بنابراین اونچه که من در لاتضادی شهود کردم فقط برای این بوده که بگن باباجان! اونجا یه همچین چیزی در انتظاره، یک دورنمایی رو بمن نشون بدهند، درکِش رو هم بدهند، فقط دورنما نباشه یک چرخی هم بزنی! حالا یک آبمیوه یی هست، یک قُلُپ هم سر بکشی ببینی که حالا چه مزّه یی هست اینیکه میخوان بهت بدهند.
وقتی میگیم لاتضاده یعنی نه خیر معنی میده نه شرّ معنی میده «کفر و دین در برِ عشّاق نکوکار یکیست» عشّاق نکوکار اونیکه رفته اونجا دیده حالا متوجّه میشه که بابا! اگه بیاد اینجا این براش چیه؟ یکیه! و نمیدونم نور و ظلمت و نمیدونم عدل و داد و ظلم و اینها دیگه معنیش چیه؟وقتی گفتیم لاتضاد یعنی همچین چیزی در اونجا وجود نداره. و ما اونجا باید یه تجارب دیگری رو مثلاً فرض کنید تجربه کنیم. حالا اونجا درگیر تضاد نیستیم حالا درگیر چی هستیم نمیدونیم، بگذریم! خب! از اونجا اونو رفتیم شهود کردیم حالا اومدیم اینجا، الان که اومدیم اینجا واقعیّتِ اینجا حاکمه! دوباره اومدیم حالا خیر و شرّ وجود داره! اینجا اگر این واقعّیت رو که « کفر و دین در برِ عشّاقِ نکوکار یکیست» همونه که متّهم به چی میشی؟ فلان... و ریختن خونِت (حلاله)! خب!
این اشکال برای اینه که اگه اونجا این حرف رو بزنه درسته، اگه اینجا این حرف رو بزنه غلطه! درست شد؟ خب! بازی با واقعّیتهای اینجا، حالا اینو [لیوان آب] دست من دادن، نشانی از تضاده، یعنی تشنگی من رفع شدنش جایز (لازم) هست، خب؟ گرسنگی من، مسائل دیگه. بنابراین اونچه که من در لاتضادی شهود کردم فقط برای این بوده که بگن باباجان! اونجا یه همچین چیزی در انتظاره، یک دورنمایی رو بمن نشون بدهند، درکِش رو هم بدهند، فقط دورنما نباشه یک چرخی هم بزنی! حالا یک آبمیوه یی هست، یک قُلُپ هم سر بکشی ببینی که حالا چه مزّه یی هست اینیکه میخوان بهت بدهند.
استاد محمد علی طاهری / نوروز 1392
وقتی میگیم لاتضاده یعنی نه خیر معنی میده نه شرّ معنی میده «کفر و دین در برِ عشّاق نکوکار یکیست» عشّاق نکوکار اونیکه رفته اونجا دیده حالا متوجّه میشه که بابا! اگه بیاد اینجا این براش چیه؟ یکیه! و نمیدونم نور و ظلمت و نمیدونم عدل و داد و ظلم و اینها دیگه معنیش چیه؟وقتی گفتیم لاتضاد یعنی همچین چیزی در اونجا وجود نداره. و ما اونجا باید یه تجارب دیگری رو مثلاً فرض کنید تجربه کنیم. حالا اونجا درگیر تضاد نیستیم حالا درگیر چی هستیم نمیدونیم، بگذریم! خب! از اونجا اونو رفتیم شهود کردیم حالا اومدیم اینجا، الان که اومدیم اینجا واقعیّتِ اینجا حاکمه! دوباره اومدیم حالا خیر و شرّ وجود داره! اینجا اگر این واقعّیت رو که « کفر و دین در برِ عشّاقِ نکوکار یکیست» همونه که متّهم به چی میشی؟ فلان... و ریختن خونِت (حلاله)! خب!
این اشکال برای اینه که اگه اونجا این حرف رو بزنه درسته، اگه اینجا این حرف رو بزنه غلطه! درست شد؟ خب! بازی با واقعّیتهای اینجا، حالا اینو [لیوان آب] دست من دادن، نشانی از تضاده، یعنی تشنگی من رفع شدنش جایز (لازم) هست، خب؟ گرسنگی من، مسائل دیگه. بنابراین اونچه که من در لاتضادی شهود کردم فقط برای این بوده که بگن باباجان! اونجا یه همچین چیزی در انتظاره، یک دورنمایی رو بمن نشون بدهند، درکِش رو هم بدهند، فقط دورنما نباشه یک چرخی هم بزنی! حالا یک آبمیوه یی هست، یک قُلُپ هم سر بکشی ببینی که حالا چه مزّه یی هست اینیکه میخوان بهت بدهند.
استاد محمد علی طاهری / نوروز 1392
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر