بحث « يا حافظ يا حفيظ »!
بحث حفيظ و حافظ و اين صحبت ها كه مي شود دوباره اينها حرف نيست بگوييم يا حفيظ يا حافظ و دلمان را خوش كنيم، هر چه را كه صحبت كنيم بايد نمود عملي داشته باشد وگرنه همين جوري شعار كه نيست بگوييم »يا حفيظ يا حافظ» يك صفتي داده باشي.
بحث « يا حافظ يا حفيظ » اين است كه ما حمله مي كنيم در حملات زميني، وقتي كه از يك جايي مي خواهند بروند يك تپه اي را بگيرند، فرض كنيم از اينجا مي خواهد حمله شود بروند اينجا را بگيرند، اين ماجراي رفتن به آنجا يك سد آتش و يك ديوار آتش يا پشتيباني آتش را از اينجا اعمال مي كنند روي اين موضع و به صورت هاي مختلف يك ديوار آتش را روي اين موضع از اينجا روي اينجا اعمال مي كنند، تا زماني كه اين نيرو اين مسير را طي مي كند، از اينجا فرصت نكنند كه اينها را زير آتش بگيرند، فرصت نكنند يعني نتوانند. آنقدر خمپاره و توپ و رگبار را روي اين موضع مي بندند كه آن ها فرصت نشانه گيري و فرصت زير آتش گرفتن اين نيروهايي كه مي خواهند اينجا را رد كنند نداشته باشند، حالا با هواپيما هلي كوپتر، آن موضع را مي گيرند زير آتش. در واقع پشتيباني آتش را براي عبور از اين ميدان براي آن ها پيش بيني مي كنند، اگر پيش بيني نكنند مي شود گودال قتلگاه، يك نفر از اينجا زنده بيرون در نمي آيد و اگر در طراحي نظامي اين مسئله پشتيباني آتش درست طراحي نشود قتل عام است يعني فاجعه بزرگي اتفاق مي افتد.
اين مسئله وقتي گفته مي شود «حفيظ و حافظ » اين حرف ها، دقيقا اين طوري است كه ما اعلام آمادگي كرديم- حالا اين مفاهيمي كه مي گويم شايد رسا نباشد- و در واقع هماهنگ در اتصال قرار شده اين ساپورت پشتيباني روي ما انجام شود، چرا؟ چون ما به عنوان متصلين به اين شبكه نياز به پشتيباني آتش داريم، پشتيباني آتش را به خدمت مي گيريم از آن عبور مي كنيم. وگرنه ما در سال ها قبل اين تجربه را داشتيم براي دوستان پياده مي كرديم، ابتدا مي رفتيم در حلقه بعدها حفاظ را مي آورديم تا افراد مفهوم حمله را بفهمند كه منظور چيست، منظور اين زير رگبار گرفتن و زير آتش گرفتن و مفهوم قتل عام را بدانند كه چيست و وقتي رسيدن هم قدر بدانند. اينقدر تلفات سنگين بود كه، واقعا مي افتادند كسي نمي توانست عبور كند.
اصلا شما نه فكر كنيد مربوط به اين جريان در هر گوشه اي، هر انساني در هر گوشه ي دنيا بگويد من مي خواهم به كمال بروم داغونش مي كنند يعني شبكه ي منفي چنان او را در معرض مسايل مختلفي قرار مي دهد، دروني فكر نكنيد بحث بيروني است، مسائل دروني، آنقدر فرد را در معرض مسايل دروني قرار مي دهد كه اصلا يادش مي رود، بعد از يك مدتي اصلا مي گويد « آقا هيچي».
اين مسئله در همه ي موارد وجود دارد، به عنوان مثال، مثال نماز را زديم، مثال حج را هم قبلا زديم. كسي برود حج واقعا بخواهد آنجا پيمان ببندد، برگردد لَت و پار برگشته است، حالا مي توانيد در اطراف خودتان تحقيق كنيد، مي بينيد يك جور رفته، يك جور ديگر برگشته است. رفته خيس نبوده، برگشته وحشتناك خيس شده، وحشتناك جان دوست شده، در حالي كه روزي كه مي رفت اين جوري نبود يك آدم عادي داشت مي رفت، برگشته در معرض حمله. پس حالا براي همان جا حفاظ هست، براي همه چي حفاظ هست «يا حفيظ، يا حافظ» منظور من از اين توضيحات اين بود كه اين را بدانيم هر چي را كه مي گوييم صرفا كلمه اي نيست، صرفا نوشته اي نيست پشتش ماجرا دارد...
مطالب دوره سه عرفان حلقه
استاد محمد علي طاهري
بحث حفيظ و حافظ و اين صحبت ها كه مي شود دوباره اينها حرف نيست بگوييم يا حفيظ يا حافظ و دلمان را خوش كنيم، هر چه را كه صحبت كنيم بايد نمود عملي داشته باشد وگرنه همين جوري شعار كه نيست بگوييم »يا حفيظ يا حافظ» يك صفتي داده باشي.
بحث « يا حافظ يا حفيظ » اين است كه ما حمله مي كنيم در حملات زميني، وقتي كه از يك جايي مي خواهند بروند يك تپه اي را بگيرند، فرض كنيم از اينجا مي خواهد حمله شود بروند اينجا را بگيرند، اين ماجراي رفتن به آنجا يك سد آتش و يك ديوار آتش يا پشتيباني آتش را از اينجا اعمال مي كنند روي اين موضع و به صورت هاي مختلف يك ديوار آتش را روي اين موضع از اينجا روي اينجا اعمال مي كنند، تا زماني كه اين نيرو اين مسير را طي مي كند، از اينجا فرصت نكنند كه اينها را زير آتش بگيرند، فرصت نكنند يعني نتوانند. آنقدر خمپاره و توپ و رگبار را روي اين موضع مي بندند كه آن ها فرصت نشانه گيري و فرصت زير آتش گرفتن اين نيروهايي كه مي خواهند اينجا را رد كنند نداشته باشند، حالا با هواپيما هلي كوپتر، آن موضع را مي گيرند زير آتش. در واقع پشتيباني آتش را براي عبور از اين ميدان براي آن ها پيش بيني مي كنند، اگر پيش بيني نكنند مي شود گودال قتلگاه، يك نفر از اينجا زنده بيرون در نمي آيد و اگر در طراحي نظامي اين مسئله پشتيباني آتش درست طراحي نشود قتل عام است يعني فاجعه بزرگي اتفاق مي افتد.
اين مسئله وقتي گفته مي شود «حفيظ و حافظ » اين حرف ها، دقيقا اين طوري است كه ما اعلام آمادگي كرديم- حالا اين مفاهيمي كه مي گويم شايد رسا نباشد- و در واقع هماهنگ در اتصال قرار شده اين ساپورت پشتيباني روي ما انجام شود، چرا؟ چون ما به عنوان متصلين به اين شبكه نياز به پشتيباني آتش داريم، پشتيباني آتش را به خدمت مي گيريم از آن عبور مي كنيم. وگرنه ما در سال ها قبل اين تجربه را داشتيم براي دوستان پياده مي كرديم، ابتدا مي رفتيم در حلقه بعدها حفاظ را مي آورديم تا افراد مفهوم حمله را بفهمند كه منظور چيست، منظور اين زير رگبار گرفتن و زير آتش گرفتن و مفهوم قتل عام را بدانند كه چيست و وقتي رسيدن هم قدر بدانند. اينقدر تلفات سنگين بود كه، واقعا مي افتادند كسي نمي توانست عبور كند.
اصلا شما نه فكر كنيد مربوط به اين جريان در هر گوشه اي، هر انساني در هر گوشه ي دنيا بگويد من مي خواهم به كمال بروم داغونش مي كنند يعني شبكه ي منفي چنان او را در معرض مسايل مختلفي قرار مي دهد، دروني فكر نكنيد بحث بيروني است، مسائل دروني، آنقدر فرد را در معرض مسايل دروني قرار مي دهد كه اصلا يادش مي رود، بعد از يك مدتي اصلا مي گويد « آقا هيچي».
اين مسئله در همه ي موارد وجود دارد، به عنوان مثال، مثال نماز را زديم، مثال حج را هم قبلا زديم. كسي برود حج واقعا بخواهد آنجا پيمان ببندد، برگردد لَت و پار برگشته است، حالا مي توانيد در اطراف خودتان تحقيق كنيد، مي بينيد يك جور رفته، يك جور ديگر برگشته است. رفته خيس نبوده، برگشته وحشتناك خيس شده، وحشتناك جان دوست شده، در حالي كه روزي كه مي رفت اين جوري نبود يك آدم عادي داشت مي رفت، برگشته در معرض حمله. پس حالا براي همان جا حفاظ هست، براي همه چي حفاظ هست «يا حفيظ، يا حافظ» منظور من از اين توضيحات اين بود كه اين را بدانيم هر چي را كه مي گوييم صرفا كلمه اي نيست، صرفا نوشته اي نيست پشتش ماجرا دارد...
مطالب دوره سه عرفان حلقه
استاد محمد علي طاهري
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر