۱۳۹۲-۱۰-۱۸

قانون اوج و حضیض (فواره)

جهان هستی از اوج و حضیض ساخته شده است زمین اوج و حضیض دارد در یکی از مدارها خورشید قرار گرفته با قانونمندی خاص خود. زمانیکه به حضیض می آید آغاز اوج است وقتی به اوج می رود آغاز حضیض است.

همه مدارات در عالم هستی روی مدارات بیضی شکل هستند که اجرام سماوی میروند به دورترین فاصله و یک جا می آیند به نزدیک ترین فاصله. یعنی یک جا گریز از مرکز بیشتر از جذب به مرکز میشود و یک جا جذب به مرکز بیشتر از گریز از مرکز میشود.

پس در واقع همه اجرام مرتب در حال فراق و وصل هستند. زمین دور خورشید میگردد و خورشید خودش در کهکشان راه شیری دور چیز دیگر می گردد و ...

این قانون جهان هستی به زبان انسان همان فراق و وصال است هر فراقی آغاز یک وصل است و هر وصلی آغاز یک فراق، بدون فراق وصل معنا ندارد !

انسان از قانون هستی نمی خواهد پیروی کند و فراق را نمی خواهد و وصل را می خواهد دارای تنش هائی می شود و در نتیجه بیمار می شود !

هر روز با قانون اوج و حضیض مواجه هستیم این همان قانون فواره است.
هر چیزی بالا برود پائین می آید، « ان مع العسر یسرا » اینها لازم و ملزوم یکدیگرند.

وقتی از این قانون خبر نداریم به اوج می رسیم آمادگی پائین آمدن نداریم به محض پایین آمدن بیمار می شویم. به محض اینکه رو به سرازیری می رویم مشمول شوک ناشی از رکود یا شکست می شویم برای این که مقابل این شوک قرار نگیریم باید قانون را بدانیم و بدانیم از این قانون راه فرار نداریم.

مال باختگانی که در بیمارستانها بیمار هستند، بدنبال این ماجرا بیمار شدند که بالا رفتند و یکدفعه پائین آمدند. تا بالا می رفته خوب بوده به محض ظهور آثار شکست سلامتی هم به خطر افتاده است.

جلوی این خطر را می توان با تجهیز به این بینش بگیریم.

طمع مدار وصالی که بی فراق بود
هرآینه پس هر مستی ای خمار آید

پس همینطوری جهان هستی دچار فراق و وصل هست. جهان هم دو قطبی است و نمی شود فراق باشد وصل نباشد و بر عکس. انسان دنبال وصل می گردد در حالیکه اگر فراق نباشد وصل معنا ندارد. هر فراق پیش زمینه وصل است و هر وصل آغاز گر فراق است. انسان همواره از این ماجرا می نالد. اما در یک جایی در دنیای عرفان فراق و وصل معنای خودش را از دست میدهد :

ساحل بهانه است، رفتن رسیدن است.

دوره 3 - استاد طاهری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر