۱۳۹۳-۰۸-۰۹

هالووین - جشن ارواح و اجنه




هالووین - جشن ارواح و اجنه



جشن هالووين
يكي از جشن هايي كه در بسياري از كشورهاي اروپايي و آمريكايي برگزار مي شود، جشن هالووين نام دارد. مردم اين كشورها، اغلب شناخت زيادي از اين جشن ندارند. آنها مي گويند كه هالووين جشن ارواح است؛ جشني كه از كودك تا بزرگسال در شكل ارواح و اجنه ظاهر مي شوند تا همديگر را بترسانند. با اين حال بيشتر آنها هرگز نمي دانند كه هالووين يك جشن شيطان پرستي است.

براي آشنايي بيشتر با اين جشن لازم است كه از پيشينه آن مطلع شويم. بنيانگذاران اين جشن شيطاني، قوم اروپايي «سلت» بودند كه سال ها پيش از ميلاد مسيح در ايرلند و شمال فرانسه زندگي مي كردند. آنها در شب آخر سال، مراسمي را به افتخار (samhain) موسوم به «پروردگار مرگ» برگزار مي كردند. سلتي ها در اين مراسم، دور هم جمع مي شدند و آتش مي افروختند و براي دستيابي به بركت فراوان (دام و غله) اولين فرزند خانواده را قرباني مي كردند. 

مردم اين قوم باور داشتند كه در اين شب، جادوگران سوار بر جاروي خود، در آسمان پرواز مي كنند و زنان با شيطان رابطه جنسي برقرار مي كنند و در اين بين شيطان شيپور مي نوازد و ارواح خبيث بر بلنداي تپه ها با جادوگران به رقص و پايكوبي مي پردازند، به طوري كه گربه هاي سياه، خفاش ها و جن و پري ها نيز با آنها همراهي مي كنند. اين قوم خرافاتي همچنين بر اين باور بودند كه شب پايان سال، مرز ميان دو جهان به نازك ترين حد ممكن مي رسد و موقعيت براي راندن ارواح پليدي كه ممكن است به محصولات شان آسيب برسانند فراهم مي شود، لذا در اين مراسم كه «سامهين» نام داشت، از يك طرف، صورت هاي خود را با نقاب پوشانده و با لباس هاي عجيب، خود را به شكل ترسناكي در مي آوردند و با حركت دسته جمعي، به زعم خود ارواح سرگردان را فريب داده و از روستاهاي محل زندگي خود دور مي كردند، از طرفي ديگر سيب و گردو و بادام و غذا و نوشيدني را داخل سيني ها گذاشته و تقديم ارواح مي كردند. 

قوم سلت، اين مراسم ابلهانه شان را كه منشأ شيطاني و بت پرستي داشت، هر سال انجام مي دادند. تا اينكه رومي ها به اين منطقه حمله كردند. يكي از نتايج اين حمله ورود مسيحيان به اين سرزمين بود كه باعث تغييراتي در مراسم سامهين شد. رهبران كليسا «جشن هاي غيرمسيحيان را با مراسم و تعطيلات مسيحيان تلفيق كردند. جشن هاي روز سامهين نيز با اعياد روز تمامي قديسان در اول نوامبر - كه در آن ياد شهداي اوليه مسيحيت گرامي داشته مي شود - و روز تمامي ارواح در دوم نوامبر - كه در آن ياد تمامي درگذشتگان گرامي داشته مي شود - تركيب شد. شب پيش از روز تمامي قديسان، به نام «شب تمامي مقدسات» (All Hallows Eve) ناميده مي شد و واژه هالووين(Halloween) نيز برگرفته از نام همين شب است.» 

در اوايل قرن 19 ميلادي، بسياري از ايرلندي ها به آمريكا مهاجرت كردند و اين جشن شيطان پرستي را به آمريكا سرايت دادند. البته اين مراسم در آمريكا دچار تغييراتي شد، به طور مثال آمريكايي ها حضور شياطين و ارواح خبيث در هالووين را بيشتر مورد استقبال قرار دادند و بيشتر نمادهاي ترسناك و خشن را براي آن در نظر گرفتند. برگزاري مراسم هالووين در اين كشور، مشكلاتي را براي مردم ايجاد كرد، به طوري كه مجرمان آمريكايي در اين شب مردم را مورد آزار و اذيت قرار مي دادند، به خانه ها حمله مي كردند و با سنگ و كلوخ دودكش خانه ها را مسدود مي كردند و در برابر اعترض مردم، ادعا مي كردند كه اين اتفاقات ناشي از حضور ارواح مرموز و شياطين است و آنها هستند كه مردم را تحريك مي كنند. آسيب هايي كه اين مراسم به همراه داشت باعث شد كه برگزاري هالووين در آمريكا براي مدتي متوقف شود. پس از آن، براي اولين بار در سال 1920 ميلادي دولت آمريكا تحت تدابير امنيتي مجوز رسمي برگزاري اين مراسم شيطان پرستي را صادر كرد.

با اين حال در طي سال ها، محافظت پليس از اين مراسم بيشتر حالتي نمادين داشته است؛ چرا كه اخبار حوادث در شب هالووين نشان مي دهد كه حوادثي نظير آتش سوزي، ضرب و شتم و حتي مرگ به بالاترين حد خود در طول سال مي رسد.
امروزه در اين مراسم كارهاي مختلفي انجام مي شود كه در اينجا به ذكر چند نمونه اكتفا مي كنيم.

توزيع مواد خوراكي مسموم 
در اين شب شيريني و شكلات بين مردم تقسيم مي شود. اين شيريني و شكلات ها اغلب فاسد هستند. بر اساس آمار فدراسيون ملي فروشگاه هاي ايالات متحده، «در سال 2010 بيش از 72 درصد از آمريكاييان در روز هالووين به ديگران شكلات داده اند.» 
البته در اين آمار هيچ اشاره اي به ميزبان شكلات هاي فاسد نشده است. گفتني است، شيريني روز هالووين از سه رنگ زرد، نارنجي و سفيد تشكيل شده است. شيطان پرستان اين سه رنگ را رنگ هاي شيطاني مي نامند. 

كوبيدن در منازل براي گرفتن شكلات
در اين شب، افراد مزاحم، ضمن كوبيدن در خانه هاي مردم، شروع به جيغ و داد زدن مي كنند. آنها از صاحب خانه مي خواهند كه براي شان هديه اي بياورد. در صورتي كه صاحب خانه به آنها هديه دهد، به سراغ خانه بعدي مي روند در غير اين صورت، بلايي سرش مي آورند كه از اين كارش به شدت پشيمان شود.

كدو و شلغم هاي كنده كاري شده
آمريكايي ها در اين به اصطلاح شب ارواح، كدو ها را به شكل صورتك هايي ترسناك برش مي دهند. آنها اين كار را به تقليد از قوم «سلت» انجام مي دهند. سلتي ها، شلغم هاي بزرگ را از درون خالي مي كردند و به اشكال وحشتناكي در مي آوردند و پشت پنجره ها قرار مي دادند تا ارواح از خانه آنها دور شوند. البته اروپايي ها به جاي كدو از شلغم استفاده مي كنند. 
اما آنچه باعث گسترش روزافزون اين مراسم شده، تبليغات رسانه هاي صهيونيستي و حامي صهيونيست، براي اين جشن است. يكي از نتايج اين تبليغات اين است كه «حدود 40 درصد از مردم آمريكا در روز هالووين لباس هاي ويژه اين روز  [كه به شكل شيطان، غول و چيزهاي غيرعادي است] را مي پوشند و 12 درصد از آمريكاييان نيز لباس هاي هالووين را بر تن حيوانات خانگي خود نيز مي پوشانند.» با اين وجود در اين رسانه ها هيچ اشاره اي به اينكه هالووين يك مراسم شيطان پرستي است، نمي شود، بلكه از آن به عنوان يك جشن معمولي كه در بين كودكان و بزرگسالان محبوبيت زيادي دارد ياد مي شود، اما هر انسان منصفي با كمي دقت در مي يابد كه اسكلت، ماسك دراكولا، زخم مصنوعي روي صورت، ماسك هاي گربه و سگ و خفاش، كدو و شلغم نوراني و ... فقط يك جشن معمولي براي تفريح و سرگرمي نيست.

 البته اين كار رسانه هاي غربي از ديد مسيحيان پنهان نمانده و اعتراض آنها را در پي داشته است. به طور نمونه يك سايت مسيحي با تأكيد بر اينكه «در پس پرده [هالووين] قدرت شيطان است كه تقويت مي شود.» مي نويسد: «هنگامي كه مسيحيت رواج يافت؛ دشمنان كليسا با تحقير و آزار مسيحيان در شب هالووين؛ شيطان را مي ستودند. پرستندگان شيطان جمجمه و مذبح و صليب و منبر هم در برابر خانه هاي خود قرار مي دادند و در قرون گذشته بر ديوارهاي كليسا صليب هاي زشت كشيده مسيحيان را مسخره مي كردند.» با اين اوصاف بايد گفت كه شيطان پرستان قديمي در طي ساليان دراز، بدون اينكه از منشأ شيطاني هالووين حرفي بزنند اين مراسم را انجام مي دادند. اما شيطان پرستان مدرن از اينكه مردم به شيطاني بودن اين جشن پي ببرند، ابايي ندارند.

شيطان پرستان مدرن، حتي تاريخ مرگ، آنتوان لاوي را دو روز پس از مرگش، يعني در روز هالووين اعلام كردند تا به مردم بفهمانند كه اين يك جشن شيطاني است. اعلام خبر مرگ لاوي در روز هالووين به حدي تأثيرگذار بوده كه بسياري به اشتباه مي گويند: «روز مرگ لاوي با نام هالووين در آمريكا شناخته مي شود.» شايان ذكر است كه در آمريكا خيلي كم از اسم هالووين استفاده مي شود و بيشتر با اسم اصلي اش كه «شب شيطان» است، خوانده مي شود

نوشته :
Sooshiant Azemikhah‎‏

مقاله آیینه عاشورا نوشته استاد محمد علی طاهری






« آيينه عاشورا »

مي‌توانيم
در روز عاشورا، جامه‌ي سرخ بپوشيم و فرياد برآوريم که اين سرخي، نشانه‌ي پيروزي
خون بر شمشير است
.
مي‌توانيم
لباسي سر تا پا سفيد بپوشيم و بگوييم اين کفن است که پوشيده‌ايم تا عهدي باشد بين
ما و حسين (ع) که در راه ادامه‌ي نهضت و ظلم ستيزي او، براي شهادت هميشه آماده‌ايم
.
مي‌شود
سياه پوشيد و بانگ سر داد که اين سياهي نشانه‌ي آن است که من و من‌ها، در روز و
روزهاي عاشورا، حسين و حسين‌ها را تنها گذاشته‌ايم و آنها مظلومانه به شهادت رسيده‌اند.
اين لباس سياه نشاني است بر شريک جرم بودن ما و ريخته شدن خون آنها
.
مي‌توان
سبز پوشيد و گفت نهضت حسيني، خزان مظلومان را بهار کرده است و نويد اين پيروزي،
بهار بشريت را به ارمغان آورده است
مي‌توان
زرد پوشيد و گفت ما به خزان نشسته‌ايم، چرا که بعد از عاشورا، بهار انسانيت،
تابستان را پشت سر نگذاشته، به خزان رسيده است
.
مي‌توان
مي‌توان
خنديد و شادي و پايکوبي کرد و فرياد شهيدان زنده‌اند را سر داد و گفت که آنان
نمرده‌اند و نزد خداوند روزي آسماني دارند و جاودانگي الهي متعلق به آنان است
.
مي‌توان
بر سر زد و شيون نمود كه چرا همرزم حسين (ع) نبوده‌ايم و اين افتخار را نداشته‌ايم
كه هم‌ركاب او باشيم
.
مي‌توان
گونه‌هاي خود را به رنگ سرخ درآورد همانگونه كه منصور حلاج با خون خود گونه‌هايش
را سرخ نمود تا روي زردش را دشمن ظالم نبيند
.
مي‌شود
خاك بر سر ريخت كه شايسته انسان خفت زده است و بگوييم ما نيز نسبت به راه حسين (ع)
چنين هستيم
.
مي‌شود
علمدار شد و زور بازوي خود را به رخ ديگران كشيد، بساط زورآزمايي به پا كرد و شهرت
آفريد كه علم فلان دسته از همه بزرگتر و سنگين‌تر است و همچنين مي‌شود سنگينترين
علمها را بلند كرد و گفت اين به نشانه علم نهضت اوست كه به هر سنگيني‌اي كه باشد،
آنرا بر دوش خواهيم كشيد
.
مي‌شود
آري
مي‌شود هركاري انجام داد، مهم اين است كه در پس آن كار، چه انديشه‌اي نهفته باشد و
اينكه ما با چه طرز فكري به رسالت خود نگاه كرده، در چه جايي و با چه محتوايي آنرا
پيدا مي‌كنيم. ضمن اينكه پس از يافتن بايد بدانيم، تازه در ابتداي راهي دراز قرار
خواهيم گرفت كه چگونه آن انديشه را به عمل تبديل كنيم؟
حال
كه او به ما ياد داد "كل ارض كربلا و كل يوم عاشورا" و به ما آموخت: همه
جا كربلا و همه روز عاشورا است، اينك ما در عاشورا و كربلاي خود چه مي‌كنيم؟ آيا
اگر ما هم در صحراي كربلا بوديم، باز هم حسين تنها نمي‌ماند؟ آيا اين سوال لرزه بر
اندام ما نمي‌افكند و تصور شريك جرم بودن در ريخته شدن خون حسين (ع) خواب را از
چشمان ما دور نمي‌كند؟
اگر
ما در كربلا نبوده‌ايم تا افتخار همرزم بودن با او را داشته باشيم، ‌در كربلاي عصر
خود كه زندگي مي‌كنيم و اگر در روز عاشوراي تاريخي حضور نداشته‌ايم،‌ در عاشوراي
زمان خود كه قرار داريم. كافي است كه حسين و حسين‌هاي زمان خود را بشناسيم، عاشورا
و كربلا به خودي خود پيدا مي‌شوند. اما اگر حق طلبان و ظلم ستيزان كماكان تنها
مانده‌اند، خدا را شكر كنيم كه ما روز عاشورا در كربلا نبوده‌ايم زيرا اگر حضور
داشتيم يا در زمره يزيديان بوديم و يا از كساني كه حسين (ع) را ترك كردند
.
بياييد
معرفت و روح نهضت حسين (ع) را يافته و حماسه بزرگ او را زنده كنيم تا در زمره يزيد
و يزيديان نباشيم زيرا كه جهان دو قطبي است،‌ يا راه حسين (ع) و يا راه يزيد، راه
سومي وجود ندارد. بياييد به حال خود گريه كنيم و دورنمايي از عملكردهاي خود را پيش
روي ببينيم و حساب لقمه‌هاي سفره‌ي خود را يكبار از نظر بگذرانيم

ببين
كه چه ريسيده‌ايم،‌ دست كه ليسيده‌ايم
        تا كه چنين لقمه‌ها، سوي دهان آمدند
 (مولانا)

ظهر
عاشورا است و ظهر عاشورا‌ها،‌ فرصتي است كه انسان با خود واقعياش روبرو مي‌شود و
من نيز در اين آيينه خود را مشاهده مي‌كنم و مي‌بينم كه امروز چقدر عجول هستم (خلق
انسان عجولا)، ‌تا چه حد حريص هستم و سيري ناپذير (خلق الانسان هلوعا) و جز شكم
خود چيز ديگري را نمي‌شناسم و شكم بر من حاكم است (اولئك كالانعام بل هم اضل)،
امروز به راحتي دروغ مي‌گويم، به گرسنه و درمانده‌تر از خود رحم نمي‌كنم و در
اسراف غرق مي‌باشم و... اين است خود واقعي من كه در عاشورا برملا مي‌شود
.
آري
عاشوراها، آيينه تمام قدي است در مقابل ما كه مي‌توانيم خود واقعي را در آن نظاره
كنيم. بياييم در اين آيينه خود را نگاه كنيم و براي خود چاره‌اي بيانديشيم و طرحي
نو بيابيم تا پس از رسيدن به انديشه‌اي درست، نوبت به انجام عمل نيك رسيده و نهضت
حسين (ع) را در عمل زنده نگاه داريم. واي اگر از همه اين نهضت‌ها و حماسه‌هاي بزرگ
براي ما دست بريده‌اي، ‌لب خشكيده‌اي، سر بريده‌اي، دست قطع شده‌اي و فرق شكافته‌اي
و... باقي مانده باشد و معرفت حركت بزرگ مردان و زنان تاريخ در گذر زمان به دست
فراموشي سپرده شده و صرفاً از آن مراسمي بر جاي مانده باشد، آن وقت است كه بايد
گريست و گريست،‌ بر سر زد و شيون كرد و
...
امروز
عاشوراست، به ياد آوردم كه سالها است كه با او بيعت بسته و بيعت شكني مي‌كنم. مُهر
نمازم به يادم آمد كه از تربت پاك كربلاست و من آن را به نشانه بيعت با او مبني بر
ادامه نهضت حق طلبانه و ظلم ستيزانه‌اش هر زمان كه پيمان اول "اياك نعبد و
اياك نستعين" را با خدا بستم،‌ پيمان دوم را هم با حسين (ع) در كنار آن قرار
داده و بيعت مي‌كنم، اما دريغ از يك جو عمل
.
امروز
در آيينه عاشورا خود را نظاره مي‌كنم و جز پيمان شكني حرفه‌اي و ماهر كه حتي به
پيمان شكني‌هاي خود نيز واقف نيست، موجود ديگري نمي‌بينم. من از يك سو پيمان خود
را با خداوند مي‌شكنم و از سويي ديگر با حسين (ع) و مي‌خواهم با شركت در مراسمي و
ريختن اشكي به خود بگويم كه دين خود را نسبت به او ادا كردم و وجدان پيمان شكن خود
را راحت كنم. اما آيا بدين گونه كار خاتمه پيدا كرده و من در زمره حسينيان قرار
گرفته‌ام؟
هم
اكنون حداقل خوشحال هستم كه پيمان سوم را (لبيك لك لبيك) را نبسته و بار پيمان
شكني‌ام از اين سنگين‌تر نشده است و به شيطان نيز سنگي نزده‌ام تا دروغ گويي‌ام
بيشتر از اين آشكار نشود
.
اگر
امروز حسين (ع) در بين ما بود و ما از آن حضرت سوال مي‌كرديم كه از ما عمل و وفاي
به عهد مي‌خواهد و يا گريه و زاري و بر سر زدن، چه جوابي به ما مي‌دادند؟ مسلماً
به ما مي‌فرمودند كه وفاي به عهد را، زيرا او شهادت را براي نشان دادن راه خدا
انتخاب نمود تا براي ما الگوي كاملي باشد از انسان متعهد نسبت به خدا (اياك نعبد و
اياك نستعين)، ‌حق طلب و ظلم ستيز،‌ تا ما بتوانيم او را نمونه و چراغ راه خود
قرار بدهيم نه اينكه براي شهادت افتخار آميز او صرفاً شيون كرده و بر سر زنيم
.
آري
بايد براي اين همه گمراهي و پرت بودن از راه و پيمان شكني‌ها گريه كنم،‌ حداقل
امروز را، زيرا فردا هم چيز را دوباره فراموش خواهم كرد و چهره واقعي خود را نيز
به دست فراموشي مي‌سپارم تا محرم و محرم‌هاي ديگر
.

با
اميد به توفيق عمل


مـحـمدعلي
طاهــري

۱۳۹۳-۰۸-۰۸

منظور از بیرون ریزی در فرادرمانی چیست ؟

منظور از بیرون ریزی در فرادرمانی چیست ؟

"بیرون ریزی یعنی خدمت " و باید از آن استقبال کرد .

یعنی یک نابه سامانی را از یک وجودی بیرون کشیدن .

وقتی در ارتباط فرادرمانی قرار می گیریم ، هوشمندی کل وجود ما را اسکن می کند و پرونده ی بیماری های گذشته و فعلی ما را آشکار می کند . با به جریان افتادن پرونده ی بیماری ها ، بیرون ریزی آغاز می شود . این پرونده ها ممکن است مربوط به جسم ، روان و ذهن و سایر بخش های وجودی ما باشد که "باید با صبر و حوصله اجازه دهیم تا بیرون ریزی ها خاتمه یابند" و درمان اساسی رخ دهد . بیرون ریزی با هیچ طریق درمان دیگری امکان پذیر نمی باشد الا با حلقه های رحمانیت الهی.

بیرون ریزی رو آمدن سابقه ی بیماری ها وبیرون ریختن آنهاست. سابقه ی بیماری ها ممکن است حتی متعلق به دوران جنینی ، طفولیت ، بیماری های کنونی و یا نهان فرد باشد. و همچنین ترس های نهفته ، گره ها ، تنش های روانی ، نابه سامانی های ذهنی و ... .

در بیرون ریزی کلیه ی "علائم" بیماری ما بیرون ریخته می شود . این ((به این معنیست که بیماری اوج نمی گیرد یا بدتر نمی شود ، بلکه "علائم بیماری" بیرون ریخته می شود ))، تا وجود ما از آن اختلال و بیماری خالی شود . در بیرون ریزی تنش روی سلول که باعث بیماری شده است بیرون ریخته می شود .
در طول مدت بیرون ریزی نباید دستپاچه و مضطرب شویم . باید بدانیم که الان تحت پشتیبانی و ساپورت یک هوشمندی هستیم و این بیرون ریزی در جهت درمان ما است .

تنها راه کوتاه شدن مدت بیرون ریزی این است که به محض بروز علائم "آن را بپذیریم" که "چیزیست که از خود ما و نه بیرون از ما" و بدانیم که این بیرون ریزی بیماری است و مدت کوتاهی انجام و تمام می شود . در صورتیکه شاکی شویم که این چه چیزیست ؟ این چیست ؟ من که سالم بودم چرا اینطوری شدم ؟ چرا بدتر شدم و ......... فقط مدت آن بلند تر می شود .

مدت بیرون ریزی مدت کوتاهیست که در آن علائم بیماری ما بیرون ریخته می شود ، نه بیمار می شویم و نه بیماری ما وخیم تر می شود .

بیرون ریزی افراد با یکدیگر متفاوت است .
erfanekeihani#

تمام بیماری های ژنتیک از طریق فرادرمانی قابل درمان هستند .

تمام بیماری های ژنتیک از طریق فرادرمانی قابل درمان هستند .

ژن چیست ؟
ژن تمام اطلاعات مربوط به حسن سابقه و سوء سابقه ی نسل های گذشته را به نسل جدید انتقال می دهد. در حقیقت ، سابقه ی چندین و چند هزار ساله ی وجود انسان در سطح اطلاعات ژن موجود است.

در فرادرمانی با عبور از مرحله ای که مربوط به اطلاعات نسل قبل ( ژن) است ، امکان غلبه بر بیماری های ژنتیک وجود دارد . بنابراین ژنتیک بودن بیماری در فرادرمانی اهمیتی ندارد . این نظریه در فرادرمانی
" رد ممانعت ژن در درمان " شناخته می شود .
erfanekeihani#

ترمیم خستگی سلولی

ترمیم خستگی سلولی

در پاره ای از موارد سلول دچار خستگی می شود و به همین علت ، نقایصی در عملکرد آن بروز می کند . تجارب بدست آمده در فرادرمانی نشان می دهد که این طب مکمل، قادر به خستگی زدایی از سلول ، عضو و بدن است و باعث تامین انرژی در آنها می شود .

برای مثال :
موارد متعددی وجود دارد که سالمندانی سال ها دچار ضعف و خستگی مزمن بوده اند و از این بابت رنج می برده اند ؛ اما در فرادرمانی آنها را درمان کرده و احساس توانایی و نشاط زندگی در ایشان قوت گرفته است .
erfanekeihani#

ترمیم از طریق تغییرات در سطح مولکول ها

ترمیم از طریق تغییرات در سطح مولکول ها

پاره ای از ترمیم ها مانند "رفع گرفتگی عروق کرونر" در اثر مولکول های چربی و برطرف شدن اختلالات مثانه ، کلیه ، صفرا و ... در اثر سنگ های اکسالاتی ، اوره ای ، فسفاتی و دارویی ، متکی به ترمیم سلولی نیست . زیرا با وجود عوامل دیگری غیر از سلول برای اعضای بدن ایجاد اشکال می کنند. (در این موارد ، منظور از نرمیم ، اصلاح انواعی از اختلال و انسداد از طریق تجزیه ی مولکولی است. )

در اینگونه اصلاح ، مولکول هایی که ایجار مشکل کرده اند ، طی انجام "فرادرمانی " در میدان شعوری قرار می گیرند و تغییر رفتار می دهند؛ یعنی رفتار این مولکول تابع "میدان شعوری " است و هنگامی که اقدام لازم در جهت رفع مشکل به عمل می آید، بر اساس شعور حاکم بر این میدان، در ساختار مولکولی آنها تغییرات لازم ایجاد می شود و تجزیه و رفع اشکال صورت میگیرد. برای مثال ، در برخی موارد مولکول های مزاحم یکدیگر را رها می کنند و تجزیه انجام می شود. از جمله ، در گرفتگی عروق کرونر ، مولکول های چربی که ایجاد انسداد کرده اند ، یکدیگر را رها می کنند و عروق باز می شوند و گرفتگی رفع می شود .
همچنین زائده های چربی ، استخوانی و ... در " میدان شعوری " تحت تاثیر قرار می گیرند و تجزیه می شوند . فرادرمانی ، امکان این نوع اصلاح را فراهم می کند .
erfanekeihani#

رفع بیماری های اختلال شعوری

رفع بیماری های اختلال شعوری

بیماری های اختلالات شعوری از جمله بیماری های قابل درمان از طریق فرادرمانی هستند که به چند شکل خود را نشان می دهند :

الف - بیماری های التهابی - تخریبی

* حمله به سلول های خودی
مانند :
- حمله به پوشش میلین عصب (در MS )
- حمله به مفاصل ( آرتریت )
- حمله به مخاط دهان ( پمفیگوس )

در این نوع از بیماری های اختلال شعوری ، آنتی بادی ها به سلول های خودی حمله می کنند و در اثر آن سلول تخریب می شود . در سیستم دفاعی بدن ، یکی از عوامل مهم شناسایی سلول های بیگانه و بیماری زا ، شناسایی از طریق شعور سلول است . در صورتی که شعور سلول مختل شود ، مورد حمله ی این سیستم دفاعی قرار می گیرد . این نوع از بیماری های اختلال شعوری می تواند به طرق مختلفی ایجاد شود :

1- حمله به سلول های خودی ( که در بالا ذکر شد )

2- حمله به سلول های عضو پیوندی ( که در ادامه ی مطالب توضیح داده می شود )
erfanekeihani#

حمله به سلول های عضو پیوندی

حمله به سلول های عضو پیوندی

پیوند اعضا در برخی از موارد با مشکل پس زدن عضو رو به رو است و با وجود تمام تدابیر لازم و انجام آزمایش های گوناگون که تضمین کننده ی موفقیت عمل پیوندی است (و حتی اگر اهداکننده ی عضو، یکی از اعضای خانواده باشد )، عضو پیوندی مورد حمله ی سیستم دفاعی بدن قرار می گیرد.

علت این اختلال، "عدم همفازی و همخوانی شعور سلولی عضو انتقالی با شعور سلولی بدن فرد گیرنده ی عضو " است که باعث عدم شناسایی عضو جدید توسط مدیریت بدن و سلول فرد گیرنده می شود و در نتیجه، عضو پیوندی، مورد حمله ی سیستم دفاعی بدن قرار می گیرد.

در پاره ای از موارد که بخش انتقالی از بدن خود بیمار گرفته شده است نیز این قانون با عدم همخوانی شعوری روبه رو می شود. برای مثال:

در عمل قلب باز که رگ از پای بیمار گرفته می شود ، ممکن است چنین اشکالی رخ دهد. در اینصورت می توان احتمال داد که حوزه ی میدان شعوری فرد دارای اختلال شدید است.

عواملی مانند پریشانی که مختل کننده ی مدیریت سلول بدن است ، می توان در بدن فرد ، اختلال شعوری ایجاد کند و باعث بروز عدم همخوانی شعور سلولی شود. ( به دلیل مشکلاتی در مدیریت ذهن ، شعور سازمانی اجزا با هم ، هم فاز نیست .)

حتی انتقال خون نیز به علت عدم همخوانی شعوری می تواند تا مدت ها عوارض نامطلوبی در بدن ، روان و ذهن بیمار ایجاد کند . در اینصورت برای انطباق کامل و همخوانی شعوری ، مدت زمانی فرصت لازم است .

از طریق فرادرمانی شعور سلولی عضو پیوندی و شعور سلولی بدن فرد گیرنده ی عضو ، همفاز شده و باعث می شود که پس از انتقال و یا پیوند عضو ، عمل پس زدن عضو پیوندی صورت نگیرد .
erfanekeihani#

"بینش" عبارت است از طرز تلقی انسان از خود و جهان هستی .

"بینش" عبارت است از طرز تلقی انسان از خود و جهان هستی .

"حواس پنجگانه" ، طرز تلقی انسان از محیط ، جهان هستی مادی و حوادث بیرونی را به مغز او گزارش می کنند. این گزارش از فیلتر و چارچوبی عبور می کند که آن را "بینش " می نامیم.

این فیلتر بر اساس طرز فکر، تجربه ، برداشت های فردی و تاثیرات محیطی از قبل برنامه ریزی شده است تا شدت و ضعف ، ارزش وجودی یک حادثه و دیگر معیارهای آن را ارزیابی کند .

پس از عبور اطلاعات از این چارچوب و طبق برنامه ریزی های موجود در آن، "ذهن" واکنش ادراکی لازم را نشان می دهد و ذهنیت ما درباره ی آن حادثه شکل میگیرد.

سپس نوبت به واکنش "روان" می رسد که نوع احساس ما در مقابل هر حادثه را تعیین می کند.

بعد از این مرحله نتیجه گیری ذهن و روان به "مغز" مخابره می شود و این پیامهای مخابره شده را به زبان "فیزیک و جسم" ترجمه می کند تا به صورت پیامهای شیمیایی و عصبی به بدن منتقل شود و پس از آن ،
جسم به این پیامها واکنش نشان دهد .

در ضمن ادراکات و احساسات نیز پس از مخابره و ترجمه توسط بخش های مختلف مغز ، بوسیله ی پیامهای شیمیایی برای ما آشکار می شود.
erfanekeihani#

تعريف جنون آني

تعريف جنون آني

انسان داراي كالبد ھاي مختلفي است؛ مانند كالبد فيزيكي، ذھني، رواني، اختري و... .
عدم ھم فازي كالبدھاي مختلف وجودي انسان، منجر به بروز حالتي مي شود كه از به ھم ريختگي ھاي معمولي شروع شده و تا مرز جنون آني ادامه پيدا ميكند. براي فھم ساز و كار اين موضوع مثالي مي زنيم. شھري را د رنظر بگيريم كه بخشھاي مختلفي، اداره ي امور عمراني آن شھر را به عھده داشته باشند؛ مانند، شھرداري، مخابرات، برق، آب وفاضلاب، گاز، مترو و...
. در شھري كه برنامه ريزي مدوني ندارد، نابساماني زيادي مشاھده ميشود. براي مثال، خياباني را شھرداري آسفالت كرده، به دنبال آن سازمان آب و فاضلاب اقدام به كندن كانال براي لوله كشي آب ميكند و دوباره پس از ترميم آن، سازمان ديگري براي پروژه خود اقدام به كندن محل ديگري از عرض ھمان خيابان م يكند و اين ماجرا به طور دايمي ادامه داشته و ضررمالي و ناراحتي ھاي زيادي را به وجود مي آورد. اين نابساماني به واسطه ي عدم ھماھنگي بين سازمان ھاي مختلف و نداشتن يك ستاد اجرايي براي ايجاد ارتباط بين  نھاست. وجود انسان نيز ھمانند چنين شھري است و افراد معمولي داراي وجودي از ھم گسسته ھستند كه در آن كالبدھاي مختلف وجودي، ھر يك به طور خود مختار فعاليت ميكنند؛
مثلاً كالبد
ذھني، كالبد رواني و كالبد جسمي ھر يك به گونه اي مستقل فعاليت كرده، با يكديگر در ارتباط نيستند. اين گونه افراد خيلي از مواقع، حتي ساده ترين موضوع روزمره را به ياد نمي آورند و يا در برخورد با كوچكترين مسأله اي به طور كامل كنترل و تعادل خود را از دست مي دھند و به اصطلاح به ھم ريخته مي شوند. مرز نھايي اين به ھم ريختگي "جنون آنی" است که فرد ضمن اين كه كنترل خود را از دست ميدھد، زمان و مكان را نيز فراموش كرده و بعدھا نيز ممكن است اصلاً چيزي را به خاطر نياورد زيرا با قطع بودن ارتباط كالبدھا، ارتباطات ادراكي و احساسي با كالبد فيزيكي(جسم) قطع ميشود و دسترسي به حافظه نيز از بين مي رود.
erfanekeihani#

فرادرمانی انرژی درمانی (نیرو درمانی) """ نیست """،

فرادرمانی انرژی درمانی (نیرو درمانی) """ نیست """، زیرا انرژی درمانی متکی به حوزه ی پولاریتی بدن فرادرمانگر است، در حالی که فرادرمانی به شبکه ی شعور کیهانی متکی است .
حوزه ی پولاریتی را همه ی انسانها دارند ولی در بعضی از افراد قوی تر از سایرین است. "انرژی درمانی " جزء بسیار کوچکی از فرادرمانی است.

erfanekeihani#

انسان در مقابل هر یک از وقایع و حوادث پیرامون خود

انسان در مقابل هر یک از وقایع و حوادث پیرامون خود ، واکنش متفاوتی نشان می دهد و نکته جالب این است که در هر حادثه نیز، پندار و رفتار افراد مختلف ، یکسان نیست و هر شخصی نسبت به اشخاص دیگر در مقابله با وقایع یکسان ، واکنشی متفاوت و مختص به خود را دارد . برخی از این واکنش ها میتوانند در ایجاد بیماری های مختلف سهم به سزایی داشته باشند. همان طور که بررسی خواهد شد ، یکی از علل ایجاد بیماری در انسان ، نحوه عملکرد اوست که ناشی از "بینش" وی بوده ، اشکالات مربوط به آن ، منشا بیماری هایی است که می توان آن ها را "بیماری های بینشی" نامید. بنابراین ، "بیماری های بینشی" بیماری هایی هستند که بر اثر بینش های غلط ذهنی ، برای انسان بوجود می آیند.

برای مثال ، همواره عده ای به محض شنیدن خبرهایی مانند کاهش ناگهانی نرخ ارز ، طلا و ... در بازار ، دچار سکته ی قلبی ، رعشه بدن و سایر بیماری ها می شوند و این رخداد در دنیا بسیار شایع است ، حال با توجه به قطعیت این تجربه که اکثر افراد با آن برخورد داشته اند ، این سوال پیش می آید که رابطه ی بین نرخ ارز ، طلا و هر چیز دیگری از این قبیل با عملکرد قلب چیست ؟ و چرا در بعضی اشخاص باعث ایجاد سکته قلبی و ... شده ، در بعضی دیگر اثر بدی به جا نگذاشته است ؟ و یا چرا برخی از افراد با شنیدن خبر مرگ نزدیکان ، خویشان و دوستان خود به همین ترتیب دچار بیماری می شوند؛ در حالی که در علم پزشکی ظاهرا هیچ رابطه ای بین حوادث و وقایع و عملکرد اعضای مختلف بدن انسان مطرح نشده است .
به راستی چرا شنیدن یک خبر میتواند باعث تغییرات مثبت یا منفی در جسم ، ذهن و روان انسان شود ؟

برای پاسخ دادن به این سوال ، ابتدا علل بیماری انسان را دسته بندی می کنیم . انسان
به دلایل مختلفی دچار بیماری شده ، سلامتی خود را از دست می دهد . از جمله :

- وجود آلودگی های میکروارگانیسمی
- کهولت ، پیری و خستگی
- سوانح مختلف
- سموم و آلودگی محیط
- تغذیه ی نامناسب
- عدم تحرک بدنی
- "" بینش غلط"" (بیماری های ذهنی - تنی / منتوسوماتیک )
- رفتارهای متضاد و دوگانه (بیماری های سایکوسوماتیک)
- بیماری ها و نقایص مادرزادی و ارثی
- ....
همانطور که در این گروه بندی مشاهده می شود ، وجود "بینش غلط" یکی از عوامل ایجاد بیماری در انسان است. "بینش" عبارت است از طرز تلقی انسان از پیرامون خود و کلیه وقایعی که او با آنها مواجه می شود. به عبارت دیگر، آنچه انسان از رویدادهای زندگی برداشت می کند ، از چارچوب نرم افزار بینشی که نتیجه خلاصه شده فرایندهای ذهن و روان است، عبور می کند و به صورت خودکار، واکنش او در برخورد با حوادث تعیین می شود. این چارچوب به صورت یک پیش برنامه و فیلتر است و در سطح نیمه خودآگاه قرار دارد؛ زیرا برنامه ریزی آن خودآگاه است و بر حسب نحوه تجزیه و تحلیل، به تفکر شخص بستگی دارد؛ ولی عملکرد آن به صورت ناخودآگاه و خودکار آشکار می گردد. در نتیجه می توان آن را یک برنامه نیمه خودآگاه محسوب کرد. با این توضیح معلوم می شود امتیازی که نرم افزار "بینش " نسبت به سایر برنامه های ناخودآگاهی داد، این است که می توان برنامه آن را به صورت خودآگاه تغییر داد و به سمت دلخواه ، هدایت و برنامه ریزی کرد .

erfanekeihani#

منظور از " اسکن " در فرادرمانی چیست ؟

منظور از " اسکن " در فرادرمانی چیست ؟

اسکن به معنی زیر ذره بین گذاشتن ، کاوش کردن است .
در فرادرمانی بیمار تحت اسکن هوشمندی قرار می گیرد ، که در اینصورت سابقه ی بیماری گذشته و فعلی او آشکار شده و با به جریان افتادن پرونده ی بیماری ، بیرون ریزی ها* آغاز می شود .

در این حالت هوشمندی بخش هایی از وجود را که دچار اشکالات و اختلالاتی هست را تیک می زند و علائمی را در طول ارتباط به ما نشان می دهد ، مانند :
سرد شدن ، گرم شدن ، تیر کشیدن ، تشنج ، دیدن رنگ ها و نور ها ، گز گز ،ضربان ها ، پرش ها ، احساس حرکت جریاناتی در بدن و ...

اسکن به صورت همه جانبه روی جسم ، روان و ذهن فرد انجام می شود. در اسکن گاه علائمی بروز می کند که آمادگی های بدن را برای ابتلا به بیماری هایی نشان می دهد که احتمالا در آینده بروز خواهند کرد.

1- شرایط درمان با فرادرمانی چیست ؟

تنها شرط برقراری ارتباط "شاهد " بودن است .

درمان در فرادرمانی "فقط با کمک حلقه های رحمانیت عام الهی" انجام می شود و "بدون بهره مندی از آن هیچ کاری نیست که فرد بتواند انجام دهد" . لذا در این رابطه فرد " به طور کامل خلع سلاح شده و به هیچ عنوان کاری انجام نمی دهد که بتواند انجام درمان را به "خود" منتسب کند .

2- شاهد چه کسی است ؟

(نظاره گر ، تماشاچی ، محقق ، داور ، بی طرف )
شاهد کسی است که نظاره گر و تماشاچی باشد و در حین نظاره هیچگونه قضاوتی نداشته باشد و هر گونه اتفاقی را در مدت اتصال مشاهده کند ، زیر نظر داشته باشد و در حین مشاهده از تعبیر و تفسیر و قضاوت جدا باشد . ( قضاوت بعد از اتصال )
شاهد در امر نظاره گری چیز دیگری را مانند تخیل ، تصور ، تفسیر و ... وارد نکند ، زیرا باعث خروج او از عمل نظاره گری می شود .
بی طرف بوده و پیش داوری نکند .
شرطی نشده باشد .
آزاد باشد . (عدم استفاده از مواد توهم زا )
تسلیم باشد . (عدم انجام هر کار دیگری در اتصال )

3- فرادرمانگر چه کسی است ؟

فرادرمانگر فردی است که با شرکت در کلاسهای آموزشی ، قبلا توسط مربی حلقه و حفاظ های اتصال ها به او تفویض شده است و از طریق متصل کردن بیمار به شبکه ی شعور کیهانی ، بیمار را در معرض این هوشمندی قرار داده تا درمان بیمار مطابق آنچه که در فرادرمانی توضیح داده شده است ، صورت گیرد .
در این صورت به شخص بیمار نیز "فرادرمانگیر " گفته می شود .

erfanekeihani#

دیدگاه "فراکل نگر " چه دیدگاهی است ؟

دیدگاه "فراکل نگر " چه دیدگاهی است ؟

فراکل نگری نگرشی است به انسان که بسیار کل نگر بوده و دیدگاهیست کاملا عرفانی که در آن انسان به وسعت جهان هستی دیده می شود ، نه فقط مشتی گوشت و پوست و استخوان .
انسان متشکل از بینهایت اجزای وجودیست که از جمله ی آنها می توان به بی نهایت کالبد وجودی او (مانند کالبد فیزیکی ، کالبد اختری ، کالبد روانی ، کالبد ذهنی و ... و در نهایت کالبد روح جمعی ) ، چاکراها (مبدل های انرژی) ، کانال های 14 گانه ( که در طب سوزنی مطرح است) ، حوزه های مختلف انرژی در اطراف بدن ( حوزه ی پلاریتی ، حوزه ی بیوپلاسما و .. ) و نیز اجزایی مانند شعور سلولی ، فرکانس مولکولی ، و بینهایت اجزای ناشناخته ی دیگر .
در طول تاریخ همواره به انسان و بیماری نگاهی تک بعدی شده است و درمان تا کنون به این شکل بوده که در هر طبی از زاویه ی خاصی به انسان نگاه می شده و بیماری او نیز از همان زاویه مورد شناسایی قرار می گرفته است. برای مثال :
"طب رایج" انسان را مانند یک ماشین دانسته و فقط به کالبد فیزیکی (جسم) انسان توجه دارد ،
در "هومیوپاتی" فقط به شعور سلولی می پردازد ،
در "پولاریتی درمانی " حوزه ی پولاریتی ،
و در "سایمتیک تراپی" فرکانس مولکولی را مد نظر قرار داده است .
از این روست که ماجرای انسان همانند ماجرای "فیلی در تاریکی " جناب مولانا شده است ، که در آن نقل می شود :
عده ای در تاریکی فیلی را لمس کردند . کسی که پای فیل را گرفت ، گفت که فیل یک ستون است . کسی که گوش فیل را گرفت ، گفت که فیل یک بادبزن است . کسی که بر پشت فیل دست کشید ، گفت که فیل یک تخت است و تا آخر ...
ماجرای انسان هم همینگونه است : کسی که گوشت ، پوست و استخوان را شناخته ، بیماری را فقط نتیجه ی عملکرد بد این بخش ها می داند . کسی که شعور سلولی را می شناسد ، می پندارد که بیماری زمانیست که شعور سلول مختل شود، کسی که با چاکرا سر و کار دارد ، می گوید که زمانی انسان بیمار می شود که تعادل چاکرا ها به هم بخورد و کسی که بر طب سوزنی واقف است میگوید که زمانی که تعادل انرژی در هر یک از کانال های 14 گانه بر هم خورده و یا مسدود شوند انسان بیمار می شود و یا بیماری در سایمتیک تراپی بر هم خوردن فرکانس مولکولی بدن است . پولاریتی درمانگرها بیماری را نتیجه ی بر هم خوردن حوزه ی پلاریتی بدن می دانند و به همین صورت در هر طبی انسان و بیماری از همان زاویه ی شناخته شده و تحت تخصص مورد بررسی قرار می گیرد .
اما تعریف جامع و کامل "بیماری" چیست و چه تعریف کلی ای می توان برای آن ارائه داد ؟ و دیدگاه فراکل نگری چه نقشی در تعریف و درمان بیماری انسان می تواند داشته باشد ؟

erfanekeihani#

تعریف جامع و کامل "بیماری" چیست

تعریف جامع و کامل "بیماری" چیست
تعریف جامع و کامل "بیماری" چیست و چه تعریف کلی ای می توان برای آن ارائه داد ؟ و دیدگاه فراکل نگری چه نقشی در تعریف و درمان بیماری انسان می تواند داشته باشد ؟
جهان انسان شد و انسان جهانی
از این پاکیزه تر نبود بیانی (شیخ محمود شبستری )
مطابق نظریه ی فراکل نگری ، تعریف بیماری عبارت است از :
"وجود هر گونه اختلال ، انسداد، صدمه و عدم تعادل در هر یک از بی نهایت اجزای تشکیل دهنده ی وجود انسان . "
اگر بخواهیم تعریف فراکل نگری را از بیماری قبول کرده و به کار ببریم ، تشخیص بیماری توسط انسان کاریست محال و غیر ممکن ، زیرا همانطور که دیدیم انسان بی نهایت اجزا دارد که تنها برخی از آنها شناخته شده و بسیاری نا شناخته باقی مانده اند و در طول تاریخ همیشه نگاه انسان به خود و بیماری اش نگاهی تک بعدی و ناقص بوده است .
بنابر این باید چیزی فراتر از انسان وجود داشته باشد . باید هوشی فراتر از هوش انسان در دسترس داشته باشیم که بتواند انسان را با تمام اجزاء وجودی اش به صورت کلی و کامل مشاهده ، بررسی و درمان کند.
اما آیا چنین هوشی وجود دارد ؟

erfanekeihani#

هوشمندی چیست ؟

هوشمندی چیست ؟

تا اینجا دیدیم که بر اساس دیدگاه فراکل نگر انسان به وسعت جهان هستی است اما تا کنون شناخت از انسان و ابعاد وجودی و بیماری او همواره تک بعدی و ناقص بوده است و به این نتیجه رسیدیم که باید هوشی فراتر از هوش انسان در دسترس داشته باشیم که بتواند انسان را با تمام اجزاء وجودی اش به صورت کلی و کامل مشاهده ، بررسی و درمان کند.
اما آیا چنین هوشی در جهان هستی وجود دارد ؟

در فرادرمانی درمان بیماری ها "از طریق" اتصال به هوشمندی ( که با نامهایی از جمله شبکه ی شعور کیهانی ، شعور الهی ، آگاهی در عرفان حلقه و در ادیان مختلف با نامهای : جبرئیل ، روح الامین ، روح القدس و... یاد شده است) انجام می شود .

به اینصورت که بیمار توسط فرادرمانگر* به شبکه ی شعور کیهانی وصل شده و مورد کاوش (اسکن*) قرار می گیرد . و هوشمندی الهی در آن واحد تمام اجزای وجودی بیمار را اسکن کرده و از طریق علائمی مانند : گرم شدن ، درد گرفتن ، تیر کشیدن ، لرز ، احساس حرکت نوعی جریان در بدن ، ضربان زدن ، تشنج یا دیدن رنگ ها و نورها و .. روند درمان را آغاز می کند و با حذف علائم بیماری و بیرون ریزی ، بیمار بعد از مدتی با پیگیری اتصالها درمان می شود .

در ادامه ی مطالب به توضیح مطالب زیر می پردازیم :

شرایط درمان با فرادرمانی چیست ؟
فرادرمانگر چه کسی است ؟
فرادرمانگیر چه کسی است ؟
اسکن یعنی چه؟
بیرون ریزی چیست ؟
چه بیماری هایی در فرادرمانی قابل درمان هستند ؟
چگونگی درمان در فرادرمانی
روند درمان در فرادرمانی چگونه است ؟
مدت درمان چقدر است ؟
هدف از فرادرمانی چیست ؟
هدف از فرادرمانگری چیست ؟
توضیح بیشتری درباب هوشمندی .

erfanekeihani#

منظور از اتصال چیست ؟

منظور از اتصال چیست ؟

منظور از اتصال در فرادرمانی ، برقراری نوعی ارتباط است که هیچ تعریف دقیقی ندارد ، زیرا در دنیای بی ابزاری انجام میگیرد و ما فقط می توانیم آثار آن را مورد بررسی قرار دهیم و نه خود اتصال را .
دو نوع کلی اتصال به شبکه ی شعور کیهانی وجود دارد :
1- راه فردی
2- راه جمعی
راه فردی :
راهی است که هیچگونه تعریفی نداشته و در آن شخص به واسطه ی "اشتیاق زائدالوصفی ، بدون کمک معلم و راهنما به شبکه ی شعور کیهانی اتصال پیدا می کند . برای برقراری این اتصال به چنان اشتیاق زائدالوصف و مضطر شدن نیاز است.
" اُدعونی اَستَجِب لکم - غافر 60 "
حافظ آن ساعت که این نظم پریشان می نوشت
طایر فکرش به دام اشتیاق افتاده بود
راه جمعی :

"واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا - آل عمران 104 "
راه جمعی راهیست که درآن فرد به کمک یک شخص متصل کننده ، در حلقه ی وحدت قرار می گیرد. این حلقه سه عضو دارد :
شعور کیهانی
فرد متصل کننده (فرادرمانگر)
فرد متصل شونده (فرادرمانگیر )
با تشکیل حلقه بلافاصله "فیض الهی" در آن به جریان افتاده و انجام کارهای مورد نظر از طریق حلقه های مختلف در چارچوب این عرفان تحقق می پذیرد. برای تحقق حلقه ها وجود سه عضو ذکر شده کافی است . در اینصورت عضو چهارم، "الله" خواهد بود. در دنیای عرفان با تعابیر مختلفی به کرّات از حلقه ی وحدت نام برده و به آن اشاره شده است . برای مثال :
سلسله ی موی دوست حلقه ی دام بلاست
هر که درین حلقه نیست فارغ ازین ماجراست
(سعدی)
و یا :
هر که مجموع نباشد ، به تماشا نرود
یار با یار سفر کرده ، به تنها نرود
(سعدی)
سعدی ضمن بیان وجود این حلقه اشاره دارد کسی که در این حلقه نباشد ، از بهره مندی فیض جاری در آن محروم می ماند. همچنین او به روشنی به این نکته اشاره می کند که تا فرد در وحدت با شخص دیگری قرار نگیرد ، چیزی را به او نشان نمی دهند .

ویا:
هر که را با سر سبزت ، سر سودا باشد
پای از این دایره بیرون ننهد ، تا باشد
(حافظ)
هر کسی با خداوند کار داشته باشد ، پای از این دایره که همان حلقه است ، هر گز بیرون نخواهد گذاشت .

مولانا در رابطه با ارتباط انسان با چنین می گوید :
اتصالی بی تکلف ، بی قیاس
هست رب التاس را با جان ناس
اتصالی که نگنجد در کلام
گفتنش تکلیف باشد والسلام

و جناب حافظ نیز اتصال گرفتن را به نوشیدن می از جام ساقی تشبیه کرده است و آن را باعث رسیدن به کمال می داند :
بیا ساقی آن می که حال آورد
کرامت فزاید، کمال آورد
به من ده که بس بیدل افتاده ام
وزین هر دو بی حاصل افتاده ام
به دنبال قرار گرفتن در حلقه ی وحدت و برقرار شدن اتصال ، فیض رحمت او جاری می شود.
می = آگاهی . می از خُم وحدت الهی که ضمن سرخوشی روحانی، علم و آگاهی و معرفت و عشق را بر جان انسان می ریزد .
ساقی = خداوند
ساقیا بده جامی ، زان شراب روحانی
تا دمی بیاسایم زین حجاب جسمانی
(شیخ بهایی)
فیض حلقه ی وحدت از برکت نزدیکی و وحدت حداقل دو نفر ایجاد شده و هر کجا حداقل دو نفر در حلقه جمع باشند ، عضو سوم هوشمندی (روح القدس / جبرئیل ) و عضو چهارم آن خداوند است .
تنها شرط حضور در حلقه ی وحدت "شاهد" بودن است .
فرد بیمار می تواند از یک فرادرمانگر بخواهد که اتصال درمانی را برای او استارت بزند و در حلقه تحت اسکن و درمان قرار گیرد .
erfanekeihani#

۱۳۹۳-۰۸-۰۷

عرفان و شريعت!

عرفان و شريعت!

الف) جدايي ناپذيري عرفان از شريعت!
سير انسان در مسير كمال دو بعد دارد كه از يكديگر جدا شدني نيستند.
اين دو بُعد عبارتند از:
1- شريعت: اصول رهروي
2- عرفان: کيفيت رهروي (ارتقاي كيفي با پيروي از اصول رهروي)
به عبارت ديگر، شريعت و عرفان براي انسان، به منزله دو بال براي يك پرنده هستند. هيچ پرنده اي با يك بال قادر به پرواز نبوده، نمي تواند به جايي
برسد. انسان نيز بدون هر يك از شريعت و عرفان، دچار سرگرداني مي شود.
يكي از علل ناكامي از دين همين است كه به شناخت كيفي آ ن بي توجهي و يا كم توجهي شده است. در واقع دليل اين ناكامي، انتظار پرواز پرنده اي با يك
بال است كه قابل تحقق نيست.
به زبان ساده مي توان گفت كه ارزش اعمال و افکار را کيفيت آ نها تعيين مي كند. به همين دليل امكان جدا كردن عرفان از شريعت وجود ندارد. عرفان
و شريعت در كنار هم دين ناميده مي شوند؛ در حالي كه به تصور عامه، دين فقط شريعت (حفظ و رعايت ظاهري احكام و دستورات ديني) است.
تا به امروز، عده اي در اثر كميت طلبي، ارتقاي کيفي (عرفان) را ناديده گرفته اند و يا حتي با آن مخالفت كرده اند؛ اما هنر آن است كه در عمل بتوان بين عرفان
و شريعت آشتي برقرار كرد. با داشتن چنين بينشي، لازم است که ببينيم آيا در زندگي ما رشد و تعالي كيفي وجود دارد يا خير. اگر امروز و ديروز ما از نظر كيفي
يكسان باشد، به طور قطع، در معرفت و انگيزه ما اشكالي وجود دارد!

انسان و معرفت - استاد طاهري

ما مبلغ نيستيم، محقق هستيم!

ما مبلغ نيستيم، محقق هستيم!

توجه بفرمائيد اصلا ما از بحث اصلي مان، هدفي كه بوده و تمام اين مسائل اصلاً بطور كلي فاصله گرفتيم، من نه هدفم اين بود كه به نفع يا ضرر يا به اين سمت يا به آن سمت يا به شرق يا به غرب، اصلا نه ما اين هستيم، نه آن هستيم، نه شرقي،نه غربي هستيم، ما محقق هستيم، شما فراموش مي كنيد، مرتب فكر مي كنيد كه قرار است كه ما مبلغ باشيم، ما مبلغ نيستيم، مبلغ با محقق فرق مي كند.
ممكن است كه من در زندگي خصوصي ام با يك نفر صحبت كنم و بگويم كه اينكار را بكن ، آن كار را نكن، اما وقتي كه اينجا هستيم فقط محقق هستيم، چيزي را نتيجه مي گيريم كه تحقيق مان به ما نشان مي دهد و لاغير. بنابر اين اصلاً در بحث چند دقيقه اخير يكدفعه رفتيم در يك ماجراهاي ديگري، لذا چند تا موضوعي كه در ارتباط بود فقط راجع به درك مفاهيم نه مسائل فردي بلكه صرفًا درك مفاهيم مثل همان بحث لااله الا الله و يا چيزهاي ديگر، مي خواهيم چند تا موضوع را بگوئيم تا بتوانيم هدفمان را بگوئيم، تا بتوانيم موضوع را بيان کنيم.

دوره هشت - استاد طاهري

پـرده خـیـال


پـرده خـیـال
محمد علی طاهری
به نام خدا

عارف پی برده که ناموزونی ساز وجود انسان، بر اثر حرکت های غلط خود او بوده که باعث گشته تا ساز ما از کوک اصلی خارج شده و صدای ناموزونی از آن شنیده شود، لذا عارف به دنبال آن است که مطرب یک بار دیگر، ساز وجود ما را کوک نموده و از ناموزونی برهاند.

بیا مطربا ، ساز کن چنگ را                   به نالش در آر آن پُـر آهـنـگ را
بیا مطربا ، ساز کن پرده را                   بسوز این دل عشق پرورده را

( امیر خسرو دهلوی )


طرب ساده ، ساز بنواز                          کامشب ، شب بزم عاشقانست

(عطار )

و یا به قول حافظ :

مطرب چه پرده ساخت ، که در پرده سماع               بر اهل وجد و حال ، درهای و هوی بست

اوست که بی نظیر ترین قطعه ی خود را نواخته و به انسان تقدیم نموده؛ اثر شکوهمند خود را با ساز حیرت انگیزش، نوای عشق را برای انسان به اجرا درآورده است :

مطرب عشق ، عجب ساز و نوایی دارد          نقش هر نغمه که زد ، راه به جایی دارد
( حافظ )

به دنبال طرح موضوع آفریده شدن جهان هستی از “حرکت” ، و یافتن واژه “رقص” به عنوان واژه معادل آن در دنیای عرفان، با توجه به این  که، آنچه که از حرکت ایجاد شده باشد، مجازی است و در نتیجه جهان هستی نیز مجازی می باشد؛ این موضوع را نیز در دنیای عرفان مورد بررسی قرار داده و نشان می دهیم که عرفا نیز به مجاز بودن عالم هستی وقوف کامل داشته اند. اکنون با اشاره به برخی از سروده های آنها، این موضوع را مورد بررسی دقیق تری قرار می دهیم :

جز خیالی چشم تو ، هرگز نبیند از جهان         از خـیال جـمـله بـگذر ، تـا جـهان آیـد پدید

( عطار )

در این جا عطار به این نکته اشاره دارد که آنچه را که در مقابل چشمان ما قرار دارد، همگی مجاز بوده و مانند خیالی می باشد و جهان اصلی بعد از کنار زدن این پرده ی خیال هویدا می گردد که خود موضوع قابل بحث دیگری است. در این مورد مولانا می فرماید :

لاجرم سرگشته گشتیم ، در ضلال           چون حقیقت شد نهان ، پیدا خیال

 و در جایی دیگر می فرماید :

علمی که تو را گره گشاید ، بـطلـب           زان پیش که از تو جان برآید ، بطـلب

آن نیست که هست می نماید ، بگذار          آن هست که نیست می نماید ، بطلب

 در اینجا مولانا صحبت از آن دارد که عوامل مجازی خود را به ما تحمیل نموده و به شکل “هست” ظاهر شده و جای هست حقیقی را گرفته و او هم این تاکید را دارد که اگر این هست مجازی را کنار بگذاریم، به دنبال آن هست حقیقی پدیدار می گردد و به خوبی فهمیده است که در دل جهان هستی، به غیر از هوشمندی الهی، چیز دیگری وجود ندارد :

غیر از خدا ، در دو جهان هیچ نیست          هـیچ نـگو غـیر ، کـه آن هـیچ نیست
ایــن کـمــر هـســتــی مــوهــوم را           چون بگشایی ، به میان هیچ نیست

( اوحدی مراغه ای )

سایر عرفای ایران نیز، همگی این نظر را داشته اند؛ برای مثال شاه نعمت الله ولی، تعریفی از “عالم” ارایه داده و آن را در واقع نقش و خیالی خوانده و تاکید دارد که معنی اصلی این قضیه را محققان می دانند زیرا افراد معمولی این گفته ها را صرفا به این معنی می دانسته اند که دنیا ارزشی ندارد و زود گذر است و نباید به آن دل بست.

نقشی و خیالی است ، که عالم خوانند          مـعـنـی سـخـن مـحـقـقـان مـی دانـنـد

( شاه نعمت ا… ولی )

و یا :

نقشی است ، خیال عالم ای یار           خوابی است ، تو هم بخواب دریاب

شیخ محمود شبستری نیز به روشنی به “وهم” بودن آنچه که با آن سرو کار داریم ، اشاره دارد :

تو در خوابی و این دیدن ، خیال است           هـر آنچه دیده ای از آن ، مثال اسـت
بــه روز حـشـر ، چـون گردی تو بـیدار          ببینی کـیــن همه ، وهم است و پندار

عرفای ما همگی به صراحت عنوان می کنند که آنچه را می بینیم، خواب و خیال است و ما در واقع مانند کسی هستیم که در خواب به سر می برد و در جایی که این پرده ی “وهم” در روز محشر بیفتد، متوجه خواهیم شد که آنچه را که می دیدیم و در اصل حقیقت می پنداشتیم، وهم و پندار و خیالی بیش نبوده است و در اصل حقیقت چیز دیگری بوده و شرمنده و خجالت زده کسی است که اسیر این مجاز بوده و به ماهیت اصلی آن پی نبرده است.

فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید          شرمنده رهروی که نظر بر مجاز کرد

( حافظ )

در واقع ما مجاز باز بوده ایم و یا به تعبیر بعضی دیگر از عرفا، اهل مجاز بوده و در مجاز غزق گشته و در واقع فریب مجاز را خورده ایم. همان مجازی که خود را به جای حقیقت، به چشمان ما تحمیل نموده است.

دانی ز چه روست ، توبه نا کردن من           زیرا که حرام نیست ، می خوردن من
بـر اهـل مجاز است ، به تحقیق حرام          می خــوردن اهـل راز ، بـر گـردن من

( خیام )

می خوردن = نوشیدن از شراب آگاهی و وحدت الهی ( مؤلف )

رمــز خلقت ، به ما نگفت کسی           این حقیقت ، مپرس ز اهل مجاز
( پروین اعتصامی )

 اهل مجاز چه کسانی هستند ؟

اهل مجاز کسانی هستند که دنیا را “حقیقت” می پندارند و شدیدا به آن سرگرم شده و این را نمی دانند که به چه منظوری روی زمین آمده اند، چه چیزهایی را باید فرا گرفته و به درک آن نایل شوند.
جهان هستی همانند عکسی از روی اوست که در آیینه هستی انعکاس یافته است و آنچه را که مشاهده می کنیم، تجلی الهی محسوب شده، هر کجا را که نگاه کنیم، پرتو روی اوست.
اینما تولوا فثم وجه الله ( بقره ۱۱۵ )

به سروده ای از سهراب سپهری :

کعبه ام بر لب آب ، کعبه ام زیر اقاقی هاست ،
کعبه ام مثل نسیم ، می رود کوه به کوه ، می رود دشت به دشت ،
حجر الاسود من ، روشنی باغچه است.

و یا حافظ می سراید :

عـکـس روی تـو ، چـو در آیـیـنـه جــام افـتـاد          عــارف از پــرتــو مــی ، در طـمـع خـام افتاد
این همه عکس می و نقش مخالف که نمود         یـک فـروق رخ ساقی است که در جام افتاد
حُسن روی تو ، به یک جلوه که در آیینه کرد          ایــن هـمـه نـقـش ، در آیـیـنـه اوهـام افـتاد

زمانی که راجع به حقیقت صحبت می کنیم، باید مشخص شود که منظور ما از حقیقت، در کدام سطح است. مثلا زمانی که من در جلوی آیینه ایستاده ام، در مقابل تصویر در آیینه، من حقیقت دارم و آنچه که در آیینه وجود دارد، مجاز است. اما من و آیینه و تمام جهان هستی در مقابل شعور کیهانی مجاز و شعور کیهانی “حقیقت” است و زمانی که شعور کیهانی را با سطح بالاتر یعنی با خداوند مقایسه کنیم، شعور کیهانی مجاز و خداوند حقیقت محض است.

از رابطه بالا متوجه می شویم که فقط یک حقیقت مطلق وجود دارد و غیر از آن همه چیز مجازی است.
کل شی هالک الا وجهه (قصص – ۸۸)

به می سجاده رنگین کن ، گرت پیر مغان گوید         کـه سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزل هــا

( حافظ  )

زمانی که پیر روشن ضمیر ( آگاه ) اعلام کرد، از آگاهی زمین را لبریز کن، مراد این است که آگاهی های خود را به همه برسان.
می : آگاهی
سجاده : محل سجده گاه، زمین.
و در همین رابطه سهراب سپهری می گوید :
… قبله ام یک گل سرخ ، جانمازم چشمه ، مُهرم نور
…دشت سجاده من

با امید به توفیق عمل
محمد علی طاهری


طبق اخبار موثق ، استاد محمد علي طاهري

طبق اخبار موثق ، استاد محمد علي طاهري
طبق اخبار موثق ، استاد محمد علي طاهري از ابتداي ماه محرم در اعتصاب "غذاي تر" به سر مي برند و خواستار بسته شدن پرونده مفتوحه خويش هستند.
اين پرونده كه از سال ١٣٨٩ در جريان است و پس از ختم دادرسي پرونده اول به منظور تداوم فشار بر ايشان مفتوح مانده است شامل اتهاماتي از قبيل افساد في الارض است.

خبرنگار عرفان حلقه

اطلاعیه مهم + در پی تلاشهای خود جوش و مشفقانه همراهان عرفان کیهانی (حلقه )

 اطلاعیه مهم + در پی تلاشهای خود جوش و مشفقانه همراهان عرفان کیهانی (حلقه )
اطلاعیه مهم

به نام بی نام او

در پی تلاشهای خود جوش و مشفقانه همراهان عرفان کیهانی (حلقه ) در جهت دفاع از استاد محمد علی طاهری و اندیشه های مصلحانه و خدا محور ایشان که در قالب تجمع مقابل زندان اوین، دادگاه انقلاب تهران، مجلس شورای اسلامی و بازداشتگاه وزراء، شکوه حق طلبی را به نمایش گذاشتند، معاندین و مخالفین این مکتب خدا محور و حقیقت طلب بسیار شتابزده و بدور از اصول انسانی در اقدامی دیگر برنامه ایی تلویزیونی بنام شرک را در جهت تخریب استاد محمد علی طاهری و اندیشه های بدیع ایشان به روی آنتن بردند و از سوی دیگر با نشر اخبار کذب مبنی بر صدور حکم مجدد شش سال زندان برای استاد محمد علی طاهری مبادرت به تشویش اذهان عمومی و ایجاد جو هراس و ترس در جامعه نمودند غافل از اینکه هر اقدامی از این دست همراهان عرفان کیهانی را در دفاع از حق مصمم تر از پیش مینماید.

بدینوسیله ضمن تکذیب اخبار نادرست منتشره در سایتها و خبرگزاریها ، اشعار میدارد استاد محمد علی طاهری در اعتراض به شش ماه بازداشت موقت غیر قانونی و حبس در زندان انفرادی و سوء رفتار ضابطین قضایی از ابتدای محرم در اعتصاب غذا بسر میبرند و تا حصول نتیجه و احقاق حداقل حقوق انسانی به اعتصاب غذا ادامه خواهند داد.

لذا از کلیه همراهان تقاضا میشود با حفظ وحدت و تمسک به آموزه های خدا محور استاد عزیز از انجام هرگونه اقدام صلح جویانه و قانونی خود در دفاع از حق و ظلم ستیزی مضایقه ننمایند.

ضمنا به اطلاع میرساند موسسه عرفان کیهانی ( حلقه ) ضمن محفوظ شمردن کلیه حقوق مادی و معنوی بنیانگذار ع.ر.ف.ا.ن.ک.ی.ه.ا.ن.ی.(ح.ل.ق.ه) ، فرادرمانی و سایمنتولوژی اقدام به شکایت رسمی و قانونی در مراجع بین المللی نسبت به بازداشت غیرقانونی استاد محمد علی طاهری و جمع کثیری از همراهان ع.ر.ف.ا.ن.ک.ی.ه.ا.ن.ی.(ح.ل.ق.ه) نموده است و در در رابطه با نشر اکاذیب و ایجاد جو وحشت و فریب عمومی نسبت به مسببین و عاملین انتشار اخبار کذب منتسب به موسسه ع.ر.ف.ا.ن.ک.ی.ه.ا.ن.ی.(ح.ل.ق.ه) و استاد محمد علی طاهری اقدامات قانونی را معمول خواهد داشت.

دپارتمان حقوقی موسسه ع.ر.ف.ا.ن.ک.ی.ه.ا.ن.ی.(ح.ل.ق.ه)

با آرزوی توفیق الهی

http://nejatbahalghe.com/%D8%A7%D8%B7%D9...%A9%DB%8C/

۱۳۹۳-۰۸-۰۶

وقنا عذاب النار

« وقنا عذاب النار »
دیروز می گفتیم که من را نسوزان.
امروز می گوئیم از عذاب نا آگاهی من را دور نگه دار !
دوره ٢ - استاد طاهري 

علت سنگدلي !

علت سنگدلي !
وجود ما از کالبدهای مختلفی تشکیل شده است، ما چندین هزار کالبد داریم، چند تا از این کالبدها که عمده است، مثل روان، ذهن و جسم نیاز دارد به یک ارتباط تنگاتنگ.
اگر ذهن در ارتباط با ما قرار نگیرد، فراموشکاری و عدم دسترسی به حافظه پیش خواهد آمد.
اگر ارتباط روان با ما قطع شود ما در مقاطعی که کالبد روان حضور ندارد فاقد احساس خواهیم بود و ممکن است یک انسان معمولی تبدیل به یک آدم سنگدل بشود و هیچ چیز احساسی، مفهوم احساسی برایش نداشته باشد.
خلاصه در انتها ختم می شود به جنون آنی !
دوره ٢ - استاد طاهري 

در هر دوره علت بیماریها را عملا بررسی می کنیم

در هر دوره علت بیماریها را عملا بررسی می کنیم و به اسکن هایی می رسیم و به دنبال آن درس می گیریم که با خودمان چه کردیم.
بچه ای که به دنیا می آید و مریض است، مسائل دوگانگی ما، این انرژی پتانسیل منفی مادر یا والدین، به بچه منتقـــل می شود.
مثلا مادر در دوران بارداری غیر از خودش که در معـرض تشعشعات منفی و سموم شیمیائی بدن و مغز است، فرزندش هم در معرض خطر است. اگر خودش حرص می خورد آیا نوزادش حرص نمی خورد؟!
در واقع
هم به زبان شیمیائی
هم به زبان تشعشع
و هم به زبان ژن به فرزند انتقال پیدا می کند !
آیا الان ما وارث هستیم یا نیستیم؟ ما وارث نسل گذشته هستیم.
حرصی که 200 سال پیش خوردند الان آثارش در ماهست یا نه؟
ما الان داریم تاوانش را پس می دهیم !
دوره ٢ - استاد طاهري