انسان نمیتواند به گلی دست بزند بدون آنکه ستارهای در آسمان بلرزد.
حالا من به شما این را ثابت میکنم:
شروع ماجرا :
در فوریهی ۱۹۹۶، کلیو باکستر توی لابراتوار خودش در شهر نیویورک، نشسته بود که به طور اتفاقی نگاهش به گیاه بزرگ سبز رنگش افتاد که گوشهی آزمایشگاه قرار داشت. اون به نظرش رسید که گیاهش اندکی بیحال و افتاده است و تصمیم گرفت به اون آب بده. بعد ناگهان به فکرش رسید که چقدر وقت میگیره تا آب از ریشهها به سمت برگهای گیاه برسه. بنابراین اون یک جفت الکترود با نمودارهای مختلف به یکی از برگها وصل کرد.
به قول خودش اون یه کمی هم احساس بلاهت از این کارش پیدا کرد چون هیچ آدم تحصیل کرده و درس خوندهای در امور علمی چنین کاری نمیکنه، اون صبر کرد تا ببینه که آیا امکان داره رطوبت وارده به گیاه به کندی و به تدریج باعث تغییر دادن سطح مقاومت گیاه بشه و آن قدر ملموس باشه تا بر روی نقشهی نمودار ظاهر بشه یا نه؟
اینجا معجزه اتفاق افتاد، اون دید که روی نمودار واکنشی آنی ظاهر شد، به نظر باکستر رسید که واکنش گیاه مزبور که در این هنگام وضعیتی بهتر داشت، به واکنش انسانی که تحت تاثیر محرکی عاطفی و احساسی قرار گرفته باشه، شبیه بود، اون با هیجان از خودش پرسید آیا گیاه مزبور می تونه همانگونه هم واکنشی انسانی در برابر تهدید به سلامت و امنیتش، بر روی نمودار ظاهر کنه؟! و تصمیم گرفت یکی از برگهای گیاه رو بسوزونه و این رو امتحان کنه.
بهتره اینجای داستان رو از زبون خود باکستر بشنوید :
درست در لحظهای که تصویر آتش در ذهنم نقش بست، مداد دستگاه با شدتی وحشیانه به حرکت در اومد و از روی صفحه ی نمودار بیرون افتاد، این اتفاق به شدت من رو منقلب کرد.
یعنی گیاه بدون اینکه برگش سوزانده بشه به محض اینکه باکستر در ذهنش تصویر سوزوندن اون رو مجسم کرد، واکنش ترس نشون داده بود. یعنی گیاه به وسیله ی نوعی ارتباط سلول اولیه، مورد تهدید قرار گرفتن سلامت و امنیش را حدس زده بود.
ادامه ی تحقیقات :
از آن روز به بعد، باکستر صدها آزمایش گوناگون در این ارتباط انجام داد و با کوشش زیاد سعی کرد شواه
تصویر ذهنی نه کلام :
تصاویر و احساسی که از دیگر موجودات ارسال میشه و گیاهان اون رو دریافت میکنند، کلمات بر زبان رانده شده رو شامل نمیشه، این خیلی طبیعیه چون گیاهان دورهی آموزشی فراگیری زبان ما رو سپری نکردهاند، و کلماتی مثل آتش و آب و یا جملاتی مثل دوستت دارم گیاه من، یا الان بهت آب میدم یا شاخههات رو میکنم، رو متوجه نمیشوند و به اون واکنش نشون نمیدهند اما هنگامی که چنین نیاتی را به جای راندن بر زبان، در ذهن مجسم کنید ( مثلاً در ذهن مجسم کنید که به محض رسیدن به خونه آب پاش رو بر میدارید و گلها رو آب میدید) اون وقت، اونها مفهوم شادی، لذت، تهدید، غم و … رو حتی از راه دور درک میکنند و واکنش نشون میدن.
ـ چرا باکستر این پدیده را ادراک سلول اولیه نامید؟
به این دلیل که این نیروی ادراک بدون توجه به عملکرد بیولوژیکی در نظر گرفته شدهی فردی اونها، تمام سلولهایی را که او نحوه ی کارشان را مورد آزمایش قرار داد، شامل میشه، اون این آزمایشها رو روی جانوری تک سلولی به نام پارامسیوم انجام داد و دید حتی یه جانور که فقط یک سلول داره میتونه از فواصل دور تصاویر ذهنی آدمها رو درک کنه و بهش واکنش نشون بده ، اون دور و بر جانور رو پر از مخزنهای قفل دار و قفسهای پردهای کرد اما هیچ مانع فیزیکی نتونست مانع بشه که سلولهای مورد آزمایش اون به تصویرهای ذهنی آدمها واکنش نشون ندن.
باکستر نتیجه گرفت : با آن که امکان دارد بسیار تعجب آور به نظر برسد، چنین مینماید که یک علامت نیروی حیاتی وجود داد که تمامی مخلوقات را به هم وصل میکند.
سایر تحقیقات باکستر :
بعضی ازکشفیات باکستر خیلی سرگرم کننده وشگفت انگیزه که من چند تاش رو براتون میگم چون از اهمیت ویژهای برخورداره
ـ جست و خیز سبزیجات :
اون و همکارهاش الکترودهایی رو به سه نوع مختلف سبزی تازه متصل کردند. اون وقت یکی از دوستهای باکستر تو ذهنش مجسم کرد که تصمیم داره بره و یکی از اون سه سبزی رو در آب جوش بندازه، سبزی انتخاب شده همین که در مغز انتخاب کننده، برگزیده شد قبل از اینکه حتی توسط دست لمس بشه از خودش واکنشی رو نشون داد (این واکنشها توسط دستگاه ثبت و دیده میشه نه با چشم). که اونها اسمش رو گذاشتن بیهوشی، چرا؟ چون روی صفحهی رسم نمودار، ناگهان جهشی به سمت بالا دیده شد و سپس بلافاصله خط مستقیمی رسم شد که نشان دهندهی حالت بیهوشی است، در واقع این واکنش گیاهه برای اینکه درد نکشه، اون حالت بیهوشی پیدا میکنه تا تجربهی دردناکی رو که در انتظارشه بتونه تحمل کنه.
دو سبزی دیگر همچنان به جست و خیزهای خود (بر روی صفحهی نمودار) ادامه دادند تا آنکه سبزی از هوش رفته، آبپز شد. اون وقت دو سبزی دیگه با نوعی ناراحتی دلسوزانه واکنش نشون دادند.
واکنش تخممرغها:
اونها این آزمایش رو با تخممرغها هم انجام دادند و به نتیجهی مشابهی رسیدند. وقتی توی ذهن تصمیم گرفتند که یک تخممرغ رو از داخل یخچال بردارند و بشکنند، تخممرغ همون عکسالعمل اغما رو نشون داد و از هوش رفت، وقتی تخممرغ شکستهای رو در کنار تخممرغها سالم قرار دادند، تخممرغها سالم واکنشی عصبی از خودشون نشون دادند.
ـ خانم گیاهشناس یا جادوگر بدجنس گیاهان:
یک بار خانم گیاهشناسی پیش کلیو آمد تا به چشم خودش واکنش نشون دادن گیاهان رو ببینه. کلیو قبول کرد و خانم رو پیش گیاهانش برد و شروع کرد به گیاهانش الکترود وصل کردن. اما در نهایت تعجب دید که همهی گیاهان حالت بیهوشی از ترس پیدا کردهاند و هیچ واکنشی نشون نمیدهند، کلیو اندیشید باید اونها با ورود خانم دچار این حالت شده باشند اون از زن پرسید که در هنگام ورود به لابراتوار چه افکاری در ذهن داشته؟ خانم گیاهشناس پاسخ داد که : من بیشتر مواقع گیاهان رو جمع میکنم و در آزمایشگاه در اجاقی می سوزونم تا وزن خشک شده شان را به دست بیاورم. معما حل شده بود گیاهان وحشتزدهی کلیو، از طریق نیروی ادراک گیاهیشون فهمیده بودند که جادوگر بدجنس گیاهها، با اون افکار ترسناکش وارد لابراتوار شده و همه از ترس بیهوش شده بودند، به محض بیرون رفتن خانم همهی گیاهها به حالت عادی در اومدند، کلیو باکستر نتیجه گرفت گیاهان براستی قادرند هر گونه حال و حسی را در هالهی تابان انسانها، به هنگام نزدیک شدنشان به خود جذب کنند.
و با ادامهی تحقیقاتش فهمید که این درباره ی هر سلول اولیهای صدق میکند نه فقط گیاهان.
ـ شناسایی قاتل:
تعدادی افسر پلیس دانشجو، از چند ایالت مختلف شاهد این آزمایش بودند. از میان شش افسر پلیس یکی انتخاب شد تا نقش قاتل را بازی کند این افسر، یکی از دو گیاهی را که به مدت چندین هفته در کنار هم بودند، انتخاب کرد و از درون گلدان بیرون کشید آنگاه برگهای گیاه کنده شده را کند و ریز ریز کرد آنهم در برابر گیاه دیگر چند ساعت بعد آن شش افسر پلیس یکی یکی وارد اتاق شدند و در برابر گیاه شاهد عینی، که الکترودهایی به آن وصل شده بود، قرار گرفتند. آن گیاه حالت طبیعی ویژهی خود را داشت که بر روی صفحهی نمودار دستگاه نقش میبست و هیچ گونه واکنش غیر عادی نشان نمیداد. اما وقتی افسری که دوست گیاه یاد شده را کنده بود، و به قتل رسانده بود، وارد اتاق شد، گیاه بلافاصله و به شدت واکنش نشان داد.
این قضیه این فکر را پدید آورد که در آیندهای نزدیک، ممکن است یک قاتل یا دزد که وارد خانهای شده، به استناد شهادت یک گیاه، مجرم شناخته بشود چون گیاه یا سلول اولیه همین واکنش را نسبت به انسانی که در برابرش به قتل رسیده باشد نشان میدهد و این فقط شامل قتل نیست گیاهی که شاهد کتک کاری یا خشونت یا دعوا یا مشابه آن باشد میتواند شهادت بدهد.
اهمیت این اکتشاف باعث شد تا این موضوع به نام ادراک سلول اولیه نامیده شود و کلیو باکستر از نظر دانشمندان علوم، پدر سلول اولیه نامیده شود
( اگر مایلید در مورد نتایج شگفت انگیزی که کلیو و همکارانش به دست آوردند، بیشتر بدانید میتونید به کتاب زندگی مرموز گیاهان نوشتهی پیتر تامکینز و کریستوفر برد مراجعه کنید یا کتاب ارتباطات بیولوژیکی و قابلیتهای آن نوشتهی کلیو باکستر به همراهی استیفن وایت)
http://en.wikipedia.org/wiki/The_Secret_Life_of_Plants
و اما بعد …
ـ در می یابیم که درستترین نوع ارتباط با دیگر موجودات اینه که از طریق درونمون با درون اونها برخورد کنیم نه فقط با کلام. زبان اهمیتی نداره. گیاهان و سایر موجودات کلام رو نمیفهمند اما همگی تصاویر ذهنی آدمهایی با زبانهای متفاوت رو دریافت میکنند. با این مثالها اهمیت ساختن تصاویر ذهنی و تجسم خلاق رو میفهمیم. وقتی ما تصویر ذهنی میسازیم همهی کائنات اون رو دریافت میکنند. پس مراقب تصویرهای ذهنی که میسازیم باشیم.
حد بیشتری از نیروی ادراک سلول اولیه، نه تنها در حیات نباتی و گیاهی، بلکه در میوهها و سبزیجات و تخم مرغ تازه و ماست و سلولهای خونی انسان و بافتهای پوستی و حتی اسپرماتوزوئید هم به دست آورد. اون ثابت کرد که گیاهان به هر نوع نشانهای از ناراحتی و ناامیدی که بر اثر مورد تهدید قرار گرفتن زندگی سلولهای هر عضوی از جامعهی زنده، ارسال شده باشه، واکنش نشون میدن. گیاهان حتی از سلولهای مردهی موجود در خون خشک شدهای که از انگشتان اتفاقاً مجروح شدهی فردی چکیده میشه، هم علایمی دریافت میکردند و واکنش نشون میدادند.
کشف بزرگ :
کلیو کشف کرد که گیاهان قادرند علایمی از ارتباطات ذهنی انسان را از فواصل بسیار دور دریافت کنند، اون به گیاهانش الکترود وصل میکرد و وقتی از فاصلهی بیست کیلومتری به آب دادن به اونها فکر میکرد، گیاهان علایم شادی و لذت رو بروز میدادند.
https://www.youtube.com/watch?v=7_X2Z9v8-6Q
با سپاس و طلب خیر برای: هنر از منظرِ عرفان
حالا من به شما این را ثابت میکنم:
شروع ماجرا :
در فوریهی ۱۹۹۶، کلیو باکستر توی لابراتوار خودش در شهر نیویورک، نشسته بود که به طور اتفاقی نگاهش به گیاه بزرگ سبز رنگش افتاد که گوشهی آزمایشگاه قرار داشت. اون به نظرش رسید که گیاهش اندکی بیحال و افتاده است و تصمیم گرفت به اون آب بده. بعد ناگهان به فکرش رسید که چقدر وقت میگیره تا آب از ریشهها به سمت برگهای گیاه برسه. بنابراین اون یک جفت الکترود با نمودارهای مختلف به یکی از برگها وصل کرد.
به قول خودش اون یه کمی هم احساس بلاهت از این کارش پیدا کرد چون هیچ آدم تحصیل کرده و درس خوندهای در امور علمی چنین کاری نمیکنه، اون صبر کرد تا ببینه که آیا امکان داره رطوبت وارده به گیاه به کندی و به تدریج باعث تغییر دادن سطح مقاومت گیاه بشه و آن قدر ملموس باشه تا بر روی نقشهی نمودار ظاهر بشه یا نه؟
اینجا معجزه اتفاق افتاد، اون دید که روی نمودار واکنشی آنی ظاهر شد، به نظر باکستر رسید که واکنش گیاه مزبور که در این هنگام وضعیتی بهتر داشت، به واکنش انسانی که تحت تاثیر محرکی عاطفی و احساسی قرار گرفته باشه، شبیه بود، اون با هیجان از خودش پرسید آیا گیاه مزبور می تونه همانگونه هم واکنشی انسانی در برابر تهدید به سلامت و امنیتش، بر روی نمودار ظاهر کنه؟! و تصمیم گرفت یکی از برگهای گیاه رو بسوزونه و این رو امتحان کنه.
بهتره اینجای داستان رو از زبون خود باکستر بشنوید :
درست در لحظهای که تصویر آتش در ذهنم نقش بست، مداد دستگاه با شدتی وحشیانه به حرکت در اومد و از روی صفحه ی نمودار بیرون افتاد، این اتفاق به شدت من رو منقلب کرد.
یعنی گیاه بدون اینکه برگش سوزانده بشه به محض اینکه باکستر در ذهنش تصویر سوزوندن اون رو مجسم کرد، واکنش ترس نشون داده بود. یعنی گیاه به وسیله ی نوعی ارتباط سلول اولیه، مورد تهدید قرار گرفتن سلامت و امنیش را حدس زده بود.
ادامه ی تحقیقات :
از آن روز به بعد، باکستر صدها آزمایش گوناگون در این ارتباط انجام داد و با کوشش زیاد سعی کرد شواه
تصویر ذهنی نه کلام :
تصاویر و احساسی که از دیگر موجودات ارسال میشه و گیاهان اون رو دریافت میکنند، کلمات بر زبان رانده شده رو شامل نمیشه، این خیلی طبیعیه چون گیاهان دورهی آموزشی فراگیری زبان ما رو سپری نکردهاند، و کلماتی مثل آتش و آب و یا جملاتی مثل دوستت دارم گیاه من، یا الان بهت آب میدم یا شاخههات رو میکنم، رو متوجه نمیشوند و به اون واکنش نشون نمیدهند اما هنگامی که چنین نیاتی را به جای راندن بر زبان، در ذهن مجسم کنید ( مثلاً در ذهن مجسم کنید که به محض رسیدن به خونه آب پاش رو بر میدارید و گلها رو آب میدید) اون وقت، اونها مفهوم شادی، لذت، تهدید، غم و … رو حتی از راه دور درک میکنند و واکنش نشون میدن.
ـ چرا باکستر این پدیده را ادراک سلول اولیه نامید؟
به این دلیل که این نیروی ادراک بدون توجه به عملکرد بیولوژیکی در نظر گرفته شدهی فردی اونها، تمام سلولهایی را که او نحوه ی کارشان را مورد آزمایش قرار داد، شامل میشه، اون این آزمایشها رو روی جانوری تک سلولی به نام پارامسیوم انجام داد و دید حتی یه جانور که فقط یک سلول داره میتونه از فواصل دور تصاویر ذهنی آدمها رو درک کنه و بهش واکنش نشون بده ، اون دور و بر جانور رو پر از مخزنهای قفل دار و قفسهای پردهای کرد اما هیچ مانع فیزیکی نتونست مانع بشه که سلولهای مورد آزمایش اون به تصویرهای ذهنی آدمها واکنش نشون ندن.
باکستر نتیجه گرفت : با آن که امکان دارد بسیار تعجب آور به نظر برسد، چنین مینماید که یک علامت نیروی حیاتی وجود داد که تمامی مخلوقات را به هم وصل میکند.
سایر تحقیقات باکستر :
بعضی ازکشفیات باکستر خیلی سرگرم کننده وشگفت انگیزه که من چند تاش رو براتون میگم چون از اهمیت ویژهای برخورداره
ـ جست و خیز سبزیجات :
اون و همکارهاش الکترودهایی رو به سه نوع مختلف سبزی تازه متصل کردند. اون وقت یکی از دوستهای باکستر تو ذهنش مجسم کرد که تصمیم داره بره و یکی از اون سه سبزی رو در آب جوش بندازه، سبزی انتخاب شده همین که در مغز انتخاب کننده، برگزیده شد قبل از اینکه حتی توسط دست لمس بشه از خودش واکنشی رو نشون داد (این واکنشها توسط دستگاه ثبت و دیده میشه نه با چشم). که اونها اسمش رو گذاشتن بیهوشی، چرا؟ چون روی صفحهی رسم نمودار، ناگهان جهشی به سمت بالا دیده شد و سپس بلافاصله خط مستقیمی رسم شد که نشان دهندهی حالت بیهوشی است، در واقع این واکنش گیاهه برای اینکه درد نکشه، اون حالت بیهوشی پیدا میکنه تا تجربهی دردناکی رو که در انتظارشه بتونه تحمل کنه.
دو سبزی دیگر همچنان به جست و خیزهای خود (بر روی صفحهی نمودار) ادامه دادند تا آنکه سبزی از هوش رفته، آبپز شد. اون وقت دو سبزی دیگه با نوعی ناراحتی دلسوزانه واکنش نشون دادند.
واکنش تخممرغها:
اونها این آزمایش رو با تخممرغها هم انجام دادند و به نتیجهی مشابهی رسیدند. وقتی توی ذهن تصمیم گرفتند که یک تخممرغ رو از داخل یخچال بردارند و بشکنند، تخممرغ همون عکسالعمل اغما رو نشون داد و از هوش رفت، وقتی تخممرغ شکستهای رو در کنار تخممرغها سالم قرار دادند، تخممرغها سالم واکنشی عصبی از خودشون نشون دادند.
ـ خانم گیاهشناس یا جادوگر بدجنس گیاهان:
یک بار خانم گیاهشناسی پیش کلیو آمد تا به چشم خودش واکنش نشون دادن گیاهان رو ببینه. کلیو قبول کرد و خانم رو پیش گیاهانش برد و شروع کرد به گیاهانش الکترود وصل کردن. اما در نهایت تعجب دید که همهی گیاهان حالت بیهوشی از ترس پیدا کردهاند و هیچ واکنشی نشون نمیدهند، کلیو اندیشید باید اونها با ورود خانم دچار این حالت شده باشند اون از زن پرسید که در هنگام ورود به لابراتوار چه افکاری در ذهن داشته؟ خانم گیاهشناس پاسخ داد که : من بیشتر مواقع گیاهان رو جمع میکنم و در آزمایشگاه در اجاقی می سوزونم تا وزن خشک شده شان را به دست بیاورم. معما حل شده بود گیاهان وحشتزدهی کلیو، از طریق نیروی ادراک گیاهیشون فهمیده بودند که جادوگر بدجنس گیاهها، با اون افکار ترسناکش وارد لابراتوار شده و همه از ترس بیهوش شده بودند، به محض بیرون رفتن خانم همهی گیاهها به حالت عادی در اومدند، کلیو باکستر نتیجه گرفت گیاهان براستی قادرند هر گونه حال و حسی را در هالهی تابان انسانها، به هنگام نزدیک شدنشان به خود جذب کنند.
و با ادامهی تحقیقاتش فهمید که این درباره ی هر سلول اولیهای صدق میکند نه فقط گیاهان.
ـ شناسایی قاتل:
تعدادی افسر پلیس دانشجو، از چند ایالت مختلف شاهد این آزمایش بودند. از میان شش افسر پلیس یکی انتخاب شد تا نقش قاتل را بازی کند این افسر، یکی از دو گیاهی را که به مدت چندین هفته در کنار هم بودند، انتخاب کرد و از درون گلدان بیرون کشید آنگاه برگهای گیاه کنده شده را کند و ریز ریز کرد آنهم در برابر گیاه دیگر چند ساعت بعد آن شش افسر پلیس یکی یکی وارد اتاق شدند و در برابر گیاه شاهد عینی، که الکترودهایی به آن وصل شده بود، قرار گرفتند. آن گیاه حالت طبیعی ویژهی خود را داشت که بر روی صفحهی نمودار دستگاه نقش میبست و هیچ گونه واکنش غیر عادی نشان نمیداد. اما وقتی افسری که دوست گیاه یاد شده را کنده بود، و به قتل رسانده بود، وارد اتاق شد، گیاه بلافاصله و به شدت واکنش نشان داد.
این قضیه این فکر را پدید آورد که در آیندهای نزدیک، ممکن است یک قاتل یا دزد که وارد خانهای شده، به استناد شهادت یک گیاه، مجرم شناخته بشود چون گیاه یا سلول اولیه همین واکنش را نسبت به انسانی که در برابرش به قتل رسیده باشد نشان میدهد و این فقط شامل قتل نیست گیاهی که شاهد کتک کاری یا خشونت یا دعوا یا مشابه آن باشد میتواند شهادت بدهد.
اهمیت این اکتشاف باعث شد تا این موضوع به نام ادراک سلول اولیه نامیده شود و کلیو باکستر از نظر دانشمندان علوم، پدر سلول اولیه نامیده شود
( اگر مایلید در مورد نتایج شگفت انگیزی که کلیو و همکارانش به دست آوردند، بیشتر بدانید میتونید به کتاب زندگی مرموز گیاهان نوشتهی پیتر تامکینز و کریستوفر برد مراجعه کنید یا کتاب ارتباطات بیولوژیکی و قابلیتهای آن نوشتهی کلیو باکستر به همراهی استیفن وایت)
http://en.wikipedia.org/wiki/The_Secret_Life_of_Plants
و اما بعد …
ـ در می یابیم که درستترین نوع ارتباط با دیگر موجودات اینه که از طریق درونمون با درون اونها برخورد کنیم نه فقط با کلام. زبان اهمیتی نداره. گیاهان و سایر موجودات کلام رو نمیفهمند اما همگی تصاویر ذهنی آدمهایی با زبانهای متفاوت رو دریافت میکنند. با این مثالها اهمیت ساختن تصاویر ذهنی و تجسم خلاق رو میفهمیم. وقتی ما تصویر ذهنی میسازیم همهی کائنات اون رو دریافت میکنند. پس مراقب تصویرهای ذهنی که میسازیم باشیم.
حد بیشتری از نیروی ادراک سلول اولیه، نه تنها در حیات نباتی و گیاهی، بلکه در میوهها و سبزیجات و تخم مرغ تازه و ماست و سلولهای خونی انسان و بافتهای پوستی و حتی اسپرماتوزوئید هم به دست آورد. اون ثابت کرد که گیاهان به هر نوع نشانهای از ناراحتی و ناامیدی که بر اثر مورد تهدید قرار گرفتن زندگی سلولهای هر عضوی از جامعهی زنده، ارسال شده باشه، واکنش نشون میدن. گیاهان حتی از سلولهای مردهی موجود در خون خشک شدهای که از انگشتان اتفاقاً مجروح شدهی فردی چکیده میشه، هم علایمی دریافت میکردند و واکنش نشون میدادند.
کشف بزرگ :
کلیو کشف کرد که گیاهان قادرند علایمی از ارتباطات ذهنی انسان را از فواصل بسیار دور دریافت کنند، اون به گیاهانش الکترود وصل میکرد و وقتی از فاصلهی بیست کیلومتری به آب دادن به اونها فکر میکرد، گیاهان علایم شادی و لذت رو بروز میدادند.
https://www.youtube.com/watch?v=7_X2Z9v8-6Q
با سپاس و طلب خیر برای: هنر از منظرِ عرفان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر