صفحات

۱۳۹۲-۱۰-۱۷

اصل و اساس مشکلات بینشی !

در جلسه گذشته گفتیم که :
به نزد آن که جانش در تجلی است
همه عالم کتاب حق تعالی است

یک موضوع در آفرینش آسمان و زمین و در گردش شب و روز وجود دارد و آن هم این است که نمادهایی برای اهل خرد وجود دارد.
یعنی قراراست با ما حرفهایی بزنند و چیزهایی را به ما نشان بدهند !

اگر نگاه نکنیم و با افکار خودمان زندگی کنیم، می آئیم میبینیم که بینش ما اشتباه بوده. مثل همان بحث مسیر و مقصد که هفته پیش حرف زدیم.

در اشعار آمده:
بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی
میخواند دوش درس مقامات معنوی
یعنی بیا تا آتش موسی نمود گــل
تا از درخت نکته توحید بشنوی

یعنی درخت، گل، ستاره، خورشید و حتی مگس میتوانند به ما پیام بدهند و اینها جزو کتاب مبین و کتاب آیات آشکار الهی هستند.
یک کسی ممکن است بتواند با یک گل متحول بشود !

مثل نیوتون که با افتادن یک سیب از درخت قانونی را کشف کرد در حالی که پیش از او هم سیبهایی از درختها افتاده بود و کسی توجه نکرده بود.
پس انسان میتواند شکارچی خوبی باشد !

انسان ها برای رسیدن به کمال و تعالــــی نیازمند راهنماهایی هستند که آنها را واسطه های هدایت می نامیم و هر چیزی اعم از انسان و نبات و حیوان و جماد به هر نحو و شکلی در راستای شناسایی و درک قوانین حاکم بر جهان هستی انسان را هدایت کند، می توانند در زمره هدایت کننده انسان قرار بگیرند:

ز راه حکمت و رحمت عموم اشیا را طریق کسب کمالات خاص بنمودند.

انسان در رویارویی با مسائل از سه مرحله عبور می کند:
شناخت و فهم و درک !

شناخت: این است که یک موضوعی را میشنویم .
فهم: این است که چارچوبش را مورد بررسی قرار میدهیم .
درک: این است که در آن قرار میگیریم.

مثلا یکی میگوید مادرم به رحمت خدا رفت.
خوب این شناخت است و خبر است و روی این موضوع ما به فهم رسیدیم و میدانیم پروسه مرگ چیست؟ ولی در مورد درکش، آیا هر کسی میتواند درک کند؟ فقط کسی که مادرش فوت کرده باشد میتواند بگوید من درک میکنم !

دوره 3 - استاد طاهری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر