چرا تزکیه تشعشعاتی لازم است ؟!
ما یک حرکتی می خواهیم بکنیم
همان مثال خودمان را می زنیم، رفتیم مرکز شهر و برگشتیم !
می خواهید فکرکنید،
می خواهید برای فردا برنامه بریزید،
می خواهید زندگی بکنید
ولی این دودی که وجودمان را گرفته
و وضعیت نابسامانی را که احساس می کنیم، مزاحمت ایجاد می کند !
برای این که ما برای فردا فکر بکنیم،
ولی وقتی دوش می گیرید احساس می کنید که وضعیت بهتری دارید !
برای این که برنامه ریزیهای بعدی را داشته باشید
از تزکیه تشعشعاتی به عنوان وسیله جانبی استفاده می کنیم !
حالا ما می خواهیم حرکت کنیم
ولی سنگینیم چه کار بکنیم که سرحال تر بشویم؟!
بنابراین به طور کلی یک سری ارتباطات است
مثل گرم کردن یک ورزشکار که قبل از شروع حرکات اصلی خودش را گرم می کند
و یک سری حرکات را انجام می دهد که آماده انجام ورزش بشود !
مثال دیگری می زنیم که اصلا چرا اتصالات و ارتباطات زیادی وجود دارد؟!
فرض کنید شما می خواهید یک خمیری را به عمل آورید
(صرف نظر از جوانه زدن که یک مرحله قبلی بوده) با خمیر کلی حرکات انجام می دهند
که به یک ضخامت و شکلی در بیاید
که داخل تنور، مغزش و بیرونش با هم، همگن بپزد !
اگر ضخیم باشد بیرون آن سوخته و درونش خام است
و اگرخیلی نازک باشد می سوزد !
و خلاصه کلام باید مراحلی روی خمیر انجام بشود
تا زمانی که آماده رفتن داخل تنور بشود
تازه وقتی وارد تنور می شود از ترشی و خامی در می آید !
تا ز آتش می گریزی ترش و خامی چون خمیر !
لذا یک سری ارتباطات واتصالات
از زوایای مختلف ما را با هستی، با هوشمندی برخورد می دهد !
همفازی کیهانی به یک شکلی این کار را می کند
و ارتباطاتی بعدا داریم که آن ارتباطات را هم دنبال می کنیم
هر کدام از یک زاویه ای ما را با هوشمندی و با هستی برخورد می دهد
و ممکن است که ما بگوئیم چرا این اتصالات را باید داشته باشیم !
الان زندگی می کنیم، گوشت می خواهیم، ماشین می خواهیم و ...
همه اینها را می خواهیم تا فکر بکنیم وگرنه خود گوشت گرفتن که زندگی نشد !
رانندگی کردن به خودی خود که زندگی نشد !
این تسهیلات و این تجهیزات در خدمت ما هستند تا:
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
غفلت معنی دارد،
تعریف غفلت این است که ندانی از کجا آمدی و به کجا می خواهی بروی !
پس در واقع تزکیه تشعشعی یک موضوعی است که:
- اولا به ما شناخت داد، به ما بینش داد !
یعنی الان متوجه شدیم که دست تکان دادن ما، قدم زدن ما و همه حرکات ما حساب و کتاب ظریفی دارد !
- مرحله بعد متوجه شدیم که باید تشعشع منفی به سمت صفر سوق پیدا کند !
آن چیزی که در شرع گناه نبود، در عرفان گناه به حساب می آید !
یکی از احساساتی که ما داریم احساس سبکی و سنگینی است
و در واقع این سنسورهای فراذهنی ما هستند که همه چیز را پروسس و پردازش می کنند !
مثلا تجربه کردیم که یک مبلغ پول مختصری بابت صدقات می پردازیم، احساس سبکی می کنیم !
آیا این احساس سبکی توهم است؟ تخیل است؟!
پس می بینیم که زبانی وجود دارد، ماورای این زبانی که ما با آن سر وکار داریم !
دوره 4 - استاد طاهری
ما یک حرکتی می خواهیم بکنیم
همان مثال خودمان را می زنیم، رفتیم مرکز شهر و برگشتیم !
می خواهید فکرکنید،
می خواهید برای فردا برنامه بریزید،
می خواهید زندگی بکنید
ولی این دودی که وجودمان را گرفته
و وضعیت نابسامانی را که احساس می کنیم، مزاحمت ایجاد می کند !
برای این که ما برای فردا فکر بکنیم،
ولی وقتی دوش می گیرید احساس می کنید که وضعیت بهتری دارید !
برای این که برنامه ریزیهای بعدی را داشته باشید
از تزکیه تشعشعاتی به عنوان وسیله جانبی استفاده می کنیم !
حالا ما می خواهیم حرکت کنیم
ولی سنگینیم چه کار بکنیم که سرحال تر بشویم؟!
بنابراین به طور کلی یک سری ارتباطات است
مثل گرم کردن یک ورزشکار که قبل از شروع حرکات اصلی خودش را گرم می کند
و یک سری حرکات را انجام می دهد که آماده انجام ورزش بشود !
مثال دیگری می زنیم که اصلا چرا اتصالات و ارتباطات زیادی وجود دارد؟!
فرض کنید شما می خواهید یک خمیری را به عمل آورید
(صرف نظر از جوانه زدن که یک مرحله قبلی بوده) با خمیر کلی حرکات انجام می دهند
که به یک ضخامت و شکلی در بیاید
که داخل تنور، مغزش و بیرونش با هم، همگن بپزد !
اگر ضخیم باشد بیرون آن سوخته و درونش خام است
و اگرخیلی نازک باشد می سوزد !
و خلاصه کلام باید مراحلی روی خمیر انجام بشود
تا زمانی که آماده رفتن داخل تنور بشود
تازه وقتی وارد تنور می شود از ترشی و خامی در می آید !
تا ز آتش می گریزی ترش و خامی چون خمیر !
لذا یک سری ارتباطات واتصالات
از زوایای مختلف ما را با هستی، با هوشمندی برخورد می دهد !
همفازی کیهانی به یک شکلی این کار را می کند
و ارتباطاتی بعدا داریم که آن ارتباطات را هم دنبال می کنیم
هر کدام از یک زاویه ای ما را با هوشمندی و با هستی برخورد می دهد
و ممکن است که ما بگوئیم چرا این اتصالات را باید داشته باشیم !
الان زندگی می کنیم، گوشت می خواهیم، ماشین می خواهیم و ...
همه اینها را می خواهیم تا فکر بکنیم وگرنه خود گوشت گرفتن که زندگی نشد !
رانندگی کردن به خودی خود که زندگی نشد !
این تسهیلات و این تجهیزات در خدمت ما هستند تا:
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
غفلت معنی دارد،
تعریف غفلت این است که ندانی از کجا آمدی و به کجا می خواهی بروی !
پس در واقع تزکیه تشعشعی یک موضوعی است که:
- اولا به ما شناخت داد، به ما بینش داد !
یعنی الان متوجه شدیم که دست تکان دادن ما، قدم زدن ما و همه حرکات ما حساب و کتاب ظریفی دارد !
- مرحله بعد متوجه شدیم که باید تشعشع منفی به سمت صفر سوق پیدا کند !
آن چیزی که در شرع گناه نبود، در عرفان گناه به حساب می آید !
یکی از احساساتی که ما داریم احساس سبکی و سنگینی است
و در واقع این سنسورهای فراذهنی ما هستند که همه چیز را پروسس و پردازش می کنند !
مثلا تجربه کردیم که یک مبلغ پول مختصری بابت صدقات می پردازیم، احساس سبکی می کنیم !
آیا این احساس سبکی توهم است؟ تخیل است؟!
پس می بینیم که زبانی وجود دارد، ماورای این زبانی که ما با آن سر وکار داریم !
دوره 4 - استاد طاهری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر