صفحات

۱۳۹۳-۰۱-۱۸

آيا مسير كمال در آن جهان با جبر و اختيار همراه است؟

سوال:
آيا مسير كمال در آن جهان با جبر و اختيار همراه است؟


پاسخ:
يك اصول كلي حاكم است، اصولي كلي كه حاكم است و در نرم افزار فطرت خوابيده است بحث اختيار است، كه در نرم افزار فطرت خوابيده است. و گفتيم مركب يعني ماشين، اتومبيل، راننده كه نفس است، نيروي محركه كه جان است و در دوره ? با تفسيراتش برخورد مي كنيم، سرنشين اصلي كه روح الله است. وقتي مي آييم سراغ راننده، راننده بايد ببينند، بشنود، سنسورهاي متعددي داشته باشد، اين نفس است. نفس كه مي آييم برمي خوريم در آن به نرم افزار فطرت، نرم افزار نهاد و نرم افزار ژن و نرم افزارهاي متعدد ديگر؛ اين نرم افزار فطرت، اختيار اولين چيزي است كه در خودش دارد « فالَهمَهَا فُجوُرهَا و تقَوْاها » (شمس 8) در آن اختيار و تمايل به چپ و راست، به اين طرف برود به آن طرف برود، اين تمايل در او برنامه ريزي شده است لذا محور اصلي اين حركت اختيار مي شود.

مثلا يكي ديگر از اين خصوصيات نرم افزاري كيفيت گرايي است؛ كيفيت گرايي يعني در هر لحظه اي ما دنبال بهترين كيفيت هستيم حالا در مسير همين طوري است- حالا آنجا انطباقش با قرآن حالا به هر حال چون دوستان اكثريت مسلمان هستند و با قرآن سر و كار دارند ما از استنادهاي قرآني استفاده مي كنيم- آنجا گفت اينجا ساكن شويد «اُسْکُن انَْت و زوَْجُك الْجنَةَّ » (بقره 35) در اين بهشت ساكن شو، بخور، بياشام و... فقط به اين درخت نزديك نشو! يعني بين يك زندگي بخور و نمير و آن مسئله جاودانگي كه- بعد گفتند اگر به اين درخت نزديك شوي جاودانه مي شود- بين اين دو تا كدام را انتخاب كرد؟ فرازونشيب در قبال آن جاودانگي، يعني خودش را به خطر انداخت ولي آن را به زندگي بخور و نمير و يكنواخت ترجيح داد. اينها در فطرت است، كيفيت گرايي است يعني يك نفر بداند كه حالا به هر حال ما صد سال هم عمر كرده باشيم باز اولين روز سال بعد را كه بخواهيم شروع كنيم دنبال بهتريم كيفيت هستيم. دويست سال زندگي كنيم هيچ وقت نمي گوييم، هيچ انساني نمي گويد «حالا كه مرگ هست خوب چه فرق مي كند چه نان خشك بخوريم چه كباب بره؟ چه فرق مي كند چه در كاخ باشيم چه در كوخ باشيم؟ » مي بينيد تا آخرين لحظه مبارزه براي كسب بهترين كيفيت ادامه دارد يعني شما بعضي مواقع تعجب مي كنيد مي گويد «آخه اين ديگه مي خواهد چكار كند؟! اين براي چي؟» مي بينيد اين نرم افزار مي بينيد اين نرم افزار.

و حالا مي آيد به نرم افزارهاي فرعي، بعد نرم افزارهاي نهاد؛ نهاد، گفتيم نوزاد به دنيا مي آيد با خودش يك شخصيتي را مي آورد، اصل تمايل به لذت، اصل دوري از درد، اصل حصول نتيجه در كوتاه ترين زمان، اصل عطف به خود اينها يك مسايلي است، آن احساس گمشدگي، احساس گم كردن يك چيزي اينها را با خودش مي آورد، از كجا مي آورد؟ از كجا
بدست آورده است؟ اين ديگر در فطرتش نيست، اگر در فطرت بود در همه يكسان بود ولي اكتسابي است، يك مسئله اي است كه ماحصلي است و اكتسابي است.

بنابراين محصور اصلي، آن چيزي كه به فلسفه خلقت معنا داده است اختيار است يعني اگر شما اختيار را برداريد همه چيز تمام مي شود. يعني ماجراي خلقت مي شود سناريو و ما هم مي شويم بازيكن هايي كه در واقع دارند نقش هايي را كه يك سناريست طراحي كرده داريم باز مي كنيم. بنابراين در آن صورت خود ما نقشي نداريم و ما عروسك هاي خيمه شب بازي بايد باشيم كه تكان مان مي دهند و ما هم داريم تكان مي خوريم و هيچ فايده اي هم از حضور ما به خودي خود نيست. و در واقع ما مي شويم سرگرمي خدا يا خدايان، مي شويم بازيچه دست آنها، و هدفي از فلسفه خلقت نيست.

بنابراين چون اينجا به اصل اختيار مي رسيم جبر دست دو مي شود يعني نمي گوييم اصلا نيست، يك مسئله دست دو مي شود، ديگر ماحصل كل قضايا نيست، ديگر هر چي باشد نيمه است نصفه است. پس بياييم به اين مسئله بدون هيچ استدلالي برويم داخلش آن وقت مي گوييم نهايتا جبر و اختيار، نهايتا مي گوييم جبر و اختيار. قبول مي كنيم جبر هم هست ولي اختيار قطعا هست، مي گوييم جبر هم هست ولي اختيار قطعا هست. حالا آن جبر يك تلرانسي tolerance پيدا مي كند، يك ميزان كم و زيادي پيدا مي كند كه تازه بايد برويم دنبالش و از آن سر دربياوريم.


مطالب دوره چهار / جلسه ششم / قسمت A
استاد محمد علي طاهري 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر