جزئياتي از چرخه انا لله و انا اليه راجعون !
عدالت الهي يکي از مفصل ترين بحثهاست
که جهان هاي موازي و اين که چي بوديم و چند نفريم را بررسي مي کند !
هر کدام از ما ضمن اين که صورت مجادله هم هستيم
هر کدام از ما نيز چند نفريم !
اين قدر اين مباحث متا فيزيکي است و پيچيدگي دارد
که بهتر است زياد وارد آن نشويم
و تا خودمان در ادراکات و در ارتباطات يک چيزهائي را نبينيم
صرفا حرف زدن در موردش مشکل است و توضيحش خيلي متافيزيکي به نظرمان خواهد آمد !
ما در اين مقطع از زندگي زمان و مکان و تضاد داريم.
در زندگي قبل مکان و زمان و يک بعد ديگر بوده
و در زندگي بعدي براي ما حدودي مشخص شده که کالبد ذهني نيازي به مکان ندارد !
اما يک بعد اضافه تر در زندگي قبلي بوده
که حالا آن بعد چي بوده تجسمش براي ما خيلي مشکل است !
و دوباره قبل از آن در بالا ميگويد:
« علم آدم اسماء کلّها » و « في احسن تقويم »
اما مي آيد پائين تر مي گويد:
« اسكن انت و زوجك الجنه » مکان را به پاي ما مي بندد
و مي آيد پائين تر مي گويد:
« لا تقربا هذه الشّجره » به اين درخت نزديک نشويد، اختيار را به پاي ما مي بندد
و مي آيد پائين تر کيفيت را مي بندد
و هر چه مي آيد پائين تر به جائي مي رسد که مي گويد:
« ان الانسان خلق هلوعا »، « اولئك کالانعام »، « خلق الانسان عجولا »
انسان حريص و عجول است
انسان مثل چهار پاست، حتي گمراه تر از چهار پاست و ... !
آن بالا که گفت همه علوم را به آدم دادم:
« علّم الآدم اسماء کلّها »
حتي علم خدائي را !
ولي هر چي مي آيد پائين تر تضاد به اوج خودش مي رسد
(در نيمکره سمت راست شکل چرخه)
و هر چه بالا مي رويم از اين ابعاد مدام کم مي شود
و آخر قضيه، ما مي مانيم و يک تضاد !
از آن تضاد هم فقط يک چيز مي ماند:
« الست بربکم »
که يا برويم به جنتي !
و يا دوباره برگرديم به سوي درخت (چرخه ازلي و ابدي است) !
دوره 4 - استاد طاهري
عدالت الهي يکي از مفصل ترين بحثهاست
که جهان هاي موازي و اين که چي بوديم و چند نفريم را بررسي مي کند !
هر کدام از ما ضمن اين که صورت مجادله هم هستيم
هر کدام از ما نيز چند نفريم !
اين قدر اين مباحث متا فيزيکي است و پيچيدگي دارد
که بهتر است زياد وارد آن نشويم
و تا خودمان در ادراکات و در ارتباطات يک چيزهائي را نبينيم
صرفا حرف زدن در موردش مشکل است و توضيحش خيلي متافيزيکي به نظرمان خواهد آمد !
ما در اين مقطع از زندگي زمان و مکان و تضاد داريم.
در زندگي قبل مکان و زمان و يک بعد ديگر بوده
و در زندگي بعدي براي ما حدودي مشخص شده که کالبد ذهني نيازي به مکان ندارد !
اما يک بعد اضافه تر در زندگي قبلي بوده
که حالا آن بعد چي بوده تجسمش براي ما خيلي مشکل است !
و دوباره قبل از آن در بالا ميگويد:
« علم آدم اسماء کلّها » و « في احسن تقويم »
اما مي آيد پائين تر مي گويد:
« اسكن انت و زوجك الجنه » مکان را به پاي ما مي بندد
و مي آيد پائين تر مي گويد:
« لا تقربا هذه الشّجره » به اين درخت نزديک نشويد، اختيار را به پاي ما مي بندد
و مي آيد پائين تر کيفيت را مي بندد
و هر چه مي آيد پائين تر به جائي مي رسد که مي گويد:
« ان الانسان خلق هلوعا »، « اولئك کالانعام »، « خلق الانسان عجولا »
انسان حريص و عجول است
انسان مثل چهار پاست، حتي گمراه تر از چهار پاست و ... !
آن بالا که گفت همه علوم را به آدم دادم:
« علّم الآدم اسماء کلّها »
حتي علم خدائي را !
ولي هر چي مي آيد پائين تر تضاد به اوج خودش مي رسد
(در نيمکره سمت راست شکل چرخه)
و هر چه بالا مي رويم از اين ابعاد مدام کم مي شود
و آخر قضيه، ما مي مانيم و يک تضاد !
از آن تضاد هم فقط يک چيز مي ماند:
« الست بربکم »
که يا برويم به جنتي !
و يا دوباره برگرديم به سوي درخت (چرخه ازلي و ابدي است) !
دوره 4 - استاد طاهري
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر