۱۳۹۳-۰۵-۱۷

بحث عشق ارتباط من هاي متحرك است

آنچه معشوق است صورت نيست آن
خواه عشق اين جهان و خواه عشق آن جهان
آنچه بر صورت تو عاشق گشته اي
چون برون شد جان چرا پس هشته اي
صورتش بر جاست اين زشتي ز چيست
عاشقا وا بين كه معشوق تو چيست

تو عاشق صورت نيستي، تو عاشق جان هستي! تو عاشق من متحركه هستي! نه اين صورت! علتش هم اين است كه وقتي جان ترك مي كند، نقل و انتقال مي دهد به يك مركب ديگر، چرا پس اين قدر وحشتناك مي شود؟ چرا از آن فرار مي كني؟ اين همان است! پس چرا ديگر نمي تواني عاشقش باشي؟!

پس در اصل بحث عشق ارتباط من هاي متحرك است ما آن را در قالب من هاي زميني مشاهده مي كنيم يعني پشت ماجرا، معشوق اصلي ما چيز ديگري است! در واقع دنبال ماجراي ديگري هستيم و آن را در ظاهر دنبال مي كنيم. چون حقيقت قضيه را نمي دانيم آن را در قالب ظاهر مي گرديم پيدايش كنيم! در حالي كه ما عاشق جان شديم، عاشق ماجرايي پشت اين قضيه، جان جانان و يك بخش اشتراكي، ما آن را پيدا كرديم، يكدفعه از خود بي خود شديم و ارتباطي به صورت نداشت و ندارد!

نگاه كن ببين عاشق چي شدي، فكر نكن عاشق صورت شدي و پشت اين ماجرا ماجراي ديگري خوابيده و ما متوجه نشديم كه اين من هاي متحرك كي يك دفعه به هم گره خوردند، در واقع آن من هاي متحرك همديگر را پيدا كردند!

( مطالب دوره 7 - استاد طاهری )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر