صفحات

۱۳۹۳-۰۲-۱۹

انا مدينه العلم و علي بابها


انا مدينه العلم و علي بابها

من شهر علمم و علي بابش است. که اوّل او شهر علم است و بعد علي هم درب آن است. اوّل ما قبول کرديم که آن شهر علم وجود دارد، بعد آمديم وارد مقطع بعدي شديم، بايد قبلش تعريف من دون الله شده باشد، و بعد بر مي خوريم به اينکه ايّاک نستعين. فاستقيموا اليه.

يعني به چيزهائي بر مي خوريم که ما را در تعريف من دون الله راهنمائي مي کند. بعد مي بينيم که اين در مورد چه کساني صدق مي کند. چه کساني گفتند قولو لااله الا الله تفلحوا ؟ بعدها ما به افراد مي رسيم، وقتي ما با دروس قرآن برخورد کرديم، پيامبر را قبول مي کنيم و بعد امير المومنين (ع) را قبول مي کنيم. قبلش که قبول نکرديم که.

ما يک اصل داريم: ايّاک نستعين، قانون است. پس ما مجاز نيستيم که از غير از او تبعيّتي داشته باشيم. اين درس است. اگر داشته باشيم مي شود غير از خدا، بدون هيچ تعارفي. مگر کسي مي تواند بيايد و اين تعريف را نقض کند. بنابراين شوخي و تعارف و رو در بايستي و اين حرفها را ندارد.

بعداّ يک سنگ محک پيدا مي کنيم، اين سنگ محک را مي زنيم، هر جا جواب گرفتيم، ديديم که اجتناب از من دون الله بوده، مي گوئيم درست است، هر جا ديديم اجتناب از من دون الله نبوده، درست نيست.

حالا شايد اطلاعات ما درست نباشه يا شايد آن روايت غلط باشد، اينها بحثي است جدا. بنابراين با سنگ محکي که داريم مي رويم جلو، و از اينجا خيلي ماجراهاي ديگر تعريف مي شود.

دوره 8 - جلسه 4 - زنگ 1
استاد محمد علي طاهري 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر