پرواز مرغکان زیبایی را می بینم
در آسمان وجود آسمانیت
که همه رازند و رازند و راز
از چه میگویی بر من ای عشق آسمانی
آسمان وجودم را بر سر دار خود میبری
که در همه احوالم نظری افکنی و پا بر سرم نهی
میدانیم و میدانمت ...
از خود برایم بگو ، تا ز چشم روشنی باغ گلبارانت،
چشم در راهت شوم.
ای زمین ، ای زمان ، ای باد خزان
ای نسیم سحرگاه شام تاریکم
جایتان در قلب من خالی است
هر لحظه بر لحظه به لحظه بر زمان میتازم
بر گوش دلم نغمه آزادگی بخوان و بخوان
تا همچو مرغکانت در آسمان وجود آسمانیت
به پرواز در آیم...
ای عشق ، برمن بباران ...
(آرش گلزادی)
در پناه حق باشید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر