مراحل كنترل ذهن!
ما دو تا فاز را با هم طي مي كنيم، يك فاز اوليه كه بيعانه را مي دهيم، اين بيعانه شما اگر فكري آمد در را مي بنديد خودتان دستي، غيراتوماتيك در را مي بنديد. مثلا مي توانيد بگوييد خاموش، البته ذهن تان هم يك لحظه روي آن مسئله بيايد همان است. اين نيست كه بگوييد خاموش، ذهن تان مبني بر بستن اين در باشد كافي است، مي توانيد بگوييد سكوت، مي توانيد هر چي كه دوست داريد، فقط منظور يعني اين كه من اين در را بستم، بعد مي بينيم كه خاموشي رخ مي دهد، اتفاق افتاد. اگر باز آمدند، مثل اين كه يك مزاحم آمده اينجا به او مي گوييم برو بيرون، برود بيرون پروّ باشد دوباره يك ثانيه ديگر سرش را بكند تو، دوباره مي گوييم برو بيرون، سه بار چهار بار بعد مي بينيم هر بار زمان، اين دفعه بعد از ? ثانيه كلهّ اش را كرد آن تو، بعد مي بيند كه شد يك دقيقه، بعد مي بيند كه « فايده اي ندارد اينها من را راه بده نيستند » مي رود اين ماجرا را دنبال مي كنيم.
اما فاز دوم ما، فازي است كه اتوماتيك خودش بايد عمل كند و آن چيزي كه ما مي خواهيم همان است كه اتوماتيك عمل مي كند، تشخيص مي دهد، شعور رويش است، هوشمندي رويش است مي داند كدام فكر به درد ما نمي خورد كدام به درد مي خورد، هوشمندي سوار اين مسئله است. مثل اين مي ماند كه ما از آن داخل درباني داشته باشيم كه همه را مي شناسد آن هايي كه خودي هستند راه بدهد داخل، آن هايي كه غريبه هستند راه ندهد، اين هوشمندي سوار بر كار است. پس ما فاز اول را با هم دنبال مي كنيم كه مسئله قابليت شدنش را با همديگر بررسي كنيم، ببينيم كه شدني است از آن حلقه رحمانيت در اين بخش هم مي توانيم بهره برداري كنيم، همان طوري كه در درمان اين كار را كرديم اينجا هم براي خودشناسي و خودسازي و كمال مي توانيم اين كار را انجام بدهيم.
مطالب دوره سه عرفان حلقه
استاد محمد علي طاهري
ما دو تا فاز را با هم طي مي كنيم، يك فاز اوليه كه بيعانه را مي دهيم، اين بيعانه شما اگر فكري آمد در را مي بنديد خودتان دستي، غيراتوماتيك در را مي بنديد. مثلا مي توانيد بگوييد خاموش، البته ذهن تان هم يك لحظه روي آن مسئله بيايد همان است. اين نيست كه بگوييد خاموش، ذهن تان مبني بر بستن اين در باشد كافي است، مي توانيد بگوييد سكوت، مي توانيد هر چي كه دوست داريد، فقط منظور يعني اين كه من اين در را بستم، بعد مي بينيم كه خاموشي رخ مي دهد، اتفاق افتاد. اگر باز آمدند، مثل اين كه يك مزاحم آمده اينجا به او مي گوييم برو بيرون، برود بيرون پروّ باشد دوباره يك ثانيه ديگر سرش را بكند تو، دوباره مي گوييم برو بيرون، سه بار چهار بار بعد مي بينيم هر بار زمان، اين دفعه بعد از ? ثانيه كلهّ اش را كرد آن تو، بعد مي بيند كه شد يك دقيقه، بعد مي بيند كه « فايده اي ندارد اينها من را راه بده نيستند » مي رود اين ماجرا را دنبال مي كنيم.
اما فاز دوم ما، فازي است كه اتوماتيك خودش بايد عمل كند و آن چيزي كه ما مي خواهيم همان است كه اتوماتيك عمل مي كند، تشخيص مي دهد، شعور رويش است، هوشمندي رويش است مي داند كدام فكر به درد ما نمي خورد كدام به درد مي خورد، هوشمندي سوار اين مسئله است. مثل اين مي ماند كه ما از آن داخل درباني داشته باشيم كه همه را مي شناسد آن هايي كه خودي هستند راه بدهد داخل، آن هايي كه غريبه هستند راه ندهد، اين هوشمندي سوار بر كار است. پس ما فاز اول را با هم دنبال مي كنيم كه مسئله قابليت شدنش را با همديگر بررسي كنيم، ببينيم كه شدني است از آن حلقه رحمانيت در اين بخش هم مي توانيم بهره برداري كنيم، همان طوري كه در درمان اين كار را كرديم اينجا هم براي خودشناسي و خودسازي و كمال مي توانيم اين كار را انجام بدهيم.
مطالب دوره سه عرفان حلقه
استاد محمد علي طاهري
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر