صفحات

۱۳۹۳-۰۳-۱۱

درکِ « جمال يار » در روح جمعي بشريت!

درکِ « جمال يار » در روح جمعي بشريت!

« عيب داني از چه خيزد / خيزد از عقل معلول »
(مولانا)

عقل است كه ميتواند عيب را پيدا كند، عشق نمي تواند عيب را پيدا كند، عشق عيب ياب نيست، عقل است كه ?×?=? مي كند و قياس مي كند و ارزيابي مي كند و تشخيص ميدهد و اين كارها را ميكند و آخر دفعه عيب ها را دريف مي كند: يك دو سه ... اينها را دريف مي كند ولي عشق نمي تواند اين كار را بكند؛ چيزي كه همه به چشم عقل مي بينند عاشق از ديدنش عاجز است.

بنابراين هر چه درك جمال يار بيشتر مي شود، ديدن موزوني بيشتر مي شود. هر چه دورتر مي شويم ديدن ناموزوني ها بيشتر مي شود طوري كه همه به خلقت خداوند معترضند!

چرا معترضند؟ چون هر نفر بي نهايت عيب و اشكال در آن مي بيند. چون حقيقت را نمي دانيم، مسايل پشت پرده را نمي دانيم ، هر نفر چقدر به كار خدا عيب ميگيرد؟ حداقل در كار خودش بي نهايت عيب مي گيريد « اين كارت عيب بوده، اين عيب بوده، اين، اين » هزاران هزار عيب مي بيند و درك جمال يار كمك مي كند آن ديده عيب پوش ايجاد شود، كمك ميكند كه لااقل موزونيها بيشتر به چشم بيايد.

آن شعور الهي، آن هوشمندي الهي، مثلا ما الان هوشمندي را نمي بينيم ولي كوچكترين عيب را مي بينيم. كمك مي كند به ما، تا ما شعور الهي، شعور جاري خداوند را هوشمندي الهي را، اينها را حداقل عمده تر ببينيم، حالا نمي گويم به طور مطلق ديگر يك جايي ميرسد كه ديگر هيچ عيبي ديده نمي شود و همه چيز چون جمال اوست عاري از عيب ديده مي شود، حالا اين را اگر نگوييم ولي كمك مي كند به اين مطلب و خود اين مسئله كمك مي كند به صالح شدن ما.


مطالب دوره دو - استاد محمد علي طاهري 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر