برهه تاریخی، خودش را حفظ کرده است. اگر حکومتی با بالابردن آمار اعدام خودش را حفظ کند، بسیار کار خبطی است و مسئولیتش دو چندان می شود.

من بر این اعتقادم همچنان که تعداد زیادی از افراد به دلیل تلاش های مرحوم منتظری از اعدام رهایی پیدا کردند، می شد تعداد دیگری از متهمان با دخالت وکلا از اعدام رهایی پیدا کنند. همچنان که حضور آن ها که اعدام نشدند تا به امروز، چیز خاصی را و هزینه خاصی را به جامعه ما تحمیل نکرده، می شد که اعدام نشوند و باز ما در کنار هم زندگی کنیم.

بسیاری از کسانی که زیر حکم اعدام بودند و بعد نجات پیدا کردند، الآن از نویسندگان و فرهیختگان جامعه ما هستند و ما خوشحالیم که این سرمایه ها برای ما حفظ شده است.پس من با این مقدمه، می خواهم یک موضوع مهم حقوقی را در اینجا مطرح کنم، که البته دوست عزیز ما جناب آقای دکتر طاهری، با آن مواجه هستند و همه شما در جریان هستید. یکی از بدترین رفتارهای قضایی این است که کسی که به اتهام سیاسی روانه زندان می شود، بعد از مدتی حبس او را ببرند و اتهام جدیدی بر او تفهیم بکنند. این خلاف همه قواعد حقوقی در همه سیستم های قضایی است؛ به هیچ وجه هیچ سیستم قضایی نمی پذیرد که کسی مدت محکومیتی را طی کند و سپس با اتهام جدیدی مواجه شود. این اتفاق در دهه شصت افتاده، اما ما الآن در دهه نود هستیم و به هیچ عنوان اجازه چنین کاری را نمی دهیم و هرگز اجازه نمی دهیم که چنین کاری را بدون هزینه، یک حکومت بتواند انجام دهد.

یک حکومت مسئول رفتارش می باشد و مسئول هر مجازاتی که می کند، ولو یک روز باشد. پنج سال حبس برای جناب آقای دکتر طاهری، حبس بسیار سنگینی محسوب می شود. خوشبختانه بسیاری از شما تجربه زندان را ندارید، خدا را شکر! در بند عمومی شما با مواردی مواجه می شوید که شخصی ممکن است قاچاق کرده باشد یا سرقت مسلحانه و چیزهایی از این قبیل، که حبس چهار یا پنج سال را به او می دهند. به این راحتی چنین احکامی صادر نمی شود، اما در اتهامات سیاسی، عقیدتی و مدنی ما شاهد احکام دو رقمی، سه رقمی ... ]هستیم[. چه خبر است؟!
چرا باید افراد بابت وکالتشان به سیزده سال حبس، آن چنان که همکار من آقای سلطانی الآن چنین حکمی برایشان صادر شده، چرا آقای سیف زاده معادل ده سال حبس گرفتند؟ چرا آقای دکتر طاهری فقط به دلیل اینکه عقایدشان با حکومت ممکن است یک اختلاف جزئی داشته باشد ...؛ راه رسیدن به خداوند بی نهایت است، چرا باید بابت پیدا کردن راهی برای رسیدن به خداوند، به پنج سال حبس محکوم شوند؟! ما به این حکم هم معترضیم! و حتما یک حکومت باید پاسخگو باشد در قبال احکامی که صادر می کند؛ به ویژه وقتی یک طرف آن حکم، خود حکومت است. حکومت شاکی این پرونده است، خودش هم حکم می دهد، خیلی جالب است! برای اینکه تمام قضات سخنگوی دولت هستند و دولت، شاکی متهمین سیاسی! کجای این احکام می تواند عادلانه باشد؟ هرگز نمی تواند! هرگز! و بدتر از آن حکمی که خودش خیلی جای مؤاخذه دارد، این است که متهمی را که در حال گذران حکمش می باشد، ببرند و با اتهام جدیدی مواجهش بکنند؛ اتهامی که مجازاتی سنگین تر از مجازات اول دارد. این در هیچ سیستمی پذیرفته نیست.

من خواهش میکنم، من دیده ام که شما چگونه به دفاع از استاد خودتان پرداخته اید. من می خواهم که اینجا همه تردیدها را به شما بگویم، این موضوع در این جا که حق کاملا به جانب شماست،کوچکترین تردیدی روا ندارید. با هیچ منطق حقوقی پذیرفته نیست که متهمی را با اتهام جدیدی آن هم به این سنگینی مواجه بکنند و من آمده ام بگویم که البته به وظایف خودم تا آن جایی که می توانسته ام عمل کرده ام و بعد از این هم حتما عمل می کنم؛ و هم این که آمده ام در جمع شما باشم و هم بگویم که به لحاظ حقوقی ما همگی این وظیفه را داریم تا از حقوق ایشان به عنوان یک شهروند، به عنوان یک فرد متفکر و تحصیل کرده دفاع بکنیم تا به این ترتیب، ما سرمایه هایمان را برای خودمان حفط کنیم. ایشان از سرمایه های جامعه ما هستند و من اصرار فراوان دارم از حقوق یکدیگر بی آنکه به عقاید هم کاری داشته باشیم، دفاع کنیم. ممنونم از لطف شما.

... من می خواهم بگویم که زمانی که در نوجوانی کار اجتماعی را شروع کردم، نمی دانستم چنین بهای سنگینی را باید پرداخت کنم، سنگین نیست البته! برای اینکه ما قدم به قدم اهدافمان را بالاتر می گیریم. من هم آن موقع در نوجوانی، اهدافم مثل حالا نبود. الآن افق های بزرگتری را پیش روی خودم باز می کنم، پس بنا به آن افق ها همه ما می گوییم که چه بهایی حاضریم پرداخت کنیم. اگر اهدافتان را بالا می گیرید، بدانید گام های بلندتری باید بردارید؛ هزینه های بیشتری باید پرداخت کنید. همین است. در هر مسیری قدم بر می داریم، اگر برای گذشت از نفس شخص خودمان است، باید بها پرداخت کنیم. کار دیگری پیش روی ما نیست.

الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر