برده داری مدرن!
از نقطه نظر دنیا این مسئله به شکل جنگ سایبرنتیک تحقق پیدا می کند، در واقع جنگی که در آن بگویند ماده، انرژی و مغز!
و حالا ابرقدرتها می گویند:
ما مغزیم اینها ماده اند و آنها انرژی اند و ما باید حکومت بکنیم!
این خود اساس برده داری مدرن است.
اصل قضیه این است که به اطلاعات و آگاهیهائی دسترسی پیدا می کنیم که طبق این قضیه هر انسانی، تمایل دارد با انسان دیگری به شکل برده رفتار بکند!
هر انسانی تمایل درونی دارد برده داری بکند و لا اقل یکی را برده خود قرار بدهد!
در دوره 2 در مورد دنیای وارونه، مفهوم عشق را باز کردیم.
عشق در دنیای وارونه به معنای اسارت بود، یعنی فردی که عاشق است و در دنیای وارونه قرار دارد در واقع به دنبال یک برده است!
ولی در دنیای غیر وارونه عشق به معنای آزادی بود، یعنی عشق بدون قید و شرط!
ولی در دنیای وارونه قید و شرط وجود دارد، اگر این طور باشد این عشق جاری است، اگر یک ذره شرط و شروط عملی نشود عشقی وجود ندارد!
یعنی عشق مشروط و عشق نامشروط!
عشق مشروط (در دنیای وارونه): عشقی که به معنای اسارت است!
آنهایی که می گویند عاشقیم یعنی همدیگر را کنترل می کنند، یعنی طرف نگاهش یک درجه به سمت دیگر بچرخد عشق از بین می رود!
و مدام همدیگر را کنترل می کنند، یعنی در واقع هر کدام یک اسیر می خواهند، در واقع عاشقی یعنی کنترل اسارت!
عشق نامشروط (در دنیای غیر وارونه): عاشق واقعی دیگر شرط و شروطی ندارد!
و همه چیز در یک آزادی بی انتها برایش معنا و مفهوم پیدا می کند!
دوره 4
استاد محمد علی طاهری
از نقطه نظر دنیا این مسئله به شکل جنگ سایبرنتیک تحقق پیدا می کند، در واقع جنگی که در آن بگویند ماده، انرژی و مغز!
و حالا ابرقدرتها می گویند:
ما مغزیم اینها ماده اند و آنها انرژی اند و ما باید حکومت بکنیم!
این خود اساس برده داری مدرن است.
اصل قضیه این است که به اطلاعات و آگاهیهائی دسترسی پیدا می کنیم که طبق این قضیه هر انسانی، تمایل دارد با انسان دیگری به شکل برده رفتار بکند!
هر انسانی تمایل درونی دارد برده داری بکند و لا اقل یکی را برده خود قرار بدهد!
در دوره 2 در مورد دنیای وارونه، مفهوم عشق را باز کردیم.
عشق در دنیای وارونه به معنای اسارت بود، یعنی فردی که عاشق است و در دنیای وارونه قرار دارد در واقع به دنبال یک برده است!
ولی در دنیای غیر وارونه عشق به معنای آزادی بود، یعنی عشق بدون قید و شرط!
ولی در دنیای وارونه قید و شرط وجود دارد، اگر این طور باشد این عشق جاری است، اگر یک ذره شرط و شروط عملی نشود عشقی وجود ندارد!
یعنی عشق مشروط و عشق نامشروط!
عشق مشروط (در دنیای وارونه): عشقی که به معنای اسارت است!
آنهایی که می گویند عاشقیم یعنی همدیگر را کنترل می کنند، یعنی طرف نگاهش یک درجه به سمت دیگر بچرخد عشق از بین می رود!
و مدام همدیگر را کنترل می کنند، یعنی در واقع هر کدام یک اسیر می خواهند، در واقع عاشقی یعنی کنترل اسارت!
عشق نامشروط (در دنیای غیر وارونه): عاشق واقعی دیگر شرط و شروطی ندارد!
و همه چیز در یک آزادی بی انتها برایش معنا و مفهوم پیدا می کند!
دوره 4
استاد محمد علی طاهری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر