شعور در هنر !
وقتي که شعور در هنر را تعريف کرديم،
مثلا شعور در نقاشي را در نظر بگيريد.
رنگهائي را مورد استفاده قرار مي دهيد،
اين رنگ را که ما انتخاب ميکنيم هر ذره از آن شعوري دارد !
وقتي که ما اين رنگ را روي زمينه پياده ميکنيم
شعور ما سوار شعور رنگ ميشود،
قلم را روي زمينه ميکشيم، ظاهرش اين است که يک منظره کشيديم
اما اين منظره در واقع خلق شعوري است که پشت آن قرار دارد !
يعني شعور من سوار بر آن شده !
حالا يکي نگاه ميکند، تحت تاثير شعور دودلي قرار ميگيرد
چون من دودل بودم !
اين درخت را اينجا بگذارم يا آنجا بگذارم !
يا بيننده، تحت تاثير شعور شجاعتي قرار بگيرد
يا تحت شعور ايمان
و يا تحت شعور عشقي قرار بگيرد
و يا تحت شعور غمي قرار بگيرد
يعني يک نقاش در غم و تنهايي بوده و اين نقاشي را کشيده است !
بعضيها حساس هستند
و متوجه ميشوند و بعضيها هم نه !
شعور به آنها القا شده و خودشان نميدانند !
وقتي يک قطعه اي نواخته ميشود،
يک سازي نواخته ميشود
اين ساز ظاهرا يک نتي اجرا ميشود
اما شعوري است که سوار اين ماجرا ميشود !
يک نوازنده حرفه اي سازش را دست کسي نمي دهد !
شايد خودش نميداند چرا !
سازش را هر جائي نبايد بگذارد
و حتي اين ساز را چه کسي ساخته است نيز تاثير دارد !
هر کدام از سازها هنوز نواخته نشدند
ولي شارژ شعوري خاصي دارند
يعني زماني که ساز را مي تراشيدند و شکل ميدادند تحت تاثير شعوري قرار گرفته است !
صداي يک ساز دست ساز با صداي يک ساز ماشيني فرق مي کند
اساتيد موسيقي در شرق با يک ساز ماشيني زياد نمي توانند مانوس باشند !
يعني بايد با ساز دست ساز کار بکنند !
چون موسيقي شرق متکي به حال است !
موسيقي غرب متکي به تکنيک است !
مي گويند نت را درست زد خارج نبود !
اساتيد موسيقي ايران اعتقادي به نت ندارند !
و معتقدند که بايد سينه به سينه برسد !
و بايد چيزي باشد که با فرد همراه باشد !
يعني به شکل ارثي يک چيزي در خود داشته باشد !
ساز هم شعور محيطي را جذب ميکند !
در لحظه اي که اثري را خلق مي کند شعوري سوار اين ماجرا ميشود !
شما شنيديد که مي گويند بعضيها دست و پنجه دارند
آيا واقعا دست و پنجه است؟!
آيا واقعا تکنيک نواختن است؟!
کساني هستند که تحصيلات موسيقي دارند در تمام دنيا
هر قطعه اي را بدهيد با اطمينان ميشود گفت که با دقت نزديک به 100 درصد نت را اجرا ميکنند، اما مي گوئيم اين خوب نبود !
موسيقي فلاني، نواختن فلاني يک حال ديگري دارد !
نميدانيم چي داريم مي گوئيم
لذا اين موضوع تکنيک نيست
موضوع شعوري است که اينجا سوار بر اين ميشود !
يک مجسمه اي وقتي ساخته ميشود دارد از شعور باردار ميشود !
نقاشي اي که کشيده ميشود دارد از شعور باردار ميشود !
قطعه اي که نواخته ميشود از شعوري باردار ميشود !
شارژ شعوري است
حال شارژ شعوري يک موقع طبيعي است
يک موقع ما شارژ شعوري ميکنيم که در دوره 7 با شارژ شعوري آشنا ميشويم !
مي بينيم که ميشود يک تکه نان را شارژ شعوري کرد !
هر کسي اين نان را بخورد اسکن ميشود !
بنابراين هنر يک جور شارژ شعوري است !
روح حاکم بر هنر شعور است !
به اين نتيجه ميرسيم که هنر يک موجود زنده است !
کالبدي دارد !
روحي دارد !
شايد يک روزي نوازنده با يک احترامي سازش را ببرد بگذارد يک جائي
و با احترام از آن دور بشود
به احترام بردارد !
و هر جائي آن را نگذارد !
اصلا شايد در يک روزي مسائلي شناخته بشود
که به طور کلي يک نقاش هم تمام آلات رنگ و قلم مو و.. را هم به همين شکل با تقدسي جابجا بکند. قلمش را که بر ميدارد ببوسد و يک دستي به سر و روي قلمش بکشد !
و متوجه بشويم که عناصر هستي يعني احترام !
يعني به هر عنصري که نزديک ميشويم بايد با احترام نزديک بشويم !
يعني هر چيزي در هستي تجلي الهي است !
هر عنصري چه مادي و چه غير مادي،
هر چيزي در هستي بر مبناي احترام و بر مبناي تقدس است !
هر جزئي از عالم وجود را بايد مقدس بدانيم !
دوره 4 - استاد طاهري
وقتي که شعور در هنر را تعريف کرديم،
مثلا شعور در نقاشي را در نظر بگيريد.
رنگهائي را مورد استفاده قرار مي دهيد،
اين رنگ را که ما انتخاب ميکنيم هر ذره از آن شعوري دارد !
وقتي که ما اين رنگ را روي زمينه پياده ميکنيم
شعور ما سوار شعور رنگ ميشود،
قلم را روي زمينه ميکشيم، ظاهرش اين است که يک منظره کشيديم
اما اين منظره در واقع خلق شعوري است که پشت آن قرار دارد !
يعني شعور من سوار بر آن شده !
حالا يکي نگاه ميکند، تحت تاثير شعور دودلي قرار ميگيرد
چون من دودل بودم !
اين درخت را اينجا بگذارم يا آنجا بگذارم !
يا بيننده، تحت تاثير شعور شجاعتي قرار بگيرد
يا تحت شعور ايمان
و يا تحت شعور عشقي قرار بگيرد
و يا تحت شعور غمي قرار بگيرد
يعني يک نقاش در غم و تنهايي بوده و اين نقاشي را کشيده است !
بعضيها حساس هستند
و متوجه ميشوند و بعضيها هم نه !
شعور به آنها القا شده و خودشان نميدانند !
وقتي يک قطعه اي نواخته ميشود،
يک سازي نواخته ميشود
اين ساز ظاهرا يک نتي اجرا ميشود
اما شعوري است که سوار اين ماجرا ميشود !
يک نوازنده حرفه اي سازش را دست کسي نمي دهد !
شايد خودش نميداند چرا !
سازش را هر جائي نبايد بگذارد
و حتي اين ساز را چه کسي ساخته است نيز تاثير دارد !
هر کدام از سازها هنوز نواخته نشدند
ولي شارژ شعوري خاصي دارند
يعني زماني که ساز را مي تراشيدند و شکل ميدادند تحت تاثير شعوري قرار گرفته است !
صداي يک ساز دست ساز با صداي يک ساز ماشيني فرق مي کند
اساتيد موسيقي در شرق با يک ساز ماشيني زياد نمي توانند مانوس باشند !
يعني بايد با ساز دست ساز کار بکنند !
چون موسيقي شرق متکي به حال است !
موسيقي غرب متکي به تکنيک است !
مي گويند نت را درست زد خارج نبود !
اساتيد موسيقي ايران اعتقادي به نت ندارند !
و معتقدند که بايد سينه به سينه برسد !
و بايد چيزي باشد که با فرد همراه باشد !
يعني به شکل ارثي يک چيزي در خود داشته باشد !
ساز هم شعور محيطي را جذب ميکند !
در لحظه اي که اثري را خلق مي کند شعوري سوار اين ماجرا ميشود !
شما شنيديد که مي گويند بعضيها دست و پنجه دارند
آيا واقعا دست و پنجه است؟!
آيا واقعا تکنيک نواختن است؟!
کساني هستند که تحصيلات موسيقي دارند در تمام دنيا
هر قطعه اي را بدهيد با اطمينان ميشود گفت که با دقت نزديک به 100 درصد نت را اجرا ميکنند، اما مي گوئيم اين خوب نبود !
موسيقي فلاني، نواختن فلاني يک حال ديگري دارد !
نميدانيم چي داريم مي گوئيم
لذا اين موضوع تکنيک نيست
موضوع شعوري است که اينجا سوار بر اين ميشود !
يک مجسمه اي وقتي ساخته ميشود دارد از شعور باردار ميشود !
نقاشي اي که کشيده ميشود دارد از شعور باردار ميشود !
قطعه اي که نواخته ميشود از شعوري باردار ميشود !
شارژ شعوري است
حال شارژ شعوري يک موقع طبيعي است
يک موقع ما شارژ شعوري ميکنيم که در دوره 7 با شارژ شعوري آشنا ميشويم !
مي بينيم که ميشود يک تکه نان را شارژ شعوري کرد !
هر کسي اين نان را بخورد اسکن ميشود !
بنابراين هنر يک جور شارژ شعوري است !
روح حاکم بر هنر شعور است !
به اين نتيجه ميرسيم که هنر يک موجود زنده است !
کالبدي دارد !
روحي دارد !
شايد يک روزي نوازنده با يک احترامي سازش را ببرد بگذارد يک جائي
و با احترام از آن دور بشود
به احترام بردارد !
و هر جائي آن را نگذارد !
اصلا شايد در يک روزي مسائلي شناخته بشود
که به طور کلي يک نقاش هم تمام آلات رنگ و قلم مو و.. را هم به همين شکل با تقدسي جابجا بکند. قلمش را که بر ميدارد ببوسد و يک دستي به سر و روي قلمش بکشد !
و متوجه بشويم که عناصر هستي يعني احترام !
يعني به هر عنصري که نزديک ميشويم بايد با احترام نزديک بشويم !
يعني هر چيزي در هستي تجلي الهي است !
هر عنصري چه مادي و چه غير مادي،
هر چيزي در هستي بر مبناي احترام و بر مبناي تقدس است !
هر جزئي از عالم وجود را بايد مقدس بدانيم !
دوره 4 - استاد طاهري
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر