صفحات

۱۳۹۲-۱۰-۲۳

قانون تعادل !

ما 3 نوع تعادل را تعریف میکنیم.
اولا جهان هستی در یک تعادل لحظه ای است !

الف) تعادل خنثی یا استاتیک:
که میشود راجع به هر موضوعی تعمیم داد.
حتی در مورد انسانهایی که میگویند از هر طرف باد بیاد میرود همان طرفی.
یا میگویند فلانی دهن بین است، یعنی تحت تاثیر حرف هر کسی است یا میگویند دم دمی مزاج است !

ب) تعادل استاتیک منفی:
از این طرف بیفتد دیگر افتاده و از آن طرف بیفتد افتاده و در سنینی نوجوانها و جوانها به هر طرفی بیفتند معمولا برگشتشان سخت میشود !

ج) تعادل استاتیک مثبت:
یعنی از هر طرف این گوی بیاد بر میگرده سر جاش !

یک تعادل برای خودمان تعریف می کنیم. گفتیم هستی تعادل لحظه ای دارد و ما هم از هستی هستیم و بایستی هر لحظه در تعادل باشیم و یک تعادل مثبت !

این تعادل به ما نشان میدهد، اگر انحرافی پیش آمد، که احتمال بسیار زیاد است که پیش بیاد، ما بتوانیم سر جای خودمان برگردیم !

هر اتفاقی برای ما افتاد و تلو تلو خوردیم برگردیم سر جای خودمان !

اگر برای هر سیستمی این تعادل را تعریف نکرده باشند، اگر از مسیر خارج بشود کارش تمام است. مثلا در مورد فرمان ماشین می بینید در ماشین وقتی سر یک پیچ فرمان را می پیچانید و از پیچ رد میشوید فرمان برمیگردد سر جای اولش. یا در هواپیما، هر لحظه تفاوت هوای گرم و سرد ممکن است چاه هوایی ایجاد کند و تعادل هواپیما بهم بخورد و باید بدون دخالت خلبان برگردد سر جای خودش. یعنی بعد از چند تا نوسان برمیگردد سرجای خودش.

پس در تمام وسایلی که در حرکت هستند به نوعی این تعادل باید تعریف بشود. در مورد انسان چطور؟ خوب ما هم در مسیر نوسانات هستیم و هیچ انسانی نیست که در معرض نوسان نباشد و انحراف از مسیر هستی گریز ناپذیراست !

این را می پذیریم که در نوسان و انحراف هستیم !
این مهم نیست، مهم این است که دارای تعادل باشیم و اگر نباشیم با اولین نوسان تلو تلو می خوریم و می افتیم، ولی تعادل ما باید تعادل استاتیک و داینامیک مثبت باشد !

مثلا الان داریم میرویم یک تجارتی پیش می آید و کار تجاری خود را انجام داده ولی در نهایت بر میگردیم راه عرفان را ادامه می دهیم. و اگر برنگشتیم و گفتیم عرفان به چه درد میخورد، میشود تعادل منفی !

ولی اگر رفت دنبال تجارت و برگشت دوباره سر بحث عرفان و گفت خوب کجا بودیم؟ یعنی تعادل مثبت دارد !

پس یکی از خصوصیات انسان متعالی تعادل است
و این تعادل برای او باید تعریف شده باشد
و بتوانیم روی آن حساب کنیم که او در مسیر کمال تعادل دارد !

حالا این تغییرات به تدریج می تواند دامنه محدودتری پیدا کند ولی به ثبات کامل و قطعیت کامل نمیرسد فقط این تغییرات دامنه محدودتری پیدا میکند !

پس: به هر چمن که رسیدی گلی بچین و برو !
اگر بایستی بگویی عجب گلستانی و عجب تجارتی و عجب ماجرایی دیگه از تعادل مثبت خارج میشوید !

مساله اخلاقیات هم مطلق نیست !
ما در دوره های بالا اخلاق را در عرفان تعریف میکنیم که اخلاق نظری و اخلاق عملی داریم.

یکی از حربه های شیطان سوء استفاده از قانون تعادل است !
به محض این که لغزشی پیش آمد میگوید دیدی نشد و دیدی نتونستی!
بعد میگوید حالا توبه کن و ما توبه میکنیم و دوباره برمیگردیم و باز میاد میگوید دیدی نتونستی باز توبه کن و اینقدر ادامه میدهد که آخرش نا امید میشوی و میگویی نمی توانم !

به همین دلیل است که گفته میشود:
این درگه ما درگه نومیدی نیست !

این برای انسان تعریف شده که در طی مسیر هر روز در معرض بازی است.
ما تلو تلو خوران داریم مسیر را میرویم
و اگر غیر از این فکر کنیم دچار اشتباه شدیم

پس وقتی شیطان میاید میگوید دیدی نتونستی
میگوییم: ما اساسا تلو تلوخوران در حرکتیم !
خودمان می دانیم جریان چیست و دچار تعادل منفی نمیشویم !

در دوره های بالاتر دیدمان به شیطان عوض میشود
و دیگر انرژی صرف شیطان و شبکه منفی نمیکنیم !

ترفندهایی که داریم این است که ترفند شیطان را میشناسیم و راهش را می بندیم.

تمام سیستم هایی که انسان را مطلق می بیند با شکست مواجه است !

ما دچار نوسان میشویم ولی داریم کار میکنیم که دامنه این تلو خوردن را محدودتر کنیم، ولی فکر به مطلق رسیدن نمیکنیم که راه را برای شکست باز بگذاریم !

این جلوی سرخوردگی ما را میگیرد و اگر اشتباه کنیم میگوییم خوب بر میگردیم !

درک این مساله جلوی احساس گناه و پشیمانی را میگیرد و خیلی کاربرد روانشناسی زیادی دارد. این حس هاست که فرد را فلج می کند و از پا در می آورد ولی ما میگوییم هر جا برویم دوباره بر میگردیم به سمت او !

ما با اتصالات هر لحظه داریم این حلقه را می بندیم و محدودتر میکنیم.

ما، من الظلمات و الی النور هستیم !
ما در ظلمتیم و اگر در ظلمت نبودیم که نور معنی نمیداد.
ما ادعا داریم از ظلمتها به سمت نور برویم !

این طرف کثرت و آن طرف وحدت است !
مگر ما گفتیم در نور هستیم؟ نه !

مثلا حافظ گفته:
غرق بحر گناهم ز صد جهت !

یا مولانا گفته:
من اگر خراب و مستم سخن صواب گویم !

دوره 3 - استاد طاهری 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر