۱۳۹۳-۰۴-۱۷

مقاله ظلم چيست؟


اغلب، وقتي صحبت از ظالم مي شود، انگشت اشاره هيچ کس به سمت خودش نيست و هر کسي خود را از ارتکاب ظلم مبرّا مي داند؛ در صورتي که هر فردي در هر لحظه ممکن است به نوبه خود در حال ارتکاب به ظلمي بزرگ باشد؛ از ناديده گرفتن حق ديگري تا نگاهي تحقير آميز به کسي و... .


از قهرمان طلبي تا قهرماني!

يکي از ترفندهاي شيطان در رابطه با دفع ظلم، فريب ذهن بشر با تفکري است که مي توانيم به آن "قهرمان جويي" گوييم. بدين معني که انسان را بدون آن که در جهت رسيدن به حق خود اقدامي کند، در انتظار قهرماني مي گذارد که حق او را از ظالم بگيرد و اين امر همواره بشر را نسبت به احقاق حقش بي تفاوت کرده است. در نتيجه او از انديشه رسيدن به سطحي از زندگي که در آن، جامعه انساني چنان برخوردار از آگاهي باشد که حقّي پايمال نشود و به دليل احترام به تجليات الهي، تمايلي به ظلم وجود نداشته باشد، باز داشته شده است. بنابر اين، شمشير نجات بخش بشر "شمشير آگاهي" است که گردن "جهل" را مي زند نه شمشير آهني! زيرا مشکل بشر، مشکل جهالت است!



درس پيروزي حق بر شمشير!

درس "پيروزي حق بر شمشير" که از امام حسين (ع) به جا مانده است، درس پيروزي تفکر و انديشه بر شمشير است و به ما مي آموزد که رشد و کمال با شمشير حاصل نمي شود و ظلم ستيزي جبري، سودمندي لازم و ماندگاري نخواهد داشت. چرا که هر يک از ما بسته به ميزان جهلمان ظالم هستيم و حتي در صورت رفع ظلم ظاهري، تا وقتي جاهل باشيم، ظالم خواهيم بود و هيچ اجباري جهل ما را به آگاهي تبديل نمي کند. پس حتي اگر مشکلات بشر از طريق جبر حل و فصل شود، ريشه ظلم از روي زمين برداشته نخواهد شد!


حال، اين سؤال مطرح مي شود که چگونه بايد با ظلم مقابله کرد؟!!!

رفع ظلم و ايجاد عدالت به دو صورت امکان پذير است؛ يکي اين که با دستيابي انسان ها به درک و آگاهي، عدالت به خودي خود و به عنوان پيامد آن آگاهي در هستي محقق شود که در اينصورت ارزشمند و ماندگار خواهد بود. دعوت هايي مانند نداي "هل من ناصر ينصرني" امام حسين(ع)، يکي از بارز ترين شاخص هاي ظلم ستيزي در طول تاريخ است که کساني به آن پاسخ گفته اند که به آگاهي لازم رسيده اند. اين دعوت عاري از معنا و مفهوم استيصال، و تنها براي ايجاد آخرين فرصت براي به خود آمدن و انديشيدن است؛ فرصتي براي تفکر درباره کمال خود و براي تصميم گيري درباره رفع ظلم و ايجاد عدالت که رابطه تنگاتنگ با کمال دارد. اين پيام که "آيا کسي هست که من را ياري کند؟" سمبل "ظلم ستيزي" و "حق طلبي" و يک پيام ماندگار در تاريخ است که علي رغم گذشت قرنها از آن، هنوز هم باقي و تاثير گذار است. اين پيام در تاريخ ثبت شده است تا ما ظلم ستيزي را به درستي معنا کنيم!

راه ديگر اين است که پياده شدن عدالت، متکي به يک عامل جبري از بيرون باشد که طبيعتاً اين عدالت جبري و وابسته به عامل زور، فاقد ماندگاري و ارزشمندي است. هيچ يک از فرستادگان الهي براي جاري کردن عدالت، متوسل به زور نشده اند. زيرا خداوند حاکمي نيست که با اتکاء به امکانات و قدرت خود و يا با چنين فرماني به آنها بخواهد ظلم را سرکوب و عدالت را حاکم کند و اگر چنين بود، عدالتي که اولياي او در جهت برقراري آن کوشيدهاند، اثر ماندگار نداشت!


در واقع، همه ما به دليل اين که شناختي از "وجه الله" نداريم، ظلم مي کنيم. هر جا از "وجه الله" غفلت شود، يک بخش از هستي مورد بي مهري قرار گرفته است. درحالت کلي وقتي معطوف به يک جزئي شده، نسبت به جزئي ديگر غافل مي شويم، کفر و پوشاندن حق صورت گرفته که به عبارت ديگر، ظلم است!

با اين تعريف، ظلم شامل گستره بسيار وسيعي است و به اين ترتيب هر کسي اوّل بايد خودش را در معرض سؤال و اتهام ظالم بودن قرار دهد و بعد ديگران را از اين نظر ارزيابي كند!


مقاله ظلم چيست؟
استاد محمد علي طاهري

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر