تناسخ
تناسخ قدمت چند هزار ساله دارد و متاسفانه ميلياردها نفر در حال حاضر به اين امر اعتقاد دارند،
در تناسخ اعتقاد بر اين است که شخصي که مي ميرد، روح او در نوزادي ديگر وارد شده و متولد مي شود و پس از مرگ مجدد در نوزادي ديگر متولد مي شود و اينکار مکرر اتفاق مي افتد.
دليلي که بر اين ادعا دارند اين است که از طريق هيپنوتيزم به ستاد ذهن اشخاص نفوذ مي کنند و مي بينند که در کالبد ذهني اشخاص، شخص يا اشخاص ديگري حضور دارند که مثلا 200 سال پيش مي زيستند و يا به زبان ديگري صحبت مي کنند و يا به اشخاصي بر مي خورند که مثلا مي گويد من يک ناخدا هستم، زن هستم، مرد هستم (جنسيت عوض مي شود)، کارم اين است، لذا اينها را دلايلي بر اثبات تناسخ مي آورند و به اين باور مي رسند و به تناسخ اعتقاد پيدا مي کنند و مي گويند که شخصي که 200 سال پيش مرده، پس از فوت، روح او در اين شخص متولد شده است، در حاليکه اساسا اين غلط است و اينها همه کالبدهاي ذهني هستند که در درون اين فرد زندگي مي کنند و با ذهن فرد يک فصل مشترک پيدا کرده اند.
کالبد ذهني شخص فوت شده، اين شخص را تسخير نموده و مي توان با تشعشع دفاعي اين کالبد ذهني را بيرون کشيد و با او صحبت کرد و او را به زندگي خودش هدايت نمود، ما به عقب بر نمي گرديم، اصلا امکان برگشت نيست و مرتب در حال جلو رفتن بايد باشيم و مفهوم کمال هم همين است،
يک دليل ديگر، معتقدان به تناسخ مي گويند، که دوباره و چند باره مي آئيم تا کارما هاي منفي خود را از بين ببريم، اما يکي از دلايل رد ما بر تناسخ اين است که آيا انسان روز به روز کارمايش بيشتر مي شود يا کمتر مي شود؟، الان نسبت به 10 سال پيش 20 سال پيش، اين نسل نسبت به نسل قبل و نسل قبل نسبت به نسل قبل و همينطور ... آيا کارماي منفي ما بيشتر شده است يا کمتر؟ مسلما بيشتر شده و بيشتر هم خواهد شد، پس چگونه مي توان با تولد در نوزادي ديگر سعي در کاهش کارماي منفي کرد، مکرر برويم، دوباره بيائيم روي زمين که چه بشود؟
آموزه هاي دوره تشعشع دفاعي
- جلسه 4 - استاد طاهري
تناسخ قدمت چند هزار ساله دارد و متاسفانه ميلياردها نفر در حال حاضر به اين امر اعتقاد دارند،
در تناسخ اعتقاد بر اين است که شخصي که مي ميرد، روح او در نوزادي ديگر وارد شده و متولد مي شود و پس از مرگ مجدد در نوزادي ديگر متولد مي شود و اينکار مکرر اتفاق مي افتد.
دليلي که بر اين ادعا دارند اين است که از طريق هيپنوتيزم به ستاد ذهن اشخاص نفوذ مي کنند و مي بينند که در کالبد ذهني اشخاص، شخص يا اشخاص ديگري حضور دارند که مثلا 200 سال پيش مي زيستند و يا به زبان ديگري صحبت مي کنند و يا به اشخاصي بر مي خورند که مثلا مي گويد من يک ناخدا هستم، زن هستم، مرد هستم (جنسيت عوض مي شود)، کارم اين است، لذا اينها را دلايلي بر اثبات تناسخ مي آورند و به اين باور مي رسند و به تناسخ اعتقاد پيدا مي کنند و مي گويند که شخصي که 200 سال پيش مرده، پس از فوت، روح او در اين شخص متولد شده است، در حاليکه اساسا اين غلط است و اينها همه کالبدهاي ذهني هستند که در درون اين فرد زندگي مي کنند و با ذهن فرد يک فصل مشترک پيدا کرده اند.
کالبد ذهني شخص فوت شده، اين شخص را تسخير نموده و مي توان با تشعشع دفاعي اين کالبد ذهني را بيرون کشيد و با او صحبت کرد و او را به زندگي خودش هدايت نمود، ما به عقب بر نمي گرديم، اصلا امکان برگشت نيست و مرتب در حال جلو رفتن بايد باشيم و مفهوم کمال هم همين است،
يک دليل ديگر، معتقدان به تناسخ مي گويند، که دوباره و چند باره مي آئيم تا کارما هاي منفي خود را از بين ببريم، اما يکي از دلايل رد ما بر تناسخ اين است که آيا انسان روز به روز کارمايش بيشتر مي شود يا کمتر مي شود؟، الان نسبت به 10 سال پيش 20 سال پيش، اين نسل نسبت به نسل قبل و نسل قبل نسبت به نسل قبل و همينطور ... آيا کارماي منفي ما بيشتر شده است يا کمتر؟ مسلما بيشتر شده و بيشتر هم خواهد شد، پس چگونه مي توان با تولد در نوزادي ديگر سعي در کاهش کارماي منفي کرد، مکرر برويم، دوباره بيائيم روي زمين که چه بشود؟
آموزه هاي دوره تشعشع دفاعي
- جلسه 4 - استاد طاهري
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر