صفحات

۱۳۹۳-۰۵-۱۸

عدم شناخت، فهم و درکِ «هدف و وسیله»

عدم شناخت، فهم و درکِ «هدف و وسیله»


همه ي ما در زندگی با این سؤال مهم رو به رو هستیم که چه چیزی هدف و چه چیزی وسیله است؟
اهمیت این سؤال در این است که چون هر وسیله ای تاریخ انقضای مصرف دارد، اگر وسیله ای را به جای هدف در نظر بگیریم، پایه های زندگی خود را بر روی آب بنا کرده ایم و هر لحظه ممکن است که این پایه ها فرو بریزد.
اگر پای صحبت سالمندان بنشینیم و از آن ها سؤال کنیم که هدف از زندگی آن ها چه بوده است و در زندگی چه هدفی را دنبال کرده اند، شاید پاسخ بسیاری از آن ها این باشد که ما فرزندان خود را بزرگ کردیم، امکانات تحصیل برای آن ها فراهم کردیم و آن ها را سر و سامان داده و به خانه بخت فرستادیم و ... . در حقیقت، هدف بسیاری از مردم، تلاش برای فرزندانشان است.
اگر همین سؤال را از اساتید دانشگاه بپرسیم، اکثر قریب به اتفاق آ نها این پاسخ را خواهند داد که صدها فرد تحصیلکرده اعم از دکتر و مهندس و ... را تحویل جامعه داده اند و به دنیای علم خدمت کرده اند و ... . در حقیقت، هدف عده ای از مردم، خدمات علمی است.
حال اگر از ما همین سؤال پرسیده شود، چه پاسخی خواهیم داشت؟
هر یک از علم، سلامت، ثروت، قدرت، شهرت، دین، فرزند، همسر، آرامش، خوشبختی، خدمت به خلق، آزادی، عبد بودن، ازدواج، عشق، عرفان و ... را که در نظر بگیریم، وسیله ای در راه نیل به یک هدف است و آن هدف نم یتواند چیزی جز«کمال» باشد.
برای مثال، از آموختن علم، هدف دیگری دنبال م یشود و همین طور دین، وسیله ای برای هدایت است و خدمت به خلق، وسیله ای برای ارتقاء.
از این رو، تنها یک هدف قابل قبول وجود دارد و هر چیز دیگر غیر از آن، هر چه که هست وسیله است. همه ي وسیله ها برای این است که ما ارتقاء یابیم و به سمت هدف کمال برویم. منظور از کمال، کمال مطلق )خداوند( است و حرکت به سوی خدا، با به خود آمدن تحقق می یاابد.
یکی از بزر گترین مشکلات بینشی که موجب بیماری می شود، عدم شناخت هدف و وسیله است. ما می توانیم هدف یا وسیله را به عنوان ستون زندگی خود انتخاب کنیم. اگرستون زندگی و تمام سرمایه گذاری عمر بر وسائلی از قبیل ثروت، قدرت، فرزند، همسر و ... باشد، نتیجه ای جز ضرر در پی ندارد. زیرا هر لحظه ممکن است این وسائل از دست برود. به
عبارت ديگر، وسائل ثبات ندارند. برای مثال، ممکن است فرزند ناخلف شود یا همسر زندگی مشترک را ترک کند و یا ثروت به باد رود و ... . حتی اگر بخواهیم ستون زندگی را بر علم پایه گذاریم، باید بدانیم این امکان هست که در سانحه ای حافظه خود را از دست بدهیم و حتی اسم خود را فراموش کنیم و ... .
اما اگر هدف و پایه ي زندگی کمال باشد، از بین رفتنی نیست و هر آن چه در زندگی تغییر کند و وسائل باشند و یا نباشند، هدف )کمال( ثابت است؛ از این رو باید زندگی را بر پایه ای ثابت بنا گذاریم نه پایه ای متغیر.
انسان از فراز لذت می برد؛ زیرا در فطرت خود میل به ارتقاء و کمال جویی دارد.
اغلب ما بدون این که به این حقیقت واقف باشیم، به صورتی ناخودآگاه از فراز لذت می بریم. انسان این فرازطلبی را در کوهنوردی، پرواز و حتی مال اندوزی، تسلط بر کار و ... نشان مي دهد.
اگر حرکت به سوی کمال را به حرکت به سوی قله ي کوهی تشبیه کنیم، بهتر می توانیم برخی از قوانین این حرکت را شناسایی کنیم.
برای کوهنوردی یا فتح قله قوانینی وجود دارد. از جمله این که یک کوهنورد حرفه ای بر حسب توان مالی خود، بهترین وسائل را برای کوهنوردی فراهم میک‌ند. برای او سبک بودن این وسائل و کارایی آ نها مهم است و در این زمینه خساست ندارد. در حرکت به سوی کمال نیز لازم است از بهترین و ساده ترین امکانات استفاده کرد. گم شدن در الفاظ و اصطلاحات سنگین و پیچیده، مناسب ارتقاء و کمال نیست.
کوهنوردان غیرحرفه ای دو دسته اند: یک گروه از آ نها در حین کوهنوردی تنها به وسائلی که تهیه کرده اند و به مارک و زیبایی آ نها و تیپ خود توجه دارند. آ نها دامنه ی کوه را تا سطوحی طی میک‌نند؛ ولی هرگز به قله توجه ندارند.
دسته ي دوم، وسائل سنگینی را به دوش میک‌شند. براي مثال، در دامنه ي کوه کسانی را م یبینیم که یک دستگاه ضبط صوت بزرگ را در حالی که آهنگی را با صدای بلند پخش میک‌ند، به روی شانه ي خود گذاشته اند؛ هندوانه ای بزرگ زیر بغل دارند و یک منقل هم از پشت به خود آویزان کرده اند. شما با دیدن آ نها فورا حدس می زنید که به هیچ وجه قصد
صعود و بالا رفتن از کوه را ندارند. آ نها از اولین نقطه ای که بتوان به دره سرازیر شد و خود را به لب رودخانه رساند، تغییر مسیر می دهند و به جای صعود به قله، به دره سرازیر می شوند و منقل خود را برای درست کردن کباب آماده میک‌نند؛ هندوانه را داخل آب خنک رودخانه می گذارند و در حالی که صدای آهنگ ضبط صوت آ نها آرامش کوهستان را به هم مي زند، نگاهی به کوهنوردان می اندازند و در دل خود، به آ نها می خندند که این بینوایان می خواهند عر قریزان خود را به نوک قله برسانند که چه بشود؟
بر خلاف گروه اول، با این که یک کو هنورد حرفه ای بهترین کفش را تهیه کرده است، وقتی آن را پوشید، تنها قله را می بیند. استفاده از بهترین امکانات تا این جا اهمیت دارد که او آ نها را انتخاب کند؛ ولی همین که حرکت کرد، دیگر اهمیتی ندارد که چه چیزی و با چه قیمتی پوشیده است و ... . او تنها قله را می بیند و چشم از آن بر نمی دارد.
در مسیر کمال نیز انسان می تواند بهترین امکانات زندگی را تهیه و از آن استفاده کند؛ ولی هر جا که هست، محور وجودی اش محور کمال باشد و بهترین هایی که دارد، برایش مهم نباشد. چشم انسان کمال جو به قله ی هدف است نه به وسائل مورد استفاده برای صعود به این قله.
همچنین، هما نطور که گفته شد، کوهنورد حرفه ای بر خلاف گروه دوم، کاراترین و سبک ترین وسائل را تهیه میک‌ند. از این منظر، در مسیر عرفان و کمال تنها «نَظَر» مهم است و هیچ نیازی به تکنیکها و وسائل و اسباب آویختنی که فقط بار اضافه هستند و مسیر را طولانی میک‌نند، نیست.  کمال با آویزان کردن و یا حمل کردن وسیله ای حاصل نمی شود. عرفان، تحولی درونی است که هیچ نمود عینی ندارد و در انتها به « نظر» می رسد.
نکته ي دیگر این است که کوهنوردان حرفه ای مسیر صعب العبور قله های بلند را به تنهایی طی نمیک‌نند و برای آ نها این یک اصل مهم است که هرگز بدون همراه به کوه نروند. زیرا پیمودن چنین مسیری بدون وجود همراهان و همیاری آنان پرخطر است. به همین دلیل، حتی اگر کسی به تنهایی اقدام به کوهنوردی کند و به سلامت نیز باز گردد، مورد سرزنش کوهنوردان حرف های واقع خواهد شد. در مسیر قله ي کمال نیز نباید به تنهایی به قله رفت؛ زیرا با وجود همراهان، امکان لغزش و سقوط کمتر است و در صورت خطا می توان از یاری آ نها مدد جست. همچنین، حتی اگر کسی که فقط به فکر صعود خود است، به کمال برسد، با این پرسش مواجه می شود که چرا فقط به فکر خود بوده و تنها آمده است؟
خواستن کمال فقط برای خود، نشانه ای بر خودخواهی است و ضدکمال محسوب می شود. این درست مانند وقتی است که کسی در یک آتش سوزی خود را از مهلکه نجات می دهد؛ اما با این که برای او مقدور است، به افراد دیگری که دچار این سانحه هستند، کمکی نمی ک‌ند. در عرفان، نجات جمعی است؛ نه فردی.
زیرا:
1 - در عرفان، خودخواهی و منیت کنار می رود.
تا هست غم خودت نبخشایندت...... تا با تو، تو هست هیچ ننمایندت
تا از خود و هر دو کون فارغ نشوی....... این در مزن ای خواجه که نگشایندت
)شيخ محمود شبستري(
2 - در مسیر کمال، توجه به خلق، توجه به حق است.
 رسیدن به مقام «محو» و « فنا » وقتی ارزش دارد که فرد از دل مردم و با معاشرت  و همدلی با آ ن ها به آن برسد. همچنین، همه ی کسانی که به « فنا فی الله» می رسند، در مرحله ي بعد به میان خلق باز می گردند تا خلق را به این مسیر دعوت کنند. می توان به این مرحله، « فنا فی الخلق» گفت.
صلح با خدا و برقراری ارتباط با او آسان تر از صلح با خلق است. اما در حقیقت، فقط با صلح با خدا و بدون صلح با دیگران نمی توان به کمال رسید. به همین دلیل، اگر کسی با خلق خدا به توافق و تفاهم رسید، در چارچوب کمال، هنری ارزشمند دارد که یکی از مهم ترین اصول است.
3 - همیشه برای کمال بیشتر، باید سطح کمال جامعه را افزایش داد.
انسا نها را م یتوان به پرندگانی تشبیه کرد که همه در یک تور بسته در حال پرواز هستند. بنابراین، هرچقدر اشتیاق به اوج گرفتن وجود داشته باشد، همواره سطح پرواز را پرندگانی تعیین میک‌نند که در پا ی نترین سطح پرواز میک‌نند. پس برای صعود، باید همه با هم حرکت کنند. انسا نها در زندگی خود، از هم مستقل نیستند و لازم است برای صعود در مسیر کمال یکدیگر را به همراهی بطلبند.
یکی دیگر از مشخصات کوهنوردی این است که لازم م یشود کوهنورد برای استراحت و تجدید قوا، در ایستگاه هایی در مسیر قله توقف کند. ممکن است محل توقف از منظره ي زیبایی برخوردار باشد. در این صورت، کوهنورد نباید آ نقدر جذب این زیبایی شود که از صعود به قله غفلت کند و هدف، تحت تأثیر زیبایی منظره ي پیش روی او ناديده گرفته شود.
بنابراین، لازم است پس از لذت بردن از منظره ي طبیعت و بهر همندی از زیبایی های آن، ایستگاه را ترک کند و مجددا به مسیر هدف اصلی بازگردد. در غیر این صورت، جاذبه های حاشی های می توانند به کلی او را از هدف باز دارند.
این نکته در پیمودن مسیر قله ي کمال نیز اهمیت دارد. از همین رو باید به این توصیه های عرفان توجه کرد که « به هر چمن که رسیدی، گلی بچین و برو». شاید به نظر برسد که این گفته را افرادی عیاش و خو شگذران نقل کرده باشند؛ ولی در هر صورت، این عبارت برای عارفان و سالکان راه کمال، کاربرد بسیار مهمی دارد.
خصوصیت دیگر کوهنوردی، یافتن بهترین مسیر برای صعود به قله است. برای این منظور، یا باید از بلد راه کمک گرفت و یا نقشها ی دقیق در دست داشت تا بتوان به خوبی از گردنه ها و راههای صعب العبور گذر کرد و بدون انحراف از مسیر، به سلامت به مقصد رسید.
در مسیر قله ی کمال نیز خطر سقوط و انحراف وجود دارد. به همین دلیل، برای شناسایی راه از بیراهه، باید از اصول این راه خبر داشت و از وجود معلمان آگاه بهر همند شد. در طول تاریخ، چه بسیار بوده اند کسانی که در مسیر معنویت، قصد صعود به قله را داشته اند؛ اما بی آن که بدانند، به خطا رفته اند و نه تنها خود را از کمال بی نصیب کرده اند، بلکه خداپرستان نادانی شده اند که به نام حق، علیه حق قدم برداشته اند!
به این ترتیب، توجه به اصول کوهنوردی می تواند فتح قله ي کمال را به انسانی که اشتیاق رسیدن به این هدف را دارد، نوید دهد:
-1 حرکت جمعی
2 - استفاده از وسائل سبک ولی با بالاترین کیفیت ممکن
-3 عدم حمل وسائل غیرضروری
-4 عدم توقف دائم به دلیل جذابیت مناظر مسیر
-5 شناسایی راه
هما نطورکه بیان شد، یکی از اشکالات بینشی این است که برخی، تمام زندگی و انرژی ذهنی خود را صرف توجه به فرزند، همسر یا افراد دیگری میک‌نند و به این معنا، آ نها را هدف زندگی خود قرار م یدهند. در حالی که نقش انسا نها در مسیر قله ی کمال، همسفر و همراه بودن با یکدیگر است و اطرافیان ما تنها می توانند ما را در راه پیمودن این قله یاری
کنند. جایگاه همسر، فرزند و ... در همین چا رچوب مورد بررسی قرار می گیرد و مانعی برای طی طریق کمال به حساب نمی آید. مهم این است که انسان به عشق و معرفتی دست یابد که در انتخاب هدف دچار خطا نشود و برای دنبال کردن آن بهانه ای نداشته باشد.
آن کس که تو را شناخت، جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی، هر دو جهانش بخشی
دیوانه ي تو، هر دو جهان را چه کند
)مولانا(
افراد بسیار زیادی هستند که به خطا، همراهان خود را هدف زندگی خویش قرار داده اند و با از دست دادن آ نها، دچار اختلال در مشاعر شده، یا به شکلهای مختلفی سلامت خود را از دست داده اند.
نکته ی نهایی این است که بالاخره کوهنورد از قله ي کوه به دامنه ي آن سرازیر می شود و باز می گردد. اگرچه در مسیر کمال، بازگشت معنا ندارد، باید توجه کنیم، همان طور که او در هنگام بازگشت، ورزیده و آماده ی مقابله با هر سختی است، سالک مسیر کمال نیز هر چقدر بیشتر پیش رود، به انسانی پخته تر و با تجربه تر تبدیل می شود؛ راه مسالمت با دیگران را بهتر از هر کسی درک می ک‌ند و قدر گروه و جمع را بهتر می داند. کوهنوردی و پیمودن مسیر قله های مرتفع، انسان را به شناخت قدر همراه و همسفر خود می رساند و به او می فهماند که وجود هر همراهی چقدر می تواند ارزشمند باشد.
بیا تا قدر یکدیگر بد انیم که تا نا گه ز یکد یگرنمانیم

)مولانا(
کتاب بینش انسان- محمد علی طاهری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر