صفحات

۱۳۹۳-۰۳-۱۴

کوچکتر که بوديم به ما مي گفتند ذهن انسان محدود

کوچکتر که بوديم به ما مي گفتند ذهن انسان محدود و خدا نامحدود و نبايد به خدا زياد فکر
سؤال:
کوچکتر که بوديم به ما مي گفتند ذهن انسان محدود و خدا نامحدود و نبايد به خدا زياد فکر کرد. گاهي اينقدر به اين که خدا کجاست و چيست فکر مي کردم که ديگر احساس مي کردم دارم ديوانه مي شوم و رها مي کردم.

پاسخ استاد:
بله. آنها درست گفتند چون اگر ما بخواهيم با انديشه به خدا فکر کنيم ديوانه مي شويم.
اما پس ما اينجا چه کاره هستيم؟
اگر قرار است راجع به موضوعي انديشه کنيم که برايش ساخته نشديم، اين ناقض فلسفه خلقت است.
يعني ما براي چيزي به اين دنيا آمديم که، براي آن طراحي نشديم و اين فلسفه خلقت را نقض مي کند!

اما چيزي که نتوانستند به ما انتقال بدهند اين است که انديشه تا جايي کاربردي دارد و براي موضوعات فراي آن کاربردي ندارد.

مثل اينکه ما تا زماني که بخواهيم داخل جو حرکت کنيم، مي توانيم از هواپيما استفاده کنيم، ولي اگر بخواهيم بيرون از جو حرکت کنيم به وسايل ديگري نياز داريم.

خوب اينجا به اين معنا نمي رسيم که هواپيما بد و ناقص است،بلکه آن براي حرکت در جو خوب بوده است.

انديشه هم براي حرکت در جو خاصي کاربرد دارد:

عقل گويد شش جهت حد است و بيرون راه نيست
عشق گويد راه هست و رفته ام من بارها

پس ادراکاتي وجود دارد که انسان مي تواند به آن برسد ولي نه به وسيله و ابزار عقل:

حديث مطرب و مي گوي و راز دهر کمتر جو
که کس نگشود و نگشايد به حکمت اين معما را

دوره 6 استاد محمد علي طاهري

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر