۱۳۹۲-۱۱-۲۳

آيا مسير کمال با جبر و اختيار همراه است؟!

سؤال:
آيا مسير کمال با جبر و اختيار همراه است؟!

پاسخ(1):
يک اصل کلي که در نرم افزار فطرت حاکم است بحث اختيار است
گفتيم:
مرکب يعني ماشين و
نفس راننده است
جان هم نيروي محرکه است که در دوره 7 آشنا مي شويم
سرنشين اصلي روح الله است
و وقتي سراغ راننده مي آئيم راننده بايد ببيند و بشنود و سنسورهاي متعددي داشته باشد که اين نفس است !

درنفس بر مي خوريم به:
نرم افزار فطرت، نرم افزار نهاد، نرم افزار ژن و نرم افزارهاي متعدد ديگر !

در نرم افزار فطرت،
اختيار و يا تمايل به چپ و راست برنامه ريزي شده
« فالهمها فجورها و تقواها »

لذا محور اصلي اين حرکت اختيار است !

يکي ديگر از اين خصوصيات نرم افزاري کيفيت گرائي است که توضيح داديم !
يعني در هر لحظه ما دنبال بهترين کيفيت هستيم
در مسير ( اليه راجعون) همينطوري است !

در قرآن مي فرمايد: « اسکن هذا الجّنه »
در اين بهشت ساکن شويد و بخور و بياشام ولي به اين درخت نزديک نشو !
يعني بين يک زندگي بخور و نمير و جاودانگي،
فراز و نشيب در قبال جاودانگي را انتخاب کرد !

يعني خودش را به خطر انداخت و فراز و نشيب در قبال جاودانگي را به زندگي بخور و نمير و يکنواخت ترجيح داد !

اينها در فطرت است، کيفيت گرائي است !
يعني اگر ما 100 سال هم عمر کرده باشيم باز اولين روز سال بعد را که بخواهيم شروع کنيم دنبال بهترين کيفيت هستيم!

200 سال زندگي بکنيم هيچ وقت نمي گوئيم که حالا که مرگ هست چه فرق مي کند چه نان خشک بخورم چه کباب بره !
مي بينيم که تا آخرين لحظه مبارزه براي کسب بهترين کيفيت ادامه دارد !

در واقع اين نرم افزار است که دارد کار مي کند نه فرد !
اين نرم افزار دارد برنامه را مي دهد !

دوره 4 - استاد طاهري



سؤال:
آيا مسير کمال با جبر و اختيار همراه است؟!

پاسخ(2):
نهاد: گفتيم نوزاد به دنيا مي آيد با خودش يک شخصيتي را مي آورد
(اصل تمايل به لذت، اصل دوري از درد، اصل حصول نتيجه در کوتاهترين زمان، اصل عطف به خود، اصل احساس گمشدگي و...)

اينها چيزهائي است که نوزاد با خودش مي آورد !
اينها در فطرت نيست !
اگر در فطرت بود در همه يکسان بود !
نهاد ماحصلي و اکتسابي است !

بنابراين محور اصلي و آن چيزي که به فلسفه خلقت معنا داده اختيار است !چ
يعني اگر اختيار را بر داريم
ماجراي خلقت مي شود سناريو
و ما مي شويم بازيکن هائي که
داريم نقشهائي را که سناريست طراحي کرده بازي مي کنيم !

بنابراين در آن صورت خود ما نقشي نداريم
و عروسکهاي خيمه شب بازي بايد باشيم که تکانمان مي دهند
و ما هم داريم تکان مي خوريم
و هيچ فايده اي هم از حضور ما به خودي خود نيست
و در واقع ما مي شويم سرگرمي خدا و بازيچه دست خدا
و هدفي هم از فلسفه خلقت نيست !

بنابراين چون به اصل اختيار مي رسيم،
جبر دست دو مي شود !
يعني نمي گوئيم اصلا نيست
يک چيز دست دو مي شود و نهايتا مي گوئيم جبر و اختيار !

دوره 4 - استاد طاهري

******
سؤال:
آيا مسير کمال با جبر و اختيار همراه است؟!

پاسخ(3):
قبول مي کنيم که جبر هم هست ولي اختيار قطعا هست !

جبر يک تلورانسي پيدا مي کند يک ميزان کم و زيادي پيدا مي کند !

ما در ابتدا به ساکن وقتي به جبر مي رسيم،
دو تا راه مي رويم:
- يکي از راهها، راههاي سريع است که
توافق است مثل همين موضوع (قبول مي کنيم که جبر هم هست)

- يکي از راهها، راه بحث کارشناسي دقيق است !

در بحث جبر و اختيار،
راه اول راه سريعش به اين صورت است که يک جبر معلوم يک جبر مجهول !
جبر مجهول اين است که چرا ما در ايران به دنيا آمديم؟
چرا پدر و مادرهاي ما اينها بودند؟
چرا ثروتمند بودند يا نبودند؟
اينها جبر مجهول است !
هيچ کس نمي داند همينطوري پاسخ بدهد !
مي گوئيم خوب اين جبر مجهول است !

اما يک جبر معلوم داريم که علت آن جبر را مي دانيم
مثل زلزله، زلزله که اتفاق مي افتد مي گوئيم که به علت افزايش فشار گازهاي داخل مخازن زيرزميني جابجائي پوسته رخ داده و زلزله اتفاق افتاده،
يعني دليلش معلوم است !
مثال ديگر مي گوئيم سقوط هواپيما به اين علت بود، تصادف خودرو به اين علت بود، يعني دقيقا علتش را مي گوئيم. وقتي علت مي آيد به اين منزله است که اگر اين علت نبود آن اتفاق هم نمي افتاد !

بنابراين جبر و اختيار را قبول مي کنيم !
مي گويند که در اين صورت نقش ما چيست؟!
مي گوئيم حتي اگر يک درصد اختيار داشته باشيم
پس ما به آن يک درصد اختياري که همگي داريم،
داريم يک حرکتي را مي کنيم
پس آن يک درصد اختيار سناريو را از سناريو بودن خارج کرد !

اما راه دوم در بحث دقيق کارشناسي مي بينيم که
در وهله اول اصلا جبر مجهولي نيست !
ما چون اطلاعاتمان محدود است در يک محدوده اي داريم بررسي مي کنيم !
کل هستي که ما مي شناسيم (از Big Bang ها و خورشيد و کهکشانها و خودمان و ...) در يک محدوده طبق شکل مقابل (مقطع کنوني در چرخه) است، که جهان مکان و زمان است.

نسبت به کل مي بينيم که محدوده کمي است
ما به علت اين که اطلاعات کافي نداريم،‌جبر مجهول را توافق مي کنيم
مي گوئيم که جبر مجهول وجود دارد !

اما اطلاعاتي را که از طريق آگاهي،
روئيت ها و نحوه آمدن ما به اينجا را که مشاهده کرده باشيم
موضوع فرق خواهد کرد !

دوره 4 - استاد طاهري

******
سؤال:
آيا مسير کمال با جبر و اختيار همراه است؟!

پاسخ(4):
مثال: در انبار ايران خودرو مي رويم مي بينيم که
تعداد زيادي ماشين هست
هر کدام از اين ماشينها يک سرنشيني مي گيرد
رنگهاي مختلفي هست،‌هرکسي يک رنگي را مي پسندد
يا اگر در يک پارکينگي ماشينهاي متفاوتي باشند،
يکي شاسي کوتاه انتخاب مي کند يکي شاسي بلند انتخاب مي کند
يکي 6 سيلندر انتخاب مي کند و ...
هر کسي يک چيزي در ذهنش دارد
علت و انگيزه انتخاب چيست؟!

حالا بعد از انتخاب يکي مي زند تو سرش
که اي کاش به جاي 4 سيلندر، 6 سيلندر مي گرفتم و ...
هر کسي از انتخاب خودش ممکن است راضي يا ناراضي باشد !

ولي زماني که انتخاب کرده چه چيزي نظر او را جلب کرده؟!
اطلاعاتي که از آن ماشين داشته او را جذب کرده است !

زماني که ما مي خواستيم مرکبي را انتخاب کنيم
تعداد زيادي مرکب در مقابل ما بوده
و هر مرکبي تلألوئي دارد
و فرد فارغ از اين است که مسائل جانبي اين تلألو و اين تشعشع چي هست چون اطلاعات ندارد !
در آن جهان زيبائي اينطوري معني نمي دهد،
ثروت اينجوري معني نمي دهد،
کاخ و کوخ معني نمي دهد
او يک تجارب ديگري به دست آورده است !

مواردي جلوي ديد است و مورد بررسي قرار مي گيرد
تا يک انتخاب صورت بگيرد
اين انتخاب بستگي پيدا مي کند به سواد و آگاهي قبلي آن راننده
يا انتخاب کننده (نفس) !

نفس است که متحرک است
و مرتب دارد تجربه مي کند
مثل راننده اي است که نيم ساعت رانندگي نکرده
و راننده اي که 10000 ساعت رانندگي کرده
کدام بيشتر روئيت کردند و تجربه دارند؟!

لذا راننده تا اطلاع ثانوي دارد مي راند
بعد اين مرکب را عوض مي کند
مرکب ديگري انتخاب مي کند و ...
اين مي شود همان من متحرکي که صحبت کرديم

من ثابت همان سرنشين اصلي است (روح الله)
و اينها مي روند که يک پيوندي را داشته باشند !

در نفس ما بيش از 40 نوع عقل داريم که در دوره 7 بررسي مي کنيم !

از آن طرف اين انتخاب (انتخاب جنين) را انجام مي دهد
و بعد مي بيند که در آمريکاست يا در تبت است و ...

لذا ما از هيچ کدام از مسائل جانبي
مثل ثروت، موقعيت جغرافيائي و مادر و ... اطلاعي نداشتيم !
سواد نداشتيم و مطرح نبوده !

بنابر اين مي بينيم که در انتخاب ما بستري آماده بوده
بستر يا ارض(مسير انّالله و انّا اليه راجعون) يا بستر حرکت !

در اين بستر يک جائي مثل زمين هم وجود داشته است.
ما در بستر قرار مي گيريم
مثلا تصور کنيد مي خواهيم قارچ پرورش بدهيم
مي آئيم محيط کشتش را مهيا مي کنيم
و روي اين محيط کاشت را انجام مي دهيم.

ما را در اين محيط کاشت قرار دادند
و روي اين محيط کاشت، ما چيزهائي که داريم
مثل اختيار و ... را مورد بهره برداري قرار مي دهيم.

وقتي يک مرحله مي آئيم جلوتر (در بستر)
در پشت بسته مي شود
مي گوئيم که ما چرا اينجا بدنيا آمديم؟!
و ... و از همه بدتر فکر مي کنيم يک راست ما از بالا افتاديم در اينجا !

مسير قبلي را ديگر نمي توانيم ببينيم
که ما يک مسيري را طي کرديم و اين نبوديم !
نئاندرتالي را طي کرديم،
دوران جنيني را اين مرکب طي کرده
مثل اين که مثلا ماشينها از روز اول همين شکلي بودند؟!

اولين خودروئي که راه افتاده چه شکلي بوده؟!
در مورد ما هم اين مرکب براي خودش اين مسير را طي کرده
و مراحل فصلي را طي کرده

دوره 4 - استاد طاهري

******

سؤال:
آيا مسير کمال با جبر و اختيار همراه است؟!

پاسخ(5):
وقتي مي گوئيم حضرت آدم، داريم راجع به ماشيني صحبت مي کنيم که از در کارخانه رنگ شده آمده بيرون
ولي در داخل کارخانه و در خط توليد و ...
چه ماجراها طي شده تا موجودي به اسم حضرت آدم ايجاد شده اينها را ديگر نمي بينيم !

کليّت حلقه انّالله و انّا اليه راجعون مي شود روئيت شود نه جزئيات !

حتي جهنم و عدن و ...
هم کليات که مفهوم براي ما روشن بشود، قابل روئيت است !

در ارتباط ما فقط کليات را نياز داريم، جزئيات را به ما نمي دهند،
اين که شما قبلا چي بوديد اين محرمانه است !
اين که در زندگي بعدي چه کار مي خواهيد بکنيد و کلا شرح وظيفه چيست، کاملا محرمانه است !
يعني هيچ کس نوع واقعيت و حقيقت زندگي بعد را نمي داند !
شرح وظيفه در زندگي بعدي کاملا محرمانه است !
ولي کلياتش را مي شود روئيت کرد !

هميشه اطلاعات بايد طوري باشد که بخش تفکري ما روي اين اطلاعات ارزيابي بکند يعني بايد تصميم گيرنده نهائي ارزيابي ما باشد !

اگر ما زندگي گذشته را روئيت کامل بکنيم ديگر معما حل مي شود اگر کامل روئيت کنيم که از کجا آمديم معما حل مي شود و مي گوئيم تمام شد و اثبات شد که اين است !

اما الان اول که هيچ چيز نشان ما نمي دهند اصرار مي کنيم کليات را نشان مي دهند مي گويند اينطوري بوده بعد ما ارزيابي مي کنيم که مي شود يا نمي شود !

آخر يک عده مي گويند نمي شود و يک عده مي گويند مي شود در همه مراحل، اين تکاپو را نگه داشتند !
هيچ چيزي نيست که واضح و روشن و کامل را نشان بدهند که لازم به ارزيابي شما نباشد !

هر کاري بکنيم نياز داريم به تشخيص، قياس و ارزيابي !

در هر مرحله همينطور است ممکن است روئيت را يکي داشته باشد بعد بگويد نه بابا خيالاتي شديم اين حرفها چيست !
امکان دارد يا ندارد؟!
امکان دارد به ما خيلي چيزها نشان بدهند و يا حتي نشان داده باشند بعد ما گفته باشيم نه بابا اين مزخرفات چيه و گذاشته باشيم کنار !

لذا هميشه ما را در حالتي نگه مي دارند که ما تکاپو و چالشهاي فکري خود را داشته باشيم که
نهايتا اختيار بکنيم که آيا اين را من قبول مي کنم يا قبول نمي کنم !

زماني که از جهنم خروج انجام مي شود (يوم الخروج) در آنجاست که تازه يک چيزهائي آشکار مي شود
و تازه نه اين که ما باز هم درست استفاده بکنيم چون مي رويم سراغ جنّات يعني هر کسي بهشت براي خودش طراحي مي کند

بنابراين نتيجه اينکه ما به نوعي در آمدنمان اختيار داشتيم يعني در انتخاب مرکب بي اثر نبوديم و الان چون اين مطالب را نمي دانيم اين قضيه براي ما شده تضاد ولي وقتي که موضوع را متوجه شديم و کم و کيفش را دانستيم
اين تضاد هم براي ما مي تواند حل بشود !

دوره 4 - استاد طاهري 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر