۱۳۹۲-۱۰-۲۳

زبان اصلی انسان، زبان تشعشعات هست؛ نه کلام.

زبان اصلی انسان،زبان تشعشعات هست! نه کلام! قبل از اینکه اصلاً ما حرف بزنیم، تشعشعمون زودتر از خودمون دویده، رفته، حرفا رو زده  تشعشع ما جلوتر از خودمونه! تا ما می‌آیم حرف بزنیم اون در واقع تشعشعات رو گرفته شده! افسرده دل افسرده کند انجمنی را!
خب با چی؟ چطوری؟ نگفته اگه حرف بزنه! اصلاً همینی که افسرده دله، تشعشع‌اش اثر منفی میگذاره! شما شده وارد یه خونه‌ای اتاقی بشید به محض اینکه وارد میشید، احساس اضطراب بهتون دست بده؟ شده وارد یه خونه‌ای بشید احساس آرامش کنید؟ شده وارد یه خونه‌ای بشید ببینین سرحال شدید؟ وارد یه جایی خونه‌ای بشید ببینید که دپرس شدید و اُفت کردین؟
خب اینجا دیگه اصلاً هیچکس تو کار نیست! همون در و دیوار تشعشعات رو در خودش ثبت و ضبط میکنه! مکانهای مختلف بار تشعشعاتی مختلف داره! شما برید بیمارستان یه تشعشع داره، برید شهرداری یه تشعشع داره، برید دارایی یه تشعشع داره، یه خونۀ روستایی میرید داخل میشید یه تشعشع داره و ...
حالا اون تشعشعات مکانی‌ای که شما در اون اتاق وارد میشید در اونجا وارد میشید میگیرید، اون خودش تشعشع‌اش رو از کجا گرفته؟ از اون افراد، کسایی که اونجا میرن و میان گرفته میشه! اصولاً ما یه بحثی داریم "شعور در هنر" ، " شعور در ماده" ، شعور در ...
مثلاً تعریف نقاشی چیه؟ یه نقاشی چه چیزی رو به ما عرضه داره میکنه؟ فقط رنگ و روغنه؟ یه موسیقی چی رو به ما داره میده؟ فقط اون داره میزنه؟ و ما یه فرکانسهایی رو داریم میشنویم؟ یه بار ِشعوری داره!
هر چیزی شعور و ضد شعور خودش رو داره! شما یه موسیقی گوش بدین، یه شعوری داره، پشتش یه شعور دیگه داره! اون موسیقی شعوری سوارشه که ما مستقیم میگیریم، یه ضدشعور داره که پشتشه !اونو به یه شکل دیگه میگیریم! و در واقع توی همه چیز و همۀ حالتها همینطور!ه


ترم 1- جلسه 2- بخش1

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر