صفحات

۱۳۹۳-۱۰-۱۸

كانال‌هاي موازي است. آنجا كه كشيديم گفتيم اين حلقه خودش جهان‌هاي موازي دارد

كانال‌هاي موازي است. آنجا كه كشيديم گفتيم اين حلقه خودش جهان‌هاي موازي دارد،

س:......... ج: كانال‌هاي موازي است. آنجا كه كشيديم گفتيم اين حلقه خودش جهان‌هاي موازي دارد، ......تناسخ نداريم. .......
بله خوب اگر مي‌دانستيم معما حل بود.
دسترسي به اين اطلاعات از طريق اشراق، ادراك نه براي آدمي كه در كوچه دارد راحت رد مي‌شود بفهمد معما چيست، ما آمديم كه اين معما را پيدا كنيم. .....لذا براي فهم و دركش بايد بياييم در مسير خودش تا دركش كنيم ولي يك نفر كه در خيابان دارد مي‌رود اگر كه اين را بداند كه معما حل شده است. .......منظورم را درست مي‌گويم يا نه؟
اصولاً هيچ چيزي محرمانه نيست. .....ما اسرار نداريم، اسراري نيست، ......
يك معما است، باز هم اسم معما روي آن نيست يك صورت مسئله است .........
كه ما آمديم جوابش را پيدا كنيم والسّلام. درست شد يا نه؟ .......
لذا يك كسي دارد اين صورت مسئله را مي‌خواند دنبال جواب است،..... يكي اصلاً نيست. !......
اگر قرار بود «هلو برو تو گلو» از ابتدا هم كه به ما مي‌گفتند كه معما حل شده بود ديگر، مشكلي نداشت...... اما الان ما آمديم شما يك رؤيت مي‌كنيد، الان ايشان يك رؤيتي كرده بود در همين مسئله، باز سر يك دو راهي قرار مي‌گيرد، بگويد خيالات است يا به آن توجه كند. ......يا آگاهي‌هاي بعدي بگوييم خيالات است يا نه آگاهي است و بعد بتوانيم حل و فصلش كنيم. قدم به قدم قدم به قدم اينها در واقع آماده است كه شبكه‌ مثبت اينها را به ما بگويد. ........كِي ما دنبالش بوديم؟ مي‌خواهد اين اطلاعات را در اختيار ما قرار بدهد، ......اطلاعات هستي محرمانه نيست و آن كه گفته مي‌شود.
«آنان كه اسرار حق آموختند
مهر كردند و دهانش دوختند»
(مولانا)
اصلاً ماجرا اينها نيست....... اسرار مال ماست كه در اين حركت هستيم و هيچ كدام از اينها اين نيست كه قرار باشد به ما نگويند.
س: ........ ج: ما مي‌آييم در دوره‌هاي بالاتر صحبت مي‌كنيم، چون اگر الان صحبت كنم خيلي پيچيده و مشكل مي‌شود. مفهوم تن واحده، بعدها تن واحده را با هم صحبت مي‌كنيم. چون گفت من مي‌خواهم جانشيني قرار بدهم «اِنّي جاعِلٌ في ‌الأَرضِ خَليفَة» (بقره 30) من مي‌خواهم يك جانشيني قرار بدهم. الان ما 7 ميليارديم اين ماجرايش چيست؟ اينها را كه بعداً با هم صحبت كنيم متوجه مي‌شويم كه مفهوم تن واحده، نقش من و شما وكلاً در اين تن واحده چطوري است؟ چي است؟ .........
اينها را مي‌توانيم با همديگر شفاف‌تر صحبت كنيم.
ولي الان چون پيش زمينه‌هايش نيست، ظرف يكي دو دقيقه من فقط مي‌توانم كليات را بگويم آن هم به اين خاطر كه ما كارمان را دنبال كنيم يعني اگر مي‌خواهيم با پايان‌نامه ارتباط برقرار كنيم، اگر نمي‌دانم چيه دنبال كنيم،........ اگر با خدا در تضاد هستيم علي‌الحساب آتش‌بس اعلام كنيم. .........فعلاً علي‌الحساب، چون يكي از تضادهايي كه سريعاً حل و فصل مي‌شود همان تضاد با خداست. يكي از راحت‌ترين‌ها تضاد با خداست، چهار تا اطلاعات را كه بدست آورديم، يكدفعه مي‌فهميم نه موضوع چيز ديگري بوده لذا آشتي خواهيم كرد............
من مي‌خواهم بگويم ما يك ذره فرصت مي‌خواهيم. فرصت مي‌خواهيم تا يكسري مسايل هست به آن نزديك شويم، مورد بررسي قرار بدهيم تا بعد ببينيم نه بابا! همه چي درست است، ما ناتوان هستيم. ........
ادراكات ما محدود به خودمان است، ......محدود به زمان و مكان و يكسري مسايل عقلاني است،..... روي پله عقل مي‌خواهيم كار او را در بيابيم اين هم مشكل است.....
لذا هر چي از روي اين پله به روي پله عشق نزديك‌تر مي‌شويم كارمان راحت‌تر مي‌شود و در واقع ادراكات اين مسئله روي پله عقل محال ممكن است. .......
شما به هر كس بگويد من با پايان‌نامه ارتباط برقرار مي‌كنم، مي‌گذارم جلويم اين را مي‌بينم قطعاً به ما مي‌گويد ديوانه هستي. درست شد؟
روي اين حساب مولانا مي‌گويد
«زين خرد جاهل همي بايد شدن ..... دست در ديوانگي بايد زدن
آزمودم عقل دور انديش را ....... بعد از اين ديوانه سازم خويش را»
براي همين است ديگر، عقلاني نيست بگوييم كه ما با پايان‌نامه ارتباط برقرار مي‌كنيم.
ترم دوم، جلسه پنجم، زنگ اول
محمد علی طاهری، عرفان کیهانی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر