خلق الانسان في کبد !
آدم از يک بخش خاص و يک بخش عام تلفيق شده است !
مخلوق خاص روح الله است
مخلوق عام، روح القدس يا هوشمندي است !
لذا آدم في ما بين اينهاست
« خلق انسان في کبد »
معنايش اين نيست که ما انسان را در رنج آفريديم
معنايش اين است که انسان را از ميانه آفريديم !
چون يک معناي کبد معناي رنج مي دهد و يک معناي کبد معناي في مابين مي دهد !
لذا ما را از في مابين اين دو آفريدند !
تمام بخشهاي اين چرخه در واقع اين تلفيق است !
روح الله که ثابت است
و روح القدس که تجليهاي مختلف پيدا مي کند !
مثلا الان انسـان تجــلي هوشمندي است !
من تجلي هوشمندي هستم !
هوشمندي همان روح القـدس است !
چه بگوئيـم روح القدس و چه بگوئيم هوشمندي و چه بگوئيم جبرئيل فرقي نمي کند !
وقتي مي گوئيم بر پيامبر جبرئيل نازل شد
يعني بر پيامبر آگاهي نازل شد !
يعني هوشمندي نازل شد !
من الان يک تجلي از هوشمندي هستم،
ديوار هم يک تجلي از هوشمندي است !
کالبد ذهني هم يک تجلي از هوشمندي است !
در زندگي بعدي هم هر چه که هست همينطور !
تجليات مختلفي از هوشمندي وجود دارد
اما يک بخشي از اين تجليات در اينجا به چشم ما مي آيد
و يک بخشي از اين تجليات به چشم ما نمي آيد !
مثلا الان حرارت بدن داريم
مار اين حرارت را مي بيند ولي ما نمي بينيم !
آيا نديدن ما دليل عدم وجودش است؟!
اشعه مادون قرمز، کالبدهاي مختلف، هاله هاي مختلف و ... که نمي بينيم !
ما کالبد ذهني را نمي بينيم
آيا نديد ما دليل بر نبودش است؟!
آن هم يک تجلي است از اين هوشمندي در يک شکل و صورت ديگري !
الان با دوربينهاي ديجيتالي از موجودات غيرارگانيک عکس مي گيرند !
شايد در آينده نزديک و با وسائلي نگاه کنيم که موجودات غيرارگانيک همه جا هستند !
کما اين که هاله ما تا 50 سال پيش قابل عکس برداري نبوده
اما الان از هاله هاي ما عکس مي اندازند و يک موضوع عادي شده است !
دوره 4 - استاد طاهري
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر